زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

atimehr

عضو جدید
جلسه محاكمه عشق بود و عقل قاضی ، و عشق محكوم .... به دلیل تبعيد به دورترين نقطه مغز يعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند قلب شروع كرد به طرفداری از عشق ، آهای چشم مگر تو نبودی كه هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی ، ای گوش مگر تو نبودس كه در آرزوی شنيدن صدايش بودی وشما پاها كه هميشه رفتن به سويش بوديد حالا چرا اينچنين با او مخالفيد ؟ همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترك كردند ، تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت: ديدی قلب همه از عشق بی زارند ، ولی متحيرم با وجودی كه عشق بيشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمايت ميكنی !؟ قلب ناليد و گفت: من با وجود عشق ديگر نخواهم بود و تنها تكه گوشتی هستم كه هر ثانيه كار ثانيه قبل را تكرار ميكند و فقط با عشق ميتوانم يك قلبی واقعی باشم
چقد قشنگ بود....
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]والا ما بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا خانوم رضایی!میگفت: شما… ماهم میگفتیم: ما؟میگفت: بعله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبتر بشین!ماهم میرفتیم عقب! بعد میگفت: یکم عقبتر!آقا ماهم تا نزدیکیهای در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده..! یعنی یه همچین اسکولای دوست داشتنی ای بودیم ما..! [/FONT][FONT=&quot]


[/FONT]
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بعضی وقتا شنیدن یه
” بگو ببینم چه مرگته ”
از یه رفیق خیلی بیشتر از حرفای کلیشه ای
“عزیزم چی شده”
بیشتر میچسبه….![/FONT]
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دیدن یه سوسک توی اتاق خواب درواقع مسئله خاصی نیست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]مسئله خاص از اونجا شروع میشه که : سوسکه ناپدید میشه… !! [/FONT]
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]فقط یه ایرانی میتونه بعد از شنیدن صدای پیغامگیرِ تلفن بگه “عِـه رفت رو پیغامگیرشون” و سریعاً تلفن رو قطع کنه !! [/FONT]
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یه مثل کامپیوتری هست که میگه :
حال ما اینــقــدرا هـم خوب نیست ، فـتـوشـاپــه ![/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]


[/FONT]
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]راستی [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]یکی از دغدغه های دوران کودکی من این بود که “ نخ ” وسط نبات چی کار می کنه آخه؟! [/FONT]
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]از من به شما نصیحت:
کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه
بیشتر از همه تنهاست
اون رو تنها نذارید
چون هیچوقت به شما نمیگه که بهتون نیاز داره …[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]


[/FONT]
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] یارو زنگ زده بود رادیو میگفت، پیغام من به اوباما اینه که اگر روزی صد تا موشک بزنی به تهران ما یک قدم عقب نمیریم! [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]مجری پرسید از کجا تماس میگیرید؟ [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]گفت: فیروز آباد فارس! [/FONT]
 

shalizeh-0123

عضو جدید
والا ما بچه بودیم همش اون خانوم مجری مهربونه بودا خانوم رضایی!میگفت: شما… ماهم میگفتیم: ما؟میگفت: بعله شما که نزدیک تلویزیون نشستی، یکم برو عقبتر بشین!ماهم میرفتیم عقب! بعد میگفت: یکم عقبتر!آقا ماهم تا نزدیکیهای در ورودی میرفتیم عقب که نکنه لج کنه کارتون نشون نده..! یعنی یه همچین اسکولای دوست داشتنی ای بودیم ما..!



سلام!!:gol:
ميخوام يه چيزي بتعريفم..........
:love:
كوچيك كه بودم صبح ها زود از خواب پا ميشديم و بعد از خوردن صبحانه تند ميرفتيم تو كوچه "بازي با دوستامون"
:w34:
يه مقدار كه ميگذشت مامانم صدامون ميكرد بياين برنامه كودك داره،ماهم با كلي ذوق ميرفتيم پاي تلوزيون ميشستيم
:w11:،باور كنين همه ي كارتون هاي تكراري رو ميديدم و اصلا هم دلمو نميزد.
روز هايي كه هوا بارون بود و ما بيرون نميرفتيم ميديدم مامانم كه تلوزيونو روشن ميكنه برنامه كودك ميده، فكر ميكردم هر وقت ك مامانيم تلوزيونو روشن كنه برنامه كودك هم شروع ميشه به خاطر همين هميشه دوست داشتم مامانم تلوزيونو روشن كنه كه برنامه كودكم شروع بشه...........
:redface: :w16:
نگو كه اين بنده خدا ساعتو ميدونسته!!!​...........
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام!!:gol:
ميخوام يه چيزي بتعريفم..........
:love:
كوچيك كه بودم صبح ها زود از خواب پا ميشديم و بعد از خوردن صبحانه تند ميرفتيم تو كوچه "بازي با دوستامون"
:w34:
يه مقدار كه ميگذشت مامانم صدامون ميكرد بياين برنامه كودك داره،ماهم با كلي ذوق ميرفتيم پاي تلوزيون ميشستيم
:w11:،باور كنين همه ي كارتون هاي تكراري رو ميديدم و اصلا هم دلمو نميزد.
روز هايي كه هوا بارون بود و ما بيرون نميرفتيم ميديدم مامانم كه تلوزيونو روشن ميكنه برنامه كودك ميده، فكر ميكردم هر وقت ك مامانيم تلوزيونو روشن كنه برنامه كودك هم شروع ميشه به خاطر همين هميشه دوست داشتم مامانم تلوزيونو روشن كنه كه برنامه كودكم شروع بشه...........
:redface: :w16:
نگو كه اين بنده خدا ساعتو ميدونسته!!!​...........


سلام شالیزه جونم:gol:
:gol:
اخی اون موقع ها چقدر ماها بچه های خوب دوست داشتنی بودیم برعکس بچه های امروزی که با هیچی نمیشه کنترلشون کرد
 

shalizeh-0123

عضو جدید
سلام شالیزه جونم:gol:
:gol:
اخی اون موقع ها چقدر ماها بچه های خوب دوست داشتنی بودیم برعکس بچه های امروزی که با هیچی نمیشه کنترلشون کرد

سلام به دوست خوبم............
آره ولله...........
من كه به شخصه خيلي از بچه هاي امروزي ميترسم،اينا بزرگ بشن چي ميشن؟؟؟خيلي مديريت ميخوان............
سوم دبيرستان كه بودم تو كلاس تقويتي فيزيك يه بحثي پيش اومده بود، دختره برگشت به معلممون گفت ولله ما رو تا زبون باز كرديم فرستادنمون كلاس قرآن؛ اين شديم.
بچه هاي امروزي كه تا راه ميفتن اينا رو ميزارن كلاس رقص و آواز،فردا بزرگ شدن چي ميخوان بشن؟؟؟؟
خدا خودش رحم كنه.............
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به دوست خوبم............
آره ولله...........
من كه به شخصه خيلي از بچه هاي امروزي ميترسم،اينا بزرگ بشن چي ميشن؟؟؟خيلي مديريت ميخوان............
سوم دبيرستان كه بودم تو كلاس تقويتي فيزيك يه بحثي پيش اومده بود، دختره برگشت به معلممون گفت ولله ما رو تا زبون باز كرديم فرستادنمون كلاس قرآن؛ اين شديم.
بچه هاي امروزي كه تا راه ميفتن اينا رو ميزارن كلاس رقص و آواز،فردا بزرگ شدن چي ميخوان بشن؟؟؟؟
خدا خودش رحم كنه.............

بچه های امروزی که با ماهواره اینترنت وموبایل اینا بزرگ میشن چیز خاصی ازشون در نمیاد وقتی تا چشم باز میکنن همش این چیزاس خودت دیگه بخوان از قصه مابقی ماجرا رو...
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام!!:gol:
ميخوام يه چيزي بتعريفم..........
:love:
كوچيك كه بودم صبح ها زود از خواب پا ميشديم و بعد از خوردن صبحانه تند ميرفتيم تو كوچه "بازي با دوستامون"
:w34:
يه مقدار كه ميگذشت مامانم صدامون ميكرد بياين برنامه كودك داره،ماهم با كلي ذوق ميرفتيم پاي تلوزيون ميشستيم
:w11:،باور كنين همه ي كارتون هاي تكراري رو ميديدم و اصلا هم دلمو نميزد.
روز هايي كه هوا بارون بود و ما بيرون نميرفتيم ميديدم مامانم كه تلوزيونو روشن ميكنه برنامه كودك ميده، فكر ميكردم هر وقت ك مامانيم تلوزيونو روشن كنه برنامه كودك هم شروع ميشه به خاطر همين هميشه دوست داشتم مامانم تلوزيونو روشن كنه كه برنامه كودكم شروع بشه...........
:redface: :w16:
نگو كه اين بنده خدا ساعتو ميدونسته!!!​...........

 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
اوا خانومی مهربون المانهای شهر مشهد گذاشته
چرا اون موتور میدون اول احمدآباد نذاشتی گلممم؟
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بعضی ها شانس درِخونشونو نمیزنه [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]لامصب درست میزنه وسطِ پیشونیشون ! [/FONT]
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یکی از کارهایی که به من اعتماد به نفس میده اینه که پسووردم رو بســـــیار سریع وارد کنم….. و درست باشـــه [/FONT]
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یه قانونی هست که میگه : [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]همیشه یه آهنگ توی پِلی لیستت هست که همیشه ازش رد میشی [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اما هیچ وقت پاکش نمی کنی! [/FONT][FONT=&quot]


[/FONT]
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]وضعِ نت یه جوری شده که ، [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]هفت هشت تا تب باز می کنی، [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]بعد مثل سیخای کباب هی دونه دونه ازاون اول تاآخر بهشون [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]سرمیزنی ببینی درچه وضعیه،لود شده یا نه..! [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]والاااااا …. [/FONT][FONT=&quot]


[/FONT]
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلا هروقت عجله داشتی باشی به چراغ های قرمز میخوری
ولی اگه بخوای یه اس ام اس رو تا آخر بنویسی، همه چراغا سبز میشه !!


 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اوا خانومی مهربون المانهای شهر مشهد گذاشته
چرا اون موتور میدون اول احمدآباد نذاشتی گلممم؟

در قسمت های بعدی مابقی رو میزارم یهو همه نزاشتم:redface:

من از اون کتاب فارسی اول دبستان خیلی خوشم اومد
ادرس دقیقش رو بهم بده دفعه بعد اومدم مشهد حتما ازش عکس بگیرم
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلامتی یخچال !!!!!!!!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
من آخرش با یخچال ازدواج می کنم!.....
وقتی خوشحالی میری در یخچالو وا میکنی!
وقتی ناراحتی میری در یخچالو وا میکنی!
وقتی کسلی میری در یخچالو وا میکنی!
داری با تلفن حرف میزنی میری در یخچالو وا میکنی!
وقتی نمیدونی چته! میری در یخچال و وا میکنی!
آخه موجود اینقدر سنگ صبور .. اینقدر محرم؟ ..اینقدر با حوصله
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
در قسمت های بعدی مابقی رو میزارم یهو همه نزاشتم:redface:

من از اون کتاب فارسی اول دبستان خیلی خوشم اومد
ادرس دقیقش رو بهم بده دفعه بعد اومدم مشهد حتما ازش عکس بگیرم

عزیزم خودمم تا حالا ندیده بودمش.کلی حال کردمممم
کجای کاری بابا!دارن المانهارو جمع میکنن.
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزیزم خودمم تا حالا ندیده بودمش.کلی حال کردمممم
کجای کاری بابا!دارن المانهارو جمع میکنن.


اخه کلا ما با زیبایی مخالفیم نمی دونستی مگه حالا یه شهری یه شهرداری یه ابتکاری زده اگه گذاشتن .....
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایـــــــــــــــــــــ ـا
خواستم بگویم تنهایم ،
امــــــــا...نـــــگاه خندانت ، مرا شرمگین کرد...
چه کسی بهتر از تــــــــو...
ولی خیلی دلتنگم ...

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا