زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
با این خیلی حال کردم ....

بهش کلمه میدین براتون تلفظ میکنه البته به صورت تخیلی !!!
بهش pofak و loop loop بدید ببینین چی میگه :D


اینو بدید بهش میگرده تو دیکشنری ..... selfcontrolfreak یا askgaskfasjjasvfj


بهش چرت و پرت گین یا اینکه کلمات قاطی براش بفرستین هنگ میکنه مثل : EWSDFSDG SDG SDG SG ASGASDG


 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
من مثلا فردا امتحان دارمااا !!!!


اینم داره از خیابون رد میشه و ....

نکته :

باید روی فایل فلشی که میبینید کلیک راست کرده و پلی را انتخاب کنید ....

http://www.selfcontrolfreak.com/crossroads/

جالبه ما از اینا ایران داریم ..... اما بدرد این میخوره که هر 1000 نفر یکیش هم نمیدونه این یعنی چی !!! چون کاربرد نداره !!!
 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
زندان ابوغریب !!! یا همون کهریزک خودمون :D ایشالا قسمت شه بریم همه :eek:


اصلا زندان نیست ما میگیم زندانه !!! بیش از اندازه لوووسه !!!


 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
///ای وای من///تقدیم به بچه های ارشد و ph.D کشاورزی//

///ای وای من///تقدیم به بچه های ارشد و ph.D کشاورزی//

جان مریم چشماتو وا کن ، منو صدا کن
شد هوا سپید ، در اومد خورشید
وقت اون رسید که بریم به صحرا
آی نازنین مریم
جان مریم چشماتو وا کن ، منو صدا کن
بشیم روونه ، بریم از خونه ، شونه به شونه ، به یاد اون روزها
آی نازنین مریم
باز دوباره صبح شد ، من هنوز بیدارم
کاش می خوابیدم ، تو رو خواب می دیدم
خوشه غم توی دلم زده جوونه دونه به دونه
دل نمی دونه چه کنه با این غم
آی نازنین مریم
بیا رسید وقت درو ، مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم ، درو کنیم گندما رو
بیا بیا نازنین مریم ، نازنین مریم
آی مریم مریم ، ای نازنین مریم


این جمله خط قرمزارو خیلی دوس دارم//انرژی میده//:w14::w14::w14::w14:
 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
جان مریم چشماتو وا کن ، منو صدا کن
شد هوا سپید ، در اومد خورشید
وقت اون رسید که بریم به صحرا
آی نازنین مریم
جان مریم چشماتو وا کن ، منو صدا کن
بشیم روونه ، بریم از خونه ، شونه به شونه ، به یاد اون روزها
آی نازنین مریم
باز دوباره صبح شد ، من هنوز بیدارم
کاش می خوابیدم ، تو رو خواب می دیدم
خوشه غم توی دلم زده جوونه دونه به دونه
دل نمی دونه چه کنه با این غم
آی نازنین مریم
بیا رسید وقت درو ، مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم ، درو کنیم گندما رو
بیا بیا نازنین مریم ، نازنین مریم
آی مریم مریم ، ای نازنین مریم


این جمله خط قرمزارو خیلی دوس دارم//انرژی میده//:w14::w14::w14::w14:

خیلی ممنونم http://www.www.www.iran-eng.ir/xperience/icons/atom_32.png Overdrive
 

amhain

عضو جدید
///ای وای من///تقدیم به بچه های ارشد و ph.D کشاورزی//

پس ما لیسانسا چی!!!!
به ما هیشی نمیدی؟
خو گنا داریم خو
چرا هیشکی مارو دوس نداره:cry::cry::cry:
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
///ای وای من///اینم تقدیم به بچه های لیسانس کشاورزی//

///ای وای من///اینم تقدیم به بچه های لیسانس کشاورزی//

///ای وای من///تقدیم به بچه های ارشد و ph.D کشاورزی//

پس ما لیسانسا چی!!!!
به ما هیشی نمیدی؟
خو گنا داریم خو
چرا هیشکی مارو دوس نداره:cry::cry::cry:

دانی که دم مرگ شمع به پروانه چه گفت:
گفت ای عاشق بیچاره فراموشوی
سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد
گفت:
طولی نکشد تو نیز خاموش شوی


خوب شمام میاین ارشد میگیرین///ای وای من//

 

20112

عضو جدید
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او پُر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای

نیشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق،دل خونم نکن من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو... من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگ پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یکجا باختم

کردمت آواره صحرا نشد گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر می زنی در حریم خانه ام در می زنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم
:gol::gol::gol:
 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
عجب درس مزخرفیه این اکولوژی !!!

اه


از فیزیولوژی و اکولوژی متنفرم + طرح



اینا نباشن کشاورزی یعنی برو بمیررررررر

اما در عمل دوسشووون ندارم ...




هوس شیراز کردم !!!!


هوس فالوده .... :surprised:


هوس فامیل هایی که هر 3 سال شاید 1 بار ببینمشون ..... و صد البته هیچ کدومشم نمیشناسم ... بعید نیست افسون فامیلم باشه :surprised: :surprised: :surprised: :surprised:


تکنولوژی بذر شدم 18.5 :cry:
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز

رازهایی برای رسیدن به حقیقت زندگی
راز اول:
‌تمامی آن‌چه به منظور خوشحالی و خوشبختی واقعی بدان نیاز داریم، در درون ماست.

راز دوم:
...تصویر ذهنی درست از خود، ما را به حقیقت زندگی هدایت می‌کند. هر انسانی، یک تصویر ذهنی از خود دارد که من کیستم و چه می‌توانم انجام دهم. تصویر ذهنی هر انسانی، پایه‌ی اصلی شخصیت و رفتار‌های اوست. به‌عبارت دیگر، تصویر ذهنی ما از خود، نشانه‌ای از احساس فضیلت و بزرگی ماست و نشان‌می‌دهد که چه کارهایی از ما ساخته است‌ و چه کارهایی از ما ساخته نیست. انسان‌ها حقیقت زندگی را با تصویرهای ذهنی خود‌ می‌سازند. آری تصویر ذهنی زیبا از خود، موفقیت‌ها را می‌سازد و موفقیت‌ها، باعث بهتر شدن تصویر ذهنی انسان از خود می‌گردد. تصویر ذهنی ما از خودمان، نمادی از مجموعه‌ی باورهای ما در فضای زندگی است.

راز سوم:
هدف زندگانی، آن است که تمام توانایی‌های بالقوه‌ی خود را به‌عنوان یک انسان خود‌شکوفا‌ بشناسیم و آن‌ها را شکوفا کنیم و بهترین خویشتن خویش را از خود ظاهر کنیم و به بیش‌ترین رشد و شکوفایی برسیم.

راز چهارم:
تغییر در وجود، نه‌تنها ممکن و میسر است بلکه اجتناب‌ناپذیر است‌ زیرا تا ما تغییر نکنیم، زندگی‌مان تغییر نمی‌‌کند. انسان‌های سعادتمند، ‌مرتباً می‌شوند و می‌روند‌ زیرا تا نشوی، نمی‌شود و تا نروی، نمی‌رسی.

راز پنجم:
تمام مشکلات، موانع و مصائب زندگی، در‌واقع درس‌هایی هستند که به انسان می‌آموزند و انسان را می‌سازند. آن‌ها فرصت‌هایی در لباس مبدل‌اند. حتی گاهی مشکلات، الطاف خفیه‌ی خداوند هستند که باعث رشد و شکوفایی انسان می‌شوند. پس آن‌ها را گرامی بداریم و از آن‌ها بیاموزیم.

راز ششم:
تلقی ما از واقعیت، ساخته و پرداخته‌ی فکر و ذهن ماست. پس واقعیت‌های زندگی ما می‌توانند با اندیشه‌های ما تغییر کنند. بنابراین مراقب اندیشه‌های خود باشیم تا واقعیت زندگی‌مان را زیباتر کنیم.

راز هفتم:
ترس و تردید، سرزندگی و نشاط را از انسان می‌رباید. با باورهای عالی و توکل بر خداوند، هرگونه ترس و تردید را از فضای فکر خود دور کنیم و در وادی یقین و عشق، محکم و استوار به جلو برویم و زندگی پرحاصلی را در محضر خدا و کائنات خلق کنیم.

‌راز هشتم:
مادامی که خودمان را دوست نداشته باشیم و به خودمان عشق نورزیم، نمی‌توانیم به کسی عشق بورزیم و از عشق دیگران نسبت به خود بهره‌ای ببریم. پس گوهر عشق را ابتدا به خود تقدیم کنیم تا بتوانیم مظهر عشق‌ورزی برای دیگران باشیم.

راز نهم:
تمامی ارتباطات ما با کائنات و دیگران، آیینه‌هایی هستند که خود ما را نشان می‌دهند و تمامی مردم، آموزگاران ما به‌حساب می‌آیند. پس با خودباوری و اعتماد‌به‌نفس، زیبا‌ترین رابطه‌ها را برقرار‌کنیم و از کلید طلایی ارتباطات، برای باز کردن هر درِ بسته‌ای در زندگی استفاده کنیم و موفق شویم.

راز دهم:
سعادت واقعی در زندگی، در نحوه‌ی عکس‌العمل ما در مقابل رخدادها و حوادث زندگی است‌ نه در بخت و اقبال. بنابراین خود را مسؤول زندگی خود بدانیم و تقصیر را به عهده‌ی دیگران نیندازیم تا بتوانیم با عکس‌العمل‌های مناسب، حقیقت زیبای زندگی را به واقعیت قابل قبول تبدیل کنیم و به خوشبختی و سعادت برسیم.

راز یازدهم:
حقیقت زندگی، بر مبنای عشق الهی استوار است. انسان‌های موفق و کامیاب، وجود خود را با عشق الهی، جذاب و منور می‌کنند و با تقدیم عشق به انسان‌های دیگر و به کل کائنات، به زندگی سعادتمندانه‌ای می‌رسند.

راز دوازدهم:
از آن‌جایی که انسان‌ها در مسیر زندگی گاهی از اجرای درست قانونمندی‌های زندگی غافل می‌شوند و با اندیشه‌های غلط و القائات منفی دیگران، از مسیر درست زندگی به بی‌راهه می‌روند، بنابراین ارزیابی مستمر کیفیت زندگی و اصلاح لحظه‌به‌لحظه‌ی خود، می‌تواند انسان را در مسیر درست و رسیدن به حقیقت زندگی هدایت کند. زیباترین معیار ارزیابی کیفیت زندگی، این است که در پایان هر روز، از خود سؤال کنیم که آیا من روز پرحاصلی داشتم و از لحظه‌های زندگی خود ‌لذت بردم؟

با اجرای درست رازهای حقیقت زندگی، به این نتیجه می‌رسیم که:
تمامی آن‌چه که برای خوشحالی و خوشبختی واقعی در زندگی به آن احتیاج داریم، هم‌اکنون از‌آنِ ما و در اختیار ماست و ما باید به‌عنوان بندگان شایسته و شکرگزار در هر لحظه، هوشیارانه قانونمندی‌های رسیدن به حقیقت زندگی را اجرا کنیم تا بتوانیم از مواهب الهی استفاده کنیم و از لحظه‌های زندگی در مسیر کمال لذت ببریم
 

fgni

متخصص باغبانی
کاربر ممتاز
مرسی پژمان جان خوبیمhttp://www.iran-eng.../images/smilies/icon_gol.gif
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]خانه ی ما قوطی کبریت است[/FONT]
[FONT=&quot]افتاده گوشه ی آشپزخانه ی بزرگی که دنیاست[/FONT]
[FONT=&quot]و ما[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]چوب کبریت هایی[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]که سر هر چیز کوچک آتش می گیریم[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot] *[/FONT]
[FONT=&quot]مامان همیشه روشن است[/FONT]
[FONT=&quot]وقتی ما را می بوسد[/FONT]
[FONT=&quot] *[/FONT]
[FONT=&quot]بابا نیم سوخته است[/FONT]
[FONT=&quot]از وقتی که بازنشسته شده[/FONT]
[FONT=&quot]هی می نشیند[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]و به خاکسترش نگاه می کند[/FONT]
[FONT=&quot]*[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]ما[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]گاهی روشن [/FONT]
[FONT=&quot]و گاهی خاموشیم[/FONT]
Love you more when in broad-light
Our house is a matchbox
in the corner of this vast kitchen which is world
And us
Matchsticks!
fast lit by whatever trivial
Mama’s always luminous
When she kisses us.
Dad though, is half-burned
Since retired
He
Sits just
And stares to his soothed ash
*
We
sometimes lit
Sometimes not
When laughing lit we are
When not, off
[FONT=&quot]
[/FONT]
 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
پاتال

پاتال


 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
روز مرگ خویش را چشم انتظارم

راه دوری مانده تا وقت رسیدن

من که حتی نای جان کندن ندارم

خوب می دانی برایت بد نبودم

باز هم با این همه من شرمسارم

خسته ای از من خداحافظ برایت

دفترم را یادگاری می گذارم

بعدها آهسته می خوانی به گریه

آخرین شعر مرا روی مزارم

روزگاری هر چه گفتم از تو گفتم

چند روزی می شود حرفی ندارم

واژه ها با من سر یاری ندارند

شعر هم دیگر نمی آید به کارم
 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
نیا باران زمین جای قشنگی نیست.....
من از جنس زمینم خوب میدانم
که گل در عقد زنبور است....!
و اما یک طرف سودای بلبل...
یک طرف خال لب پروانه را هم دوست میدارد...
من از جنس زمینم خوب میدانم
که اینجا جمعه بازار است
و دیدم عشق را در بسته های زرد و کوچک
نسیه میدادند....
در اینجا قدر نشناسند....
مردم شعر حافظ را به فال کولیان اندازه میگیرند
نیا باران زمین جای قشنگی نیست.....
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
HLO///زيباترين نامه هاي عاشقانه ي بزرگان دنيا

HLO///زيباترين نامه هاي عاشقانه ي بزرگان دنيا

نامه ي نيما به عاليه

نيما يوشيج (علي اسفندياري) رو همه مي شناسن
ديگه نيازي به توضيحات من نيست...

*****​

بانو،بانوی بخشنده ی بی نیاز من!

این قناعت تو دل مرا عجب می شکند...
این چیزی نخواستنت و با هر چه که هست ساختنت...
این چشم و دست و زبان توقع نداشتنت و به آن سوی پرچین ها نگاه نکردنت...
کاش کاری می فرمودی دشوار و ناممکن،که من به خاطر تو سهل و ممکنش می کردم...
کاش چیزی می خواستی مطلقا نایاب که من به خاطر تو آن را به دنیا ی یافته ها می آوردم...
کاش می توانستنم هم چون خوب ترین دلقکان جهان تو را سخت و طولانی و عمیق بخندانم...
کاش می توانستم هم چون مهربان ترین مادران رد اشک را از گونه هایت بزدایم....
کاش نامه یی بودم ، حتی یک بار با خوب ترین اخبا...
کاش بالشی بودم ، نرم، برای لحظه های سنگین خستگی هایت...
کاش ای کاش اشاره ای داشتی، امری داشتی،نیازی داشتی،رویای دور و درازی داشتی...

آه که این قناعت تو دل مرا عجب می شکند....:gol::heart::gol::heart:
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
I've cried a river for you to swim
..
To let you know the state we're in
I've dreamt a vision for you to see
That the night is the only worthy key

/

 

amhain

عضو جدید
نامه ي نيما به عاليه

نيما يوشيج (علي اسفندياري) رو همه مي شناسن
ديگه نيازي به توضيحات من نيست...

*****​

بانو،بانوی بخشنده ی بی نیاز من!

این قناعت تو دل مرا عجب می شکند...
این چیزی نخواستنت و با هر چه که هست ساختنت...
این چشم و دست و زبان توقع نداشتنت و به آن سوی پرچین ها نگاه نکردنت...
کاش کاری می فرمودی دشوار و ناممکن،که من به خاطر تو سهل و ممکنش می کردم...
کاش چیزی می خواستی مطلقا نایاب که من به خاطر تو آن را به دنیا ی یافته ها می آوردم...
کاش می توانستنم هم چون خوب ترین دلقکان جهان تو را سخت و طولانی و عمیق بخندانم...
کاش می توانستم هم چون مهربان ترین مادران رد اشک را از گونه هایت بزدایم....
کاش نامه یی بودم ، حتی یک بار با خوب ترین اخبا...
کاش بالشی بودم ، نرم، برای لحظه های سنگین خستگی هایت...
کاش ای کاش اشاره ای داشتی، امری داشتی،نیازی داشتی،رویای دور و درازی داشتی...

آه که این قناعت تو دل مرا عجب می شکند....:gol::heart::gol::heart:
جالبه
من شنیده بودم نیما هیچ توجهی به خونوادش نداشته
زنو بچشم هیچ وقت ازش راضی نبودن
فکر نمی کردم واسه زنش اینجور نامه هایی نوشته باشه

مرسی اطلاعاتمو راجع به نیما ویرایش کردی
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا