زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز


 

pmfarzand

عضو جدید
:dما نه به ماچ عادت داریم نه گاز. ارزونی خودتون
مرسی از بابت خوش آمد گویی
بچه های کشاورزی یه خانواده ان//
چون مدیرمون افسونیه//معاونشم فیتو جان//
بقیه هم عین خودشونن//باحال و نازنین//
حالا شما ماچ میخواین یا گاز؟!!!!!!!
خوش اومدین//
 

blue bee

عضو جدید
کاربر ممتاز
رضا
چیزی گفتی؟!

سلام...
عصر ( امروز چندشنبه بود؟!... ها یادم افتاد! ) روز شنبه (درست گفتم دیگه؟ شنبه؟! ) همه بخیر
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتیم اینجا بحث گل و بل بله!!!! نگو جنگ بوده
:D با هم مهربون باشین ;)
از اب گل الود ماهي نگيريد//اينجا زنگ تفريح يعني همه چي ميتوني بگي البته بايد متذكر شم احترام هرفرد رو بايد بزاريد// ما با هم دعوا نداريم //اين به خاطر دوستي هامونه ... عزيز...جنگي هم در كار نيست كه اينجا شما بيايد پدر بزرگ بشيد نصيحت كنيد//// مهريون هم هستيم.. مثل شما.
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
بر بیخوابان علم و هنر سلاااااااااااام///
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
من فقط عاشق اینم
حرف قلبتو بدونم
الکی‌ بگم جدا شیم
تو بگی‌ که نمی‌تونم
من فقط عاشق اینم
بگی‌ از همه بیزاری
دو سه روز پیدام نشه تا
ببینم چه حالی‌ داری
من فقط عاشق اینم
عمری از خدا بگیرم
انقدر زنده بمونم
تا بجای تو بمیرم
من فقط عاشق اینم
روز‌هایی که با تو تنهام
کارو بار زندگیمو
بذارم برای فردا
من فقط عاشق اینم
وقتی‌ از همه کلافم
بشینم یه گوشهٔ دنج
موهای تورو ببافم
عاشق اون لحظه‌ام که
پشت پنجره بشینم
حواست به من نباشه
دزدکی تورو ببینم
من فقط عاشق اینم
عمری از خدا بگیرم
انقدر زنده بمونم
تا بجای تو بمیرم
من فقط عاشق اینم
عمری از خدا بگیرم
انقدر زنده بمونم
تا به جای تو بمیرم
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ايوان ميروم و انگشتانم را
بر پوست کشيده ي شب مي کشم
چراغ هاي رابطه تاريکند
کسي مرا به آفتاب
معرفي نخواهد کرد
کسي مرا به ميهماني گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردني ست
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از زماني که قلب خود را گم کرده ام ميترسم
من از تصوير بيهودگي اين همه دست
و از تجسم بيگانگي اين همه صورت ميترسم
من مثل دانش آموزي
که درس هندسه اش را
ديوانه وار دوست مي دارد تنها هستم
و فکر ميکنم...
و فکر ميکنم...
و فکر ميکنم...
و قلب باغچه در زير آفتاب ورم کرده است
و ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهي ميشود.
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
حس مي کنم که وقت گذشته ست
مي کنم که " لحظه" سهم من از برگ هاي تاريخ ست
حس مي کنم که ميز فاصله ي کاذبي ست در ميان گيسوان
من و دست هاي اين غريبه ي غمگين
حرفي به من بزن
آيا کسي که مهرباني يک جسم زنده را به تو مي بخشد
جز درک حس زنده بودن از تو چه مي خواهد؟
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه من را install كرده است.
خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی كند.
خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه این همه friend برای من add می كند.
خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی كند.
خدا را دوست دارم، به خاطر اینكه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی كند.
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
من
پري کوچک غمگيني را
ميشناسم که در اقيانوسي مسکن دارد
و دلش را در يک ني لبک چوبين
مينوازد آرام ، آرام
پري کوچک غمگيني
که شب از يک بوسه ميميرد
و سحرگاه از يک بوسه به دنيا خواهد آمد
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگي شايد آن لحظه مسدوديست
که نگاه من ، در ني ني چشمان تو خود را ويران ميسازد
ودر اين حسي است
که من آن را با ادراک ماه و با دريافت ظلمت خواهم آميخت
در اتاقي که به اندازهء يک تنهاييست
دل من
که به اندازهء يک عشقست
به بهانه هاي سادهء خوشبختي خود مينگرد
به زوال زيباي گل ها در گلدان
به نهالي که تو در باغچهء خانه مان کاشته اي
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگر نمیتوانم متن های طولانی را

تا آخرش بخوانم

تقصیر خودت بود

آمدی

رفتی

به هر چه کوتاه

عادتم دادی
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا