زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

20112

عضو جدید
کاش دنیا جای امن تری می بود...!
موضوعی وجود داشت، که با هر بار مواجهه با آن، اغلب بسیار خشمگین می شدم... وقتی می دیدم کسی عاشق یک نفر است و بعد از مدتی اتفاقات ناگواری می افتد و آن رابطه به اتمام می رسد، ولی باز هم آن شخص ِ عاشق دست از دوست داشتن معشوق ِ بی وفای سابق برنمی دارد..!
خیلی وقت ها موقع شنیدن ماجراهایی از این دست، در دلم می گفتم: دلت خوش است؟! کدام عشق و عاشقی؟! چیزی که تو فکر می کردی عشق است، چیزی به جز یک حس بچگانه و گذرا نبوده...
...
حالا ولی به گمانم تا حدی درک می کنم این جور وقت ها چه اتفاقی رخ می دهد...
.
.
.
عاشق می شویم...کسی را از صمیم قلب دوست می داریم و بعد با فرا رسیدن سختی ها، روزها و روزها رنج می بریم...خاطرات یکی پس از دیگری شکل می گیرند و ما هر روز به جز دوست داشتن، یک دنیا رویای رنگی و زیبا در ذهنمان می سازیم و هر روز و هر دقیقه را غرق در رویاهای شیرینمان زندگی میکنیم...

.
.
.
و بعد... ناگهان، روزی می رسد که همه چیز ویران می شود...!
باورهایمان نسبت به شخصی که با تمام وجود می پرستیده ایم، به بُن بست ِ تردید می خورد و ما حیران و دردمند برجا می مانیم...
مسئله این است که آن حس عمیق، آن دوست داشتن ِ ناب، و آن یک دنیا رویای رنگی و فکر و خیال های شیرین تر از عسل، هرگز نمی توانند به این سرعت فرو بریزند...!
ممکن است سال های دراز هم بگذرند و قلعه ی محکم رویاهای خودساخته ی ما، قرص و استوار برجا باقی بماند...
در حالی که سال هاست خودمان تنها مانده ایم...آن شخص رفته و مدت هاست نه در ذهن و نه در زندگی اش هیچ اثری از ما وجود ندارد...او زندگی جدیدی را شروع کرده است...
احتمالا ما هم.
اما قلعه هنوز سالم باقی ست...!
این است راز افسانه ی عشق...بزرگترین درس همین است...هرگز از انسانی که از صمیم قلب کسی را دوست می دارد انتظار نداشته باشید به یک باره او را به دست فراموشی بسپارد...حتی اگر آن معشوق بدترین ها را در حق آن فرد روا داشته باشد...تا حدی جای تاسف دارد، اما ردپای این دوست داشتن های خالص و عمیق، می توانند سال ها و سال ها روی قلب و روح انسان باقی بمانند...
حتی اگر او مدت ها باشد که به ظاهر زندگی جدیدی را شروع کرده باشد...! حتی امکان دارد در رابطه ی جدیدی باشد. اما ردپای آن رابطه ی قدیمی و عمیق -آن دوست داشتن ِ سرکوب شده- ، بی شک روی ناخوداگاهش باقی می ماند، تا ابد!
حتی امکان دارد سال ها بعد هم یک روز با یک تلنگر کوچک، شخص به خودش بیاید و ببیند اشک هایش جوشیده اند و جوشیده اند و قُل قُل کنان تر از هر چشمه ای روان شده اند...!
:cry::cry::cry::cry::cry::cry:

 

20112

عضو جدید
حالم خوش نیست.............

این روزها "شب" بیش از هر وقت خویشاوندی خویش را به رخم می کشد! لحظه هایم را سکوتی مهیب همچون گله ای کفتار به جویدن نشسته است ! گوشه گوشه ی این گوشه که در آن زانو بغل گرفته ام لحظه به لحظه رنگ پریده تر می شود زیر نگاه های سنگینم که گویی تمام سوالات کائنات را در کنجی می جوید و هیچ نمی یابد ! غم را نزدیک تر از رگ گردن حس می کنم و گویی جای خدا نشسته است ! و خدایی که حتی مجسمه ای هم نیست تا بشود به لبخندسردش دل خوش کرد ! حال فرو افتاده ای را دارم که در تنگنای سقوط دست به هر دامان امید بخشی می اندازد و غافل که همه چیز وهمی بیش نیست و ذره ذره ی هر دامان همچون شبحی دود می شود و به آسمان می رود ! همانجایی که خدا بیتوته کرده و گویی مجمع الاشباح است آنجا !
گویی جمعی شبح چندش آور به میزبانی خدا نشسته و خنده ی شیطانی سر می دهند و در جام، خون شادی ها و امید و لحظه های زندگی من را می نوشتند و به ریش این همه حماقت من می خندند !!!
آآآآآآی مردم شهر !
حالم خوش نیست !
سبدی امید اگر پس انداز کرده اید به لبخندی بی روح خریدارم!
درست است که در این معامله هم سیخ می سوزد و هم کباب ! اما شاید بتوانید به بهای لبخند بی رنگم نور بخرید از سراپرده ی خورشید ...

.
.
 

20112

عضو جدید
دیگر از این شهر

میخواهم سفر کنم
چمدانم را بسته ام
اگر خدا بخواهد امروز میروم
نشسته ام منتظر قطار
اما نه در ایستگاه
روی ریل قطار…
::
::
عجـــــــــیب است …
یــــک جای کــار اشکال دارد ،
نه به پدرم رفته ام ؛ نه به مادرم !
مــــــــن بر باد رفته ام … !
::
::
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم …
::
::
می توانی آنقدر خسته باشی
که خواب را
که کابوس را
حتی مرگ را، پس بزنی؟
جهان جوابم کرده است…
::
::
دلَم باران می‌خواهد
و چتری خراب
و خیابانی که
هیچ‌گاه به خانه‌ی تو نرسد…
::
::
گاهی آدم می ماند بین بودن یا نبودن !
به رفتن که فکر می کنی ، اتفاقی میفتد که منصرف می شوی !
می خواهی بمانی ، رفتاری می بینی که انگار باید بروی !
این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است !
::
::
از من فاصله بگیر…
هر بار که به من نزدیک میشوی…
باور میکنم هنوز میتوان زندگی را دوست داشت
از من فاصله بگیر…
خسته ام از امید های کوتاه…
از زندگی در خیال…
::
::
دلـــــــم مـــــی خــــــواهـــــــد
زنــــــدگــــی ام را موقـــتــــــــ بــدهـــــــم دســــتـــــ یــــک آدم دیــــگــر
بـگــــــــویــــم تــــو بــــازی کـــــن تــا مـــن برگـــردم
نــســــوزیـــهـا..؟!
::
::
زندگی !
کلاهت را بـه هوا بیانداز . . .
که من دگر جان بازی کردن ندارم !
تو بردی . . .
::
::
رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد… !
::
::
این روزهــا آدم ها ،
از هیچ دری برای بستن به روی یکدیگر دریغ نمی کنند . . .
::
::
روحم میخواهد برود یک گوشه بنشیند ،
پشتش را بکند به دنیا ،
پاهایش را بغل کند
و بلند بگوید :
من دیگر بازی نمیکنم . . .
::
::
سخت است در خوش گذرانی هایت هم افکارت آزارت دهند،
و طعم زهر مار به خود بگیرد لحظات شادت . . .
::
::
دیگر حالی نمی ماند وقتی گذشته ات با آینده تبانی کرده باشد …
::
::
صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازند !
نمیدانم ، پس کی زندگی شروع می شود . . ؟
::
::
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی
دلت بگیره ولی دلگیری نکنی
شاکی بشی ولی شکایت نکنی
گریه کنی اما نذا
ری اشکات پیدا شن . . .
خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری !
خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی . .
::
::
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد …
تظاهر به بی تفاوتی
تظاهر به بی خیـــــالی
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست …
::
::
کاش میتوانستم خاموش شوم
فنا شوم
محو شوم
من از این روزگار خسته شده ام
از این لحظه هایی که حال مرا نمی فهمند و کند می گذرند بیزارم
من از تمام شایدها و بایدها متنفرم . . .
::
::
اگه خیلی مهربان شود ورق میزند،
ولی اکثر اوقات آدم رو مچاله میکند روزگار …
::
::
عقربه های ساعت خسته از تکرار
اما مرگ است خاموشی این تکرار
::
::
آدم ها منتظرند جهتی را اشتباه بروی،
آن وقت است که آوار میشوند رویت،
و فراموش می کنند تمام مهربانی هایت را . . .
::
::
:(
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز

روزى شيطان در گوشه مسجد الحرام ايستاده بود. حضرت رسول صلى الله عليه و
آله هم سرگرم طواف خانه كعبه بودند. وقتى آن حضرت از طواف فارغ شد، ديد ابليس
ضعيف و نزار و رنگ پريده ، كنارى ايستاده است ، فرمود:اى ملعون ! تو را چه مى
شود كه چنين ضعيف و رنجورى ؟!
گفت : از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم . فرمود: مگر امت من با تو چه
كرده اند؟
گفت : يا رسول الله ! چند خصلت نيكو در ايشان است ، من هر چه تلاش ‍ مى كنم
اين خوى را از ايشان بگريم نمى توانم . فرمود: آن خصلت ها كه تو را ناراحت
كرده كدام اند؟


1 هنگامیکه به هم می رسند سلام می کنند.
2 با هم مصافحه می کنند.
3 برای هر کاری که می خواهند انجام دهند ان شاالله می گویند.
4 از گناه استغفار می کنند.
5 تا نام حضرت محمد (ص) را می شنوند صلوات می فرستند.
6 ابتدای هرکاری بسم الله الرحمن الرحیم می گویند.

(منبع: انورالمجالس، ص40)

و آیا می دانید هنگامي که مي خواهيد اين پيام را به ديگران ارسال کنيد، شيطان
سعي خواهد کرد تا شما را منحرف کند؟!

 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز


گیرم که روزهای دلم

با خیال تو تقویم می شود

با اتّفاق دست های خالیم

چه می کنی ؟
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=3][/h][h=1]آیا یلدا واقعا بلندترین شب سال است؟[/h][h=2]نجوم - ساعت 3:08 چهارشنبه 1 دی به وقت ایران، خورشید به پایین‌ترین نقطه از آسمان خواهد رسید و نیم‌کره شمالی، طولانی‌ترین شب خود را در حالی سپری می‌کند که نیم‌کره جنوبی شاهد طولانی‌ترین روز سال خواهد بود.[/h]
[h=4]امیر حسن‌زاده: یکی از ویژگی‌های ایرانیان باستان برگزاری جشن‌های متعدد در اوقات مختلف سال است که تقریباً همگی آنها در پیوند با پدیده‌های طبیعی هستند و به همین دلیل بر مبنای تقویم خورشیدی مشخص می‌شدند. در گاهشماری تقویمی ایران باستان هرروز از ماه دارای نام خاص خود بود و هر بار که نام ماه و نام روز با هم منطبق می‌شد، جشنی بدین مناسبت برپا می‌شد. علاوه بر این جشن‌های ماهیانه، آیین‌هایی دیگری نیز در طول سال برگزار می‌شد که از آن میان، آیین شب یلدا هنوز هم در میان ایرانیان گرامی داشته می‌شود.
یلدا، واژه‌ای سریانی به معنای تولد است و آیین یلدا ریشه در یکی از آیین‌های ایران باستان یعنی میتراییسم یا پرستش مهر دارد و جالب این‌جاست که بر مبنای علمی و نجومی بنا شده است. مهرپرستان شب یلدا را شب تولد ایزد مهر، میترا می‎‎پنداشتند و به همین دلیل این شب را جشن می‎گرفتند. گفته شده که در این شب میترا (ایزد خورشید) از دل سنگی درون غاری به دنیا آمد. تندیس میترا معمولاً در حال قربانی کردن گاو نر ترسیم شده است.
شب یلدا آخرین شب پاییز و بلندترین شب سال است و مردمان باستان، این شب را بسیار شوم و نامبارک می‌دانستند؛ از این رو تا سپیده‌دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر، خود را سرگرم می‌کردند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی، روحیه آنان را تضعیف نکند.
از یلدا به عنوان «شب چله» نیز یاد می‌کنند، چرا که چهل روز پس از آن، دهم بهمن، جشن سده برگزار می‌شود. ایرانیان در این شب با فراهم آوردن خوراکی‌های گوناگون تا بامداد به انتظار دیدار نخستین پرتوهای خورشید بیدار می‌نشستند. روز یکم دی ( خرم‌روز یا خور روز یا روز خورشید) از گرامی‌ترین روزهای ایرانیان و یکی از جشن‌های آیین زرتشتی بوده است.
هرمان هیرت، زبان‌شناس بزرگ آلمانی معتقد است که دِی- به معنای روز در انگلیسی- به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده که ماه تولد دوباره خورشید است.
آیین پرستش مهر پس از حمله اسکندر به ایران، همراه با سربازان یونانی به اروپا برده شد و به طور گسترده‌ای در اروپا مورد توجه قرار گرفت، طوری‌که در سده‌های سوم و چهارم میلادی به اوج خود رسید. باید توجه داشت که طبق نظر محققین، جشن میلاد مسیح (ع) که در قرن چهارم میلادی به روز 25 دسامبر تثبیت شد، در اصل جشن ظهور مهر بوده است.
دلایل نجومی شب یلدا
محور دوران وضعی زمین نسبت به صفحه دورانش به دور خورشید کج است، یعنی آنکه محور دوران زمین بر صفحه گردش زمین به دور خورشید عمود نیست بلکه از حالت قائم به اندازه 23.5 درجه انحراف دارد و در همان حالی‌که زمین به دور خودش می‌چرخد، به دور خورشید نیز گردش می‌کند.
برای ما که بر روی زمین قرار داریم، این‌طور به نظر می‌رسد که خورشید در حرکتی سالیانه در آسمان جابه‌جا می‌شود. به مسیر حرکت ظاهری خورشید در زمینه آسمان در مدت یک سال خورشیدی، دایرة‌البروج گفته می‌شود. ناظر زمینی این‌طور تصور می‌کند که خورشید روی دایره‌البروج مسیری را از بین صورت‌های فلکی مختلف طی می‌کند. در واقع حرکت خورشید در دایرة‌البروج ناشی از حرکت سالیانه زمین به دور خورشید است. مشابه این پدیده در حرکت روزانه زمین نیز اتفاق می‌افتد و به دلیل حرکت غرب به شرق زمین، به نظر می‌رسد که خورشید و ستارگان در طی شبانه‌روز از شرق به غرب جابه‌جا می‌شوند.
از آن‌جایی‌که صفحه چرخش مدار زمین حول خورشید بر استوای زمین منطبق نیست و با آن زاویه‌ای حدود 23.5 درجه می‌سازد، استوای سماوی که امتداد استوای زمین در فضا است نیز با دایرة‌البروج هم‌صفحه نیست و زاویه 5/23 درجه می‌سازد. برای ما که بر روی زمین زندگی می‌کنیم، همین زاویه عامل پدید آمدن فصول است.

استوای سماوی و دایرة‌البروج یکدیگر را در دو نقطه قطع می‌کنند که به آنها نقاط اعتدالین گفته می‌شود. در روز اول بهار که اعتدال بهاری است، خورشید دقیقاً در شرق طلوع می‌کند؛ اما هر چه به انتهای فصل بهار نزدیک می‌شویم، فاصله خورشید از استوای سماوی بیشتر می‌شود و نه تنها طول روز (فاصله بین طلوع تا غروب خورشید) بیشتر می‌شود، که محل طلوع خورشید کمی به سمت شمال تغییر می‌کند. هرچه عرض جغرافیایی بیشتر باشد، این جابجایی نیز بیشتر است.
این رویداد در اول تیرماه که انقلاب تابستانی است، به اوج می‌رسد و نه‌تنها طول روز به بیشترین مقدار خود در نیم‌کره شمالی می‌رسد، که خورشید از شمال‌شرقی‌ترین حالت ممکن طلوع می‌کند و در شمال‌غربی‌ترین حالت ممکن غروب می‌کند. پس از آن، خورشید آرام‌آرام به استوای سماوی نزدیک‌تر می‌شود تا در اول مهرماه به اعتدال پاییزی برسد و روی استوای سماوی قرار بگیرد. اول مهر هم مانند اول فروردین، خورشید دقیقا از شرق طلوع می‌کند، دقیقا در غرب غروب می‌کند و طول روز هم 12 ساعت است.

پس از اعتدال پاییزی، خورشید به جنوب استوای سماوی می‌رود و برای ساکنین نیمکره شمالی، روزها کوتاه‌تر می‌شود. بنابراین خورشید مدت کمتری در آسمان قرار دارد. محل طلوع خورشید هر روز بیشتر به سمت جنوب منحرف می‌شود و طول روز کاهش مییابد. این وضعیت در اول دی ماه که انقلاب زمستانی است، به اوج خود می‌رسد: خورشید از جنوب‌شرقی‌ترین حالت ممکن طلوع می‌کند، در جنوب‌غربی‌ترین حالت ممکن غروب می‌کند و طول روز هم به کمترین مقدار خود می‌رسد. در ظهر اول دی، ارتفاع خورشید در آسمان به کمترین مقدار خود می‌رسد که این مقدار در شهر تهران به 30.5 درجه است و در دیگر شهرهای ایران می‌توان مقدارش را از رابطه «عرض‌جغرافیایی - 66.5» بدست آورد.
در چنین شرایطی، زمین کمترین مقدار نور و گرما را از خورشید دریافت می‌کند و این بهترین مناسبت برای آغاز زمستان در نیمکره شمالی است. هم‌چنین از آن‌جا که خورشید کوتاه‌ترین مسیر ممکن را بر فراز افق طی می‌کند، دقیقاً در شب انقلاب زمستانی یعنی آخرین شب پاییز که ایرانیان از چند هزار سال پیش آن را می شناختند و شب یلدا نام نهادند، طول شب (فاصله غروب امروز تا طلوع خورشید در روز بعد) به بیشترین مقدار خود می‌رسد.
طول شب یلدا در مناطق مختلف کره زمین متفاوت است. انقلاب زمستانی امسال در ساعت 3:08 بامداد اول دی‌ماه اتفاق خواهد افتاد. در تهران این مقدار حدود 14 ساعت و 17 دقیقه است و هر چه به شهرهای شمالی (با عرض جغرافیایی بالاتر) برویم، مقدار آن افزایش می‌یابد. در ایران بیشترین طول شب یلدا در شمال غرب و شهرهایی مانند ماکو در آذربایجان غربی و پارس‌آباد (در شمال استان اردبیل) با 14 ساعت و 39 دقیقه اتفاق می‌افتد.
طبیعی است شهرهای شمالی کره زمین بخصوص در اسکاندیناوی مانند هلسینکی و استکهلم با شب‌های طولانی‌تر از 18 ساعت، شب یلدای طولانی‌تری را سپری خواهند کرد. در مقابل، هرچه به استوا نزدیک‌تر شویم، طول شب یلدا کوتاه‌تر می‌شود تا جایی‌که در خود استوا، این مقدار به 12 ساعت می‌رسد. استوا، تنها جایی از زمین است که طول شب و روز در هر زمان از سال برابر 12 ساعت است.
اگر از استوا به نیم‌کره جنوبی برویم، اوضاع دقیقا برعکس می‌شود. اول دی در نیم‌کره شمالی که مقارن با انقلاب زمستانی است، در نیم‌کره جنوبی متناظر با اول تابستان و طولانی‌ترین روز سال است. هرچه عرض جغرافیایی جنوبی‌تری بگیرید، طول روز طولانی‌تر خواهد شد، تا جایی‌که از عرض جغرافیایی 66.5 درجه جنوبی تا قطب جنوب، خورشید تمام شبانه‌روز را بر فراز افق سپری خواهد کرد و روز طولانی قطبی اتفاق خواهد افتاد.

[/h]
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز


یک پژوهشگرانسان شناس، در آفریقا، به تعدادی از بچه های بومی یک بازی را پیشنهاد کرد.
او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود.
هنگامی که فرمان دویدن داده شد، آن بچه ها دستان هم را گرفتند و بایکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال به دور آن سبد میوه نشستند. وقتی پژوهشگر علت این رفتار آن ها را پرسید وگفت درحالی که یک نفراز شما می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود،چرا از هم جلو نزدید؟ آنها گفتند “: اوبونتو”* ؛ به این معنا که: “چگونه یکی از ما می تونه خوشحال باشه، در حالی که دیگران ناراحت اند”؟
اوبونتو” در فرهنگ “ژوسا” یعنی : “من هستم، چون ما هستیم
 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی


یک پژوهشگرانسان شناس، در آفریقا، به تعدادی از بچه های بومی یک بازی را پیشنهاد کرد.
او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود.
هنگامی که فرمان دویدن داده شد، آن بچه ها دستان هم را گرفتند و بایکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال به دور آن سبد میوه نشستند. وقتی پژوهشگر علت این رفتار آن ها را پرسید وگفت درحالی که یک نفراز شما می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود،چرا از هم جلو نزدید؟ آنها گفتند “: اوبونتو”* ؛ به این معنا که: “چگونه یکی از ما می تونه خوشحال باشه، در حالی که دیگران ناراحت اند”؟
اوبونتو” در فرهنگ “ژوسا” یعنی : “من هستم، چون ما هستیم

اونجا آفریقا بوده.... خوش بحالشون.... ضرب المثل از نخورده بگیر بده خورده مصداق بارزش همینه هاااا
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران که میبارد ...
حتی به خواسته ی چتر هم جواب منفی میدهم.

میخواهم تنهایی ام را
به رخ این هوای دو نفره بکشم ...​
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
____________________​
کلا پسرا خیلی قانع هستن
____________________
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکم دیگه تلاش میکرد دیگه به پیراهن نیازی نداشت
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا بچه های کشاورزی کجاییدددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد؟
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای من قیافتو اینجوری نکن....
اینجا چیکار میکنی؟
مگه زندگی نداری؟
مگه تو سمینار نداری؟
برو به درس و مشقت برس.....زشت..:D
خدایی من خیلی خسته شدم
از صبح سرکار بعد اینجا کلا دارم از خستگی میمیرم..
من میرم..
اگه شد شبم میام
نشد...
شب یلدایی همتون مبارک باشه..
زیاد هندونه و تنقلات نخورید برای سلامتییتون ضرر داره ..
برای من بفرستید تنقلاتتونو.......
خوش بگذره به همتون.............
بایییییییییییییییییی

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا