زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
عجیب ترین زایمان دنیا, یک زن ۱۱ نوزاد به دنیا آورد!!

عجیب ترین زایمان دنیا, یک زن ۱۱ نوزاد به دنیا آورد!!

یک زن هندی در یک زایمان بسیار عجیب، 11نوزاد قد و نیم قد را در نخستین زایمان خود به دنیا آورد!
به دنیا آمدن این همه نوزاد نه تنها اعضای کادر بیمارستان محل زایمان زن هندی را شگفت زده کرد، بلکه سبب شگفتی بسیاری از مردم هند شد.


این زایمان شگفت انگیز بسیاری از کاربران اینترنت را وادار به نوشتن تحلیل و تفسیرهای جالبی کرد که به نوشته برخی از آنها، زن هندی در اولین زایمان خود اعضای یک تیم فوتبال را زائیده است.
 

shalizeh-0123

عضو جدید
الهي...........
بيچاره مادره،چ جوري ميخواد بزرگشون كنه؟؟!!!!

آدم دق مياد!!!!
چند روز پيش رفته بودم خونه دوستم عيد ديدني،يه بچه ناز داره..........
اينم عكسشه!!



ميبيني چ ناز و خندونه؟؟؟يه ساعتي كه پيششون بودم فهميدم،رسيدگي به بچه ها خيلي سخته!!!:confused:
 
آخرین ویرایش:

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
وایییییییییییییییی خدا حفظش کنه.... لپاااااشششششوووووو :redface:
 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
به نظر من هرکسی یه مسئولیت اولیه در قبال خودش داره واونم اینکه بهترین فردی باشه که میتونه...
.
.
.
خوشحالم تو اولین روز عضو شدنم اولین جایی که میام پیش شماست.;)


خوش اومدی دوست گلم سلاممم
 

Taimi

عضو جدید
سلام خوبید دوستان!؟خیلی وقت بود اینورا نیومده بودم ..راستی سال نو مبارک باشه ایشالله که به اکثر آرزو هاتون برسین داخل سال 91...همچنین آقا مهدی که دیگه ما چشم انتظاریم زود شیرنی دکتراش اشالله بخوریم
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
سلام خوبید دوستان!؟خیلی وقت بود اینورا نیومده بودم ..راستی سال نو مبارک باشه ایشالله که به اکثر آرزو هاتون برسین داخل سال 91...همچنین آقا مهدی که دیگه ما چشم انتظاریم زود شیرنی دکتراش اشالله بخوریم
سلام پسر خوشگلی عزیزم
سال نو تو هم مبارک
بیا اینم شیرینیش
خودم عاشق نون خامه ای ام
پس تو هم مجبوری بخوری : )

 

reyhaneh919

کاربر بیش فعال
سلام به همه

کسی نیست؟

تو این چند روز هر روز اینجا رو می خوندم ولی حال نداشتم چیزی بنویسم یه کم سرما خوردم
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
یک نخبه =هزاررنج (درد و دل های علیرضا رضایی نخبه مازندرانی )

یک نخبه =هزاررنج (درد و دل های علیرضا رضایی نخبه مازندرانی )

دانشجویان مازندرانی تهران




صبح روز شنبه سیزدهم شهریورماه،به طور اتفاقی با علیرضا رضایی،جوان نخبه و دانشجوی نمونه کشوری مقطع دکترای برق که اهل شهرستان نور است،آشنا شدیم.

می دانستیم که هنر و دانش و تولید علم در این استان و کشور هیچ گاه اولویت مسئولان نبوده و اگر هم زمانی دانش ارج داشته و دانشمند بر صدر نشسته ، ابتکار و اهتمام فردی تعدادی انگشت شمار از مدیران بوده است ودیگر هیچ!

علیرضا رضایی شاهدی نیست که از غیب رسیده باشد،دور وبر ما پر است از نخبگانی که به دیده نمی آیند و کسی به فکر تجلیل ماندگار از آنان و رفع مشکلات شان نیست.

"من از دوران ابتدایی دانش آموز نمونه و نفر اول شهرستان نور بودم."

این جمله آغازین دردل های جوان نخبه مازندرانی ست.او سپس ادامه می دهد:"در دوران ابتدایی،در حالی که تابستان ها کار می کردم،توانستم از اول تا پنجم ابتدایی دانش آموز نمونه شهرستان بشوم."

این دانشجوی نمونه کشوری یک برادر نخبه بزرگ تر از خود هم دارد که از قضا او در سال 69 مدال طلای المپیاد فیزیک را به دست آورد.آن روز مراسم باشکوهی در شهر نور گرفتند و عکس های یدالله رضایی را به در و دیوار چسباندند.برخی بستگان این خانواده که آن عکس ها را دیده بودند به تصور درگذشت این جوان به خانه آن ها آمده بودند و...

5 سال گذشت.موفقیت برادر انگیزه تلاش بیشتر علیرضا شد.تا این که: " توانستم به عنوان دومین نوری مدال المپیاد ریاضی را بگیرم.در شهر ما تنها دو نفر تا کنون توانسته اند مدال المپیاد بگیرند؛من وبرادرم."

علیرضا بعد از موفقیت در المپیاد،منتظر مراسم استقبال و حضور مردم ومسئولان شهر واستانش بود، اما دریغ از ذره ای احترام و تجلیل!

"فقط در مدرسه مان مراسم کوچکی ترتیب دادند و پارچه ای را نصب کردند و مدیرمان از من تشکر کرد!"-این را دانشجوی نمونه کشوری می گوید.

"در سال تحصیلی 73-72 که نفر اول استان شدم یک تقدیرنامه برایم ارسال شد به همراه یک عدد ساعت زنگی هزار تومانی که البته تقدیرنامه کپی بود و اصل هم نبود!"

جوان نخبه نوری که سال تحصیلی بعد هم نفر اول استان وچهارم کشور شد فقط یک لوح تقدیر از یکی از مسئولان آموزش و پرورش استان گرفت که امضا هم نداشت!

رضایی وارد سال سوم دبیرستان شد.قرار شد برای شرکت در امتحان المپیاد به یزد بروند.آموزش وپرورش مینی بوس فرسوده ای را در اختیار نمایندگان جوان وفرهیخته استان قرار می دهد که بخاری نداشت و در سرمای جانسوز جاده هراز دانش آموزان بیچاره از سرما به خود لرزیدند ودم نزدند! پرواز های یزد هم آن شب به خاطر برودت هوا وشرایط نامساعد جوی کنسل شد.

"خسته و مانده ما را شب هنگام با اتوبوس به یزد بردند تا فردا در آزمون شرکت کنیم.المپیاد با اعمال شاقه!"

آن سال هم فقط یک لوح تقدیر خشک و خالی و یک جلد کتاب جایزه نفرات برتر استان ما بود:"باور کنید آن کتابی هم که به ما دادند به درد نمی خورد و من هنوز آن را نخوانده ام!"

علیرضا رضایی انگیزه اش را از دست نداد و ادامه داد.در دوره پیش دانشگاهی نفر دوم استان وهفتم کشوری شد.آن سال هم نه از پارچه ی تبریک خبری بود و نه از هدیه و تشکری:"شاید اگر ورزشکار بودم وضعم خیلی بهتر از حالا بود!"

سال 76 علیرضا با رتبه هشتم در کنکور سراسری پذیرفته می شود؛برق دانشگاه شریف.

او آن جا دوره کامل موسیقی وسولفژ و آواز را هم طی کرد و به علمش،هنر را نیز آمیخته کرد.
"می خواستم در کلاس زبان اسم بنویسم ،اما پول نداشتم.مجبور شدم جای بعضی از بچه های دانشگاه آزاد سرجلسه آزمون آن ها بروم و امتحان بدهم تا پولی پس انداز کنم!"

پروژه لیسانس رضایی طرح بیو راکتور بود که در دوره تحریم صددرصد به درد کشور می خورد.این طرح و اختراعش به ثبت هم رسید.

"طرح من هم جنبه های نرم افزاری داشت،هم سخت افزاری؛در دانشگاه هم به عنوان طرح برتر شناخته شد و کلی به به وچه چه شنیدم،اما جایزه را به کسی دیگر دادند!"

علیرضا که لیسانسش را با معدل عالی دریافت کرد،به سربازی رفت.تصور می کنید دانشجوی نخبه ومخترع دانشگاه شریف را به کجا اعزام کردند؟!یکی از مراکز تحقیقاتی و علمی پایتخت یا...

"ما چهار دانشجوی نمونه دانشگاه شریف بودیم؛برای خدمت سربازی یکی از ما را فرستادند خاش،دومی را به بوشهر و سومین نفر را به بندرعباس!سهم من هم جزیره خارک شد!"

متاسفانه به جای بهره گیری از استعداد و توانایی های این جوان نخبه،او را برای خدمت زیر پرچم "تبعید"می کنند به خارک!
"من 6 ماه خارک بودم تا این که کارشناسی ارشد قبول شدم.در این مدت یک دستگاه تایپ قدیمی به من داده بودند تا نامه تایپ کنم!"

تا یادمان نرفته بگوییم که برادر نخبه علیرضا هم که اولین المپیادی شهر نور است،در نهایت پزشکی خواند.او هم برای سربازی به جزیره ابوموسی اعزام شد.جایی که با کشتی باید 9 ساعت بروی تا برسی به بندرعباس!

بگذریم...علیرضا رضایی،مقطع فوق لیسانس در دانشگاه امیرکبیر پذیرفته می شود.آن جا او ربات خانگی می سازد و طبق معمول با بی اعتنایی روبه رو می شود.

او دکترا هم در دانشگاه امیرکبیر پذیرفته می شود و شروع به تدریس در دانشگاه های مختلف می کند،از پیام نور گرفته تا آزاد و علمی-کاربردی و غیرانتفاعی و...

"در مقطع دکترا پژوهش را جدی تر دنبال کردم.تا کنون 15 مقاله علمی ارایه داده ام و16 مقاله ام در ژورنال های مختلف به چاپ رسیده است.6 مقاله هم در آی.اس. آ انتشار داده ام."

علیرضا در همه جنبه ها توانا و نخبه است.از برتری های پژوهشی او که بگذریم در اختراع هم نمونه است."من برای کامل شدن رزومه کاری و کسب امتیازات دانشگاه باید اختراع هم انجام می دادم.فوری اقدام کردم و در عرض یک روز چهار اختراع به ثبت رساندم!"

منتخب المپیاد ریاضی ایران در سال 74،منتخب المپیاد فیزیک ایران در سال 75،نفر هشتم کنکور سراسری در سال 76 و منتخب جایزه بزرگ اشلوم برگر در سال80 به این جای حرف هایش که رسید کیفش را باز کرد وتاریخ ثبت اختراعاتش را به ما نشان داد. باور کردنی نبود!او در یک روز چهار اختراع را به نامش ثبت کرده بود:سیستم دزدگیر اتومبیل بر پایه جی.اس.ام،بیو راکتور فرمانتور برای سلاح های میکربی،کنترل هوشمند ساختمان و دستگاه سنجش تمرکز دست دستگاه تایپ.

"من بیشترین امتیاز را در بین دانشجویان کسب کردم وشدم دانشجوی نمونه کشوری مقطع دکترای برق-الکترونیک،بعد قرار شد از ما تجلیل کنند.هدیه هم سفر زیارتی خانه خدا بود."

علیرضا رضایی دوباره به کیفش مراجعه کرد و تقدیرنامه ای که از رییس جمهوری گرفته را به ما نشان داد.امضای محمود احمدی نژاد پای ورقه بود.

"وزارت علوم به ما گفت:اعتبار برای فرستادن شما به حج نداریم.ما به دکتر احمدی نژاد نامه نوشتیم.ایشان هم دستور دادند تا وزارت علوم ما را هر چه سریع تر به سفر خانه خدا بفرستد."

اما این جا هم حق به حق دار نرسید.در حالی که از برخی فوتبالیست ها و ورزشکاران بعد از هر مقامی تجلیل های آن چنانی می شود،وزارت علوم حتی جایزه اعلام شده ی خودش را نیز به نفر اول علمی کشور ونخبه کشوری اهدا نکرد و به دستورهای بعدی رییس جمهوری هم وقعی ننهاد!

"از فروردین امسال که من دانشجوی نمونه کشور شده ام تا کنون حتی یک مسئول کشوری واستانی به سراغ من نیامده است.فقط مجریان چند برنامه رادیویی وتلویزیونی با من گفت وگو کرده اند!"

دانشجوی ممتاز دکترای برق ( با معدل بالای 19) ودانشجوی نمونه کشور در دوره هجدهم و عضو انجمن مخترعان کشور و مولف 13 جلد کتاب علمی ودانشگاهی و...آه سردی می کشد ومی گوید:"به امام جمعه شهرم مراجعه کردم و از بی احترامی ها وندیده شدن های چندساله گفتم.وی فقط اظهار تاسف کرد! فرماندار نور به من گفت مشکل تو به بنده ارتباطی ندارد و شهردار را نیز نتوانستم ملاقات کنم!"

رضایی سپس از ملاقات خود با احمدناطق نوری-دبیرمجمع نمایندگان استان می گوید:"در شب 21 رمضان امسال در آرامگاه با آقای ناطق نوری مواجه شدم.به من گفت:به به!بچه تو چقدر بزرگ شدی!تعجب کردم!ناطق که تا حالا مرا ندیده ونمی شناسد! با او که همکلام شدم متوجه شدم مرا با کسی دیگر اشتباه گرفته!"

دردل های این نخبه کشور واستان تمامی ندارد:"تا کنون به هیچ مراسم تجلیل استانی دعوت نشده ام ونمی دانم اگر من نخبه نیستم پس چه کسی نخبه است؟! من نه نخبه درجه یک کشوری محسوب می شوم(چون دانشجوی نمونه کشوری شده ام)،نه نخبه درجه دو شده ام(چون مدال المپیاد دارم)و نه نخبه درجه سه به حساب آمده ام(چون اختراع ثبت شده دارم)،ما اصلا" در شمار و عدد وحساب نیستیم."

دوساعت با علیرضا رضایی هم صحبت بودم.به خودم گفتم اگر او ایرانی نبود و در یکی از کشورهای توسعه یافته زندگی می کرد،اوضاعش این گونه بود؟راستی علیرضا دعوت نامه هم دارد.اگر این مغز ایرانی روزی تصمیم به خروج از کشور بگیرد،مقصر چه کسی است؟!


 

orkidehm

مدیر تالار زیست شناسی
مدیر تالار
دانشجویان مازندرانی تهران




صبح روز شنبه سیزدهم شهریورماه،به طور اتفاقی با علیرضا رضایی،جوان نخبه و دانشجوی نمونه کشوری مقطع دکترای برق که اهل شهرستان نور است،آشنا شدیم.

می دانستیم که هنر و دانش و تولید علم در این استان و کشور هیچ گاه اولویت مسئولان نبوده و اگر هم زمانی دانش ارج داشته و دانشمند بر صدر نشسته ، ابتکار و اهتمام فردی تعدادی انگشت شمار از مدیران بوده است ودیگر هیچ!

علیرضا رضایی شاهدی نیست که از غیب رسیده باشد،دور وبر ما پر است از نخبگانی که به دیده نمی آیند و کسی به فکر تجلیل ماندگار از آنان و رفع مشکلات شان نیست.

"من از دوران ابتدایی دانش آموز نمونه و نفر اول شهرستان نور بودم."

این جمله آغازین دردل های جوان نخبه مازندرانی ست.او سپس ادامه می دهد:"در دوران ابتدایی،در حالی که تابستان ها کار می کردم،توانستم از اول تا پنجم ابتدایی دانش آموز نمونه شهرستان بشوم."

این دانشجوی نمونه کشوری یک برادر نخبه بزرگ تر از خود هم دارد که از قضا او در سال 69 مدال طلای المپیاد فیزیک را به دست آورد.آن روز مراسم باشکوهی در شهر نور گرفتند و عکس های یدالله رضایی را به در و دیوار چسباندند.برخی بستگان این خانواده که آن عکس ها را دیده بودند به تصور درگذشت این جوان به خانه آن ها آمده بودند و...

5 سال گذشت.موفقیت برادر انگیزه تلاش بیشتر علیرضا شد.تا این که: " توانستم به عنوان دومین نوری مدال المپیاد ریاضی را بگیرم.در شهر ما تنها دو نفر تا کنون توانسته اند مدال المپیاد بگیرند؛من وبرادرم."

علیرضا بعد از موفقیت در المپیاد،منتظر مراسم استقبال و حضور مردم ومسئولان شهر واستانش بود، اما دریغ از ذره ای احترام و تجلیل!

"فقط در مدرسه مان مراسم کوچکی ترتیب دادند و پارچه ای را نصب کردند و مدیرمان از من تشکر کرد!"-این را دانشجوی نمونه کشوری می گوید.

"در سال تحصیلی 73-72 که نفر اول استان شدم یک تقدیرنامه برایم ارسال شد به همراه یک عدد ساعت زنگی هزار تومانی که البته تقدیرنامه کپی بود و اصل هم نبود!"

جوان نخبه نوری که سال تحصیلی بعد هم نفر اول استان وچهارم کشور شد فقط یک لوح تقدیر از یکی از مسئولان آموزش و پرورش استان گرفت که امضا هم نداشت!

رضایی وارد سال سوم دبیرستان شد.قرار شد برای شرکت در امتحان المپیاد به یزد بروند.آموزش وپرورش مینی بوس فرسوده ای را در اختیار نمایندگان جوان وفرهیخته استان قرار می دهد که بخاری نداشت و در سرمای جانسوز جاده هراز دانش آموزان بیچاره از سرما به خود لرزیدند ودم نزدند! پرواز های یزد هم آن شب به خاطر برودت هوا وشرایط نامساعد جوی کنسل شد.

"خسته و مانده ما را شب هنگام با اتوبوس به یزد بردند تا فردا در آزمون شرکت کنیم.المپیاد با اعمال شاقه!"

آن سال هم فقط یک لوح تقدیر خشک و خالی و یک جلد کتاب جایزه نفرات برتر استان ما بود:"باور کنید آن کتابی هم که به ما دادند به درد نمی خورد و من هنوز آن را نخوانده ام!"

علیرضا رضایی انگیزه اش را از دست نداد و ادامه داد.در دوره پیش دانشگاهی نفر دوم استان وهفتم کشوری شد.آن سال هم نه از پارچه ی تبریک خبری بود و نه از هدیه و تشکری:"شاید اگر ورزشکار بودم وضعم خیلی بهتر از حالا بود!"

سال 76 علیرضا با رتبه هشتم در کنکور سراسری پذیرفته می شود؛برق دانشگاه شریف.

او آن جا دوره کامل موسیقی وسولفژ و آواز را هم طی کرد و به علمش،هنر را نیز آمیخته کرد.
"می خواستم در کلاس زبان اسم بنویسم ،اما پول نداشتم.مجبور شدم جای بعضی از بچه های دانشگاه آزاد سرجلسه آزمون آن ها بروم و امتحان بدهم تا پولی پس انداز کنم!"

پروژه لیسانس رضایی طرح بیو راکتور بود که در دوره تحریم صددرصد به درد کشور می خورد.این طرح و اختراعش به ثبت هم رسید.

"طرح من هم جنبه های نرم افزاری داشت،هم سخت افزاری؛در دانشگاه هم به عنوان طرح برتر شناخته شد و کلی به به وچه چه شنیدم،اما جایزه را به کسی دیگر دادند!"

علیرضا که لیسانسش را با معدل عالی دریافت کرد،به سربازی رفت.تصور می کنید دانشجوی نخبه ومخترع دانشگاه شریف را به کجا اعزام کردند؟!یکی از مراکز تحقیقاتی و علمی پایتخت یا...

"ما چهار دانشجوی نمونه دانشگاه شریف بودیم؛برای خدمت سربازی یکی از ما را فرستادند خاش،دومی را به بوشهر و سومین نفر را به بندرعباس!سهم من هم جزیره خارک شد!"

متاسفانه به جای بهره گیری از استعداد و توانایی های این جوان نخبه،او را برای خدمت زیر پرچم "تبعید"می کنند به خارک!
"من 6 ماه خارک بودم تا این که کارشناسی ارشد قبول شدم.در این مدت یک دستگاه تایپ قدیمی به من داده بودند تا نامه تایپ کنم!"

تا یادمان نرفته بگوییم که برادر نخبه علیرضا هم که اولین المپیادی شهر نور است،در نهایت پزشکی خواند.او هم برای سربازی به جزیره ابوموسی اعزام شد.جایی که با کشتی باید 9 ساعت بروی تا برسی به بندرعباس!

بگذریم...علیرضا رضایی،مقطع فوق لیسانس در دانشگاه امیرکبیر پذیرفته می شود.آن جا او ربات خانگی می سازد و طبق معمول با بی اعتنایی روبه رو می شود.

او دکترا هم در دانشگاه امیرکبیر پذیرفته می شود و شروع به تدریس در دانشگاه های مختلف می کند،از پیام نور گرفته تا آزاد و علمی-کاربردی و غیرانتفاعی و...

"در مقطع دکترا پژوهش را جدی تر دنبال کردم.تا کنون 15 مقاله علمی ارایه داده ام و16 مقاله ام در ژورنال های مختلف به چاپ رسیده است.6 مقاله هم در آی.اس. آ انتشار داده ام."

علیرضا در همه جنبه ها توانا و نخبه است.از برتری های پژوهشی او که بگذریم در اختراع هم نمونه است."من برای کامل شدن رزومه کاری و کسب امتیازات دانشگاه باید اختراع هم انجام می دادم.فوری اقدام کردم و در عرض یک روز چهار اختراع به ثبت رساندم!"

منتخب المپیاد ریاضی ایران در سال 74،منتخب المپیاد فیزیک ایران در سال 75،نفر هشتم کنکور سراسری در سال 76 و منتخب جایزه بزرگ اشلوم برگر در سال80 به این جای حرف هایش که رسید کیفش را باز کرد وتاریخ ثبت اختراعاتش را به ما نشان داد. باور کردنی نبود!او در یک روز چهار اختراع را به نامش ثبت کرده بود:سیستم دزدگیر اتومبیل بر پایه جی.اس.ام،بیو راکتور فرمانتور برای سلاح های میکربی،کنترل هوشمند ساختمان و دستگاه سنجش تمرکز دست دستگاه تایپ.

"من بیشترین امتیاز را در بین دانشجویان کسب کردم وشدم دانشجوی نمونه کشوری مقطع دکترای برق-الکترونیک،بعد قرار شد از ما تجلیل کنند.هدیه هم سفر زیارتی خانه خدا بود."

علیرضا رضایی دوباره به کیفش مراجعه کرد و تقدیرنامه ای که از رییس جمهوری گرفته را به ما نشان داد.امضای محمود احمدی نژاد پای ورقه بود.

"وزارت علوم به ما گفت:اعتبار برای فرستادن شما به حج نداریم.ما به دکتر احمدی نژاد نامه نوشتیم.ایشان هم دستور دادند تا وزارت علوم ما را هر چه سریع تر به سفر خانه خدا بفرستد."

اما این جا هم حق به حق دار نرسید.در حالی که از برخی فوتبالیست ها و ورزشکاران بعد از هر مقامی تجلیل های آن چنانی می شود،وزارت علوم حتی جایزه اعلام شده ی خودش را نیز به نفر اول علمی کشور ونخبه کشوری اهدا نکرد و به دستورهای بعدی رییس جمهوری هم وقعی ننهاد!

"از فروردین امسال که من دانشجوی نمونه کشور شده ام تا کنون حتی یک مسئول کشوری واستانی به سراغ من نیامده است.فقط مجریان چند برنامه رادیویی وتلویزیونی با من گفت وگو کرده اند!"

دانشجوی ممتاز دکترای برق ( با معدل بالای 19) ودانشجوی نمونه کشور در دوره هجدهم و عضو انجمن مخترعان کشور و مولف 13 جلد کتاب علمی ودانشگاهی و...آه سردی می کشد ومی گوید:"به امام جمعه شهرم مراجعه کردم و از بی احترامی ها وندیده شدن های چندساله گفتم.وی فقط اظهار تاسف کرد! فرماندار نور به من گفت مشکل تو به بنده ارتباطی ندارد و شهردار را نیز نتوانستم ملاقات کنم!"

رضایی سپس از ملاقات خود با احمدناطق نوری-دبیرمجمع نمایندگان استان می گوید:"در شب 21 رمضان امسال در آرامگاه با آقای ناطق نوری مواجه شدم.به من گفت:به به!بچه تو چقدر بزرگ شدی!تعجب کردم!ناطق که تا حالا مرا ندیده ونمی شناسد! با او که همکلام شدم متوجه شدم مرا با کسی دیگر اشتباه گرفته!"

دردل های این نخبه کشور واستان تمامی ندارد:"تا کنون به هیچ مراسم تجلیل استانی دعوت نشده ام ونمی دانم اگر من نخبه نیستم پس چه کسی نخبه است؟! من نه نخبه درجه یک کشوری محسوب می شوم(چون دانشجوی نمونه کشوری شده ام)،نه نخبه درجه دو شده ام(چون مدال المپیاد دارم)و نه نخبه درجه سه به حساب آمده ام(چون اختراع ثبت شده دارم)،ما اصلا" در شمار و عدد وحساب نیستیم."

دوساعت با علیرضا رضایی هم صحبت بودم.به خودم گفتم اگر او ایرانی نبود و در یکی از کشورهای توسعه یافته زندگی می کرد،اوضاعش این گونه بود؟راستی علیرضا دعوت نامه هم دارد.اگر این مغز ایرانی روزی تصمیم به خروج از کشور بگیرد،مقصر چه کسی است؟!




خیلی ناراحت کننده بودوجای تاسف داره:cry:
 

shalizeh-0123

عضو جدید
چرا خدا مردها را آفرید؟
1. هدف خاصی نبود 2. گِل اضافه مونده بود
3.نسخه آزمایشی بود 4.اصلا کار خدا نبود


2. چرا خدا مردها را از روی زمین برنمی دارد؟
1.از نظر خدا مردها وجود خارجی ندارند 2.مگه ما روی زمین مرد هم داریم
3.وجود اینگونه از درندگان برای موازنه جمعیت روی زمین ضروری به نظر میرسد
4. حالا چه عجله ایه؟


3. اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟
1.چیز خاصی نمی آفرید 2.پیراشکی
3.خروس دریایی 4.فضای خالی


4. اگر جمعیت مردها منقرض شود چه می شود؟
1.مگه قراره اتفاقی بیافته 2.خارشتر کویر لوت که آفت نداره
3.اکوسیستم به شرایط بدون انگل برمی گردد 4. یه هیولا کمتر دنیا قشنگتر


5. چه وقت مردها عاشق می شوند؟
1.چه وقت مردها عاشق نمی شوند! 2.هر وقت مامانشون بگه
3.چون یکدفعه می شوند خودشان هم نمی دانند که کی می شوند
4.یک روز از همین روزا !


6.مردها چه وقت عشق قبلی خود را فراموش می کنند؟
1.در همون وقتی که عشق جدید خود را کشف می کنند
2.جدید و قدیم نداره فقط بازیگر نقش زن عوض میشه .(قانون 4 نیوتن)
3....
4.رابطه مستقیم با نظر مادر بزرگ کودک فهیم دارد.

7.مردها در مقوله ایجاد یک رابطه عشقی جدید در حکم چه چیزی هستند؟
1.فنر با ثابت بالا 2.پارچه استرچ
3.یک نوع ماده الاستیک با ساختار ناشناخته4- کش تیروکمان


8.مردها معمولا هر چند مدت یکبار عاشق می شوند؟

1.هر شب 2.هر وقت که خدا بخواد
3.....
4. تایم خاصی ندارند



9.مردها وقتی تصمیم به ازدواج می گیرند چه کار می کنن؟
1..اون موقع نمی تونن کار خاصی بکنن!
2.تمام تلاششون رو می کنن که بتونن 1 کاری بکنن!
3.به مامانشون می گن که 1 کاری بکنه چون دیگه وقتشه که اونا رسما خیلی کارا بکنن!
4.می رن کلاس آمادگی جسمانی!!


10.وقتی مردها تصمیم می گیرن ازدواج کنن چی می گن؟
1.چیزی نمی گن چون وقت عمله 2.وقت نمی کنن چیزی بگن
3.اولش چیزی برا گفتن ندارن ولی بعد که خرشون از پل گذشت نطقشون باز میشه
4.در این برهه از تاریخ طبیعی هیچ کس نمی فهمه که اونا چی می گن


11.مردها چطور زن زندگی شون رو می گیرن؟
1.با دست 2.با تور
3.با چنگول 4.با زبون


12.معیار مردها برای انتخاب همسر چیه؟
1.هر که پیش آمد خوش آمد 2.به روش جستجوی ترتیبی در لیست سیاه
3.ده بیست سی چهل
4.. به قول مادر بزرگ پسر بچه نفهم دختر مثل پارچه می مونه هر روز 1 مدل بهترش میاد، وامیستن بهترش بیاد
 

shalizeh-0123

عضو جدید
زن ملا مشغول پر کندن چند مرغ بود. گربه ای آمد و یکی از مرغ ها را قاپید و فرار کرد. زن


فریاد زد: ملا، گربه مرغ را برد.

ملا از توی یکی از اتاق ها با صدای بلند گفت: قرآن را بیاور

گربه تا این را شنید مرغ را انداخت و فرار کرد.

گربه های دیگر دورش جمع شدند و با افسوس پرسیدند: تو که این همه راه مرغ را آوردی


چرا آنرا انداختی؟

گربه گفت: مگر نشنیدید گفت قرآن را بیاور؟

گربه ها گفتند قرآن کتاب آسمانی آنهاست به ما گربه ها چه ربطی دارد؟

گربه گفت اشتباه شما همین جاست ملا می خواست آیه ای پیدا کند و بگوید از این به


بعد گوشت گربه حلال است و نسل مان را از روی زمین بردارد!





 

shalizeh-0123

عضو جدید
از یک مشهدی پرسیدن با کدوم عبادت بیشترحال می کنی؟
گفت: نماز میت
پرسیدن چرا؟
گفت: وضو که نمخه. رکوع و سجده هم که ندره، صفشم که خرتوخره! کفشاتم در نمییری گم نمره​
آخرشم نهار مدن،
ازی بیتر چی مخی
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
از یک مشهدی پرسیدن با کدوم عبادت بیشترحال می کنی؟
گفت: نماز میت
پرسیدن چرا؟
گفت: وضو که نمخه. رکوع و سجده هم که ندره، صفشم که خرتوخره! کفشاتم در نمییری گم نمره​
آخرشم نهار مدن،
ازی بیتر چی مخی
خیلی باحال بود.
تنکس
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام دوستان.وقتتون بخیر
میبینم که کسی هنوز نیومده اینجا و خودم اولین نفرم.
ممنون آقای مهدوی بابت تاپیک.زحمت کشیدین.
ببینیم بچه ها چقدر استقبال می کنن از اینجا.
هر کی هر چی خواست بیاد اینجا بگه.ایشالا که همه حرفا خوب باشه.
شب میبینمتون.

:w12:
 

shalizeh-0123

عضو جدید
زندگی همهمه ی مبهمی از خاطره هاست....
هرکجا خندیدیم،هرکجا خنداندیم،زندگانی آنجاست....
:gol:
 
بالا