زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

afsoon6282

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
روزای خیلی طلایی یادته
روز ترس از جدایی یادته؟؟؟
روز تمرین یا اشاره یادته؟؟؟
شب چیدن ستاره یادته؟؟؟
شعرای کتاب درسی یادته؟؟؟
یادته گفتی می ترسی یادته؟؟؟
عکسمون تو قاب عکسا یادته؟؟؟
علی بدون مکس رو یادته؟؟؟
دستمون تو دست هم بود یادته؟؟؟
غصه هامون کمه کم بود یادته؟؟؟
چشم نازت مال من بود یادته؟؟؟
دیدن من غدغن بود یادته؟؟؟
روزگار قهر و آشتی یادته؟؟؟
هیچکس رو جز من نداشتی یادته؟؟؟
رویاهای آسمونی یادته؟؟؟
قول دادی پیشم بمونی یادته؟؟؟
روزای بی غم و قصه یادته؟؟؟
ببینم اول قصه یادته؟؟؟
عصر ابراز علاقه یادته؟؟؟
خبر خوش کلاغه یادته؟؟؟
دست گرمت تو زمستون یادته؟؟؟
شونه من زیر بارون یادته؟؟؟
واسه خنده اجازه یادته؟؟؟
اونا که میگفتی رازه یادته؟؟؟
یادته فالای حافظ تو حیاط
یادته جون شاخه نبات
گل سرخا رو نچیدیم یادته؟؟؟
یه روزی همو ندیدیم یادته؟؟؟
شرطامون سر صداقت یادته؟؟؟
تو و مجازات خیانت یادته؟؟؟
پنهونی سر قرارا یادته؟؟؟
تاخیرا توی بهارا یادته؟؟؟
گوش ندادی به نصیحت یادته؟؟؟
گشتنت دنبال فرصت یادته؟؟؟
دستاتو می خوام بگیرم یادته؟؟؟
راستی تو بی تو میمیرم یادته؟؟؟
دونه دادن به کبوتر یادته؟؟؟
خاطرات توی دفتر یادته؟؟؟
فال با نیت رسیدن یادته؟؟؟
طعم قهوه رو چشیدن یادته؟؟؟
واسه فال قهوه رو خوردن یادته؟؟؟
روزی صد بار بی تو مردن یادته؟؟؟
یادته دعای زیر تاقیا
کنار بوته های عقاقیا
زیر اون درخت گیلاس یادته؟؟؟
با دوتا شاخه گل یاس یادته؟؟؟
یادته گفتن راز به قاصدک
یادته چقدر به همدیگه گفتیم کمک
تو فکرت بودن توی قایق یادته؟؟؟
تو به من گفتی شقایق یادته؟؟؟
پیش هم بودیم نذاشتن یادته؟؟؟
اونا ما رو دوست نداشتن یادته؟؟؟
نامه بدون امضاء یادته؟؟؟
اسم مستعار رویا یادته؟؟؟
طرح اون انگشتر من یادته؟؟؟
پاسخ مختصر من یادته؟؟؟
فال حافظ شب یلدا یادته؟؟؟
اسممو گذاشتی شیدا یادته؟؟؟
چیزی خواستیم از خدامون یادته؟؟؟
مستجاب نشد دعامون یادته؟؟؟
چشمون زدن حسودا یادته؟؟؟
چشامون شد مثل رودا یادته؟؟؟
گفتی ما باید جداشیم یادته؟؟؟
گفتی باید بی وفا شیم یادته؟؟؟
یه دفعه ازم بریدی یادته؟؟؟
خط رو اسم من کشیدی یادته؟؟

 

نقره بارون

عضو جدید
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زندگی از دیدگاه پائولو کوئیلو[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]انسان ها به شیوه هندیان بر سطح زمین راه می روند !
با یک سبد در جلو و یک سبد در پشت...
در سبد جلو ، صفات نیک خود را می گذاریم و در سبد پشتی، عیب های خود را نگه می داریم.
به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود، چشمان خود را برصفات نیک خود می دوزیم و
[/FONT]
[FONT=verdana,tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فشارها را درسینه مان حبس می کنیم.
در همین زمان بی رحمانه، در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت می کند، تمامی عیوب او را می بینیم .
بدین گونه است که در باره خود بهتر از او داوری می کنیم، بی آن که بدانیم کسی که پشت سر ما راه می رود به ما با همین شیوه می اندیشد.
[/FONT]​
 

indicat

عضو جدید
گل شکسته
شاخه گلی شکسته تو دسته تو اسیرم
اگه نیایی تو پیشم یه وقت دیدی میمیرم
محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم
محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم
دستو پامو گم می کنم
وقتی نگام می کنی تو
نفس نفس هول می کنم
وقتی صدام می کنی تو
تو دفتره خاطره هام
تو ذهن و تو آرزوهام
اسم تو هم شده فراموش
اسم تو هم شده فراموش
یادم دادی بسوزم... دارم می سوزم...دارم می سوزم
اشکه چشامو دیدی بگو به چی رسیدی
قسم به بی قراریت مردم از چشم انتظاریت
محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم
محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم
دستو پامو گم می کنم
وقتی نگام می کنی تو
نفس نفس هول می کنم
وقتی صدام می کنی تو
تو دفتره خاطره هام
تو ذهن و تو آرزوهام
اسم تو هم شده فراموش
اسم تو هم شده فراموش
می دونی که دوست دارم
واسه اینه که دل می سوزونی تو
گفتم بهت دوست دارم
اما حالا من پشیمونم
برو به درک برو به درک برو به درک
برو به درک...


:D
 

indicat

عضو جدید



همه شب نالم چون نی که غمی دارم
دل و جان بردی اما نشدی یارم
با ما بودی بی ما رفتی
چون بوی گل به کجا رفتی
تنها ماندم تنها رفتی
چون کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود
دور از یارم خون می بارم فتادم از پا به ناتوانی
اسیر عشقم چنان که دانی
رهائی از غم نمی توانم
تو چاره ای کن که میتوانی
گر ز دل برآرم آهی آتش از دلم خیزد
چون ستاره از مژگانم اشک آتشین ریزد
چون کاروان رود فغانم از زمین بر آسمان رود
دور از یارم خون می بارم
نه حریفی تا با او غم دل گویم
نه امیدی در خاطر که تو را جوبم
ای شادی جان سرو روان کز بر ما رفتی
از محفل ما چون دل ما سوی کجا رفتی؟
تنها ماندم ، تنها رفتی
چو ن بوی گل به کجا رفتی؟
به کجائی غمگسار من فغان زار من بشنو
بازآ از صبا حکایتی ز روزگار من بشنو
بازآ بازآ سوی رهی چون روشنی از دیده ما رفتی
با قافله باد صبا رفتی
تنها ماندم ، تنها ماندم.....

ترانه سرا : رهی معیری
 

shirin.agro

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتي برگ هاي پاييز رو زير پات له مي كني يادت باشه روزي بهت نفس هديه مي كردن
 

fgni

متخصص باغبانی
کاربر ممتاز

نقره بارون

عضو جدید
چون سنگها صدای مرا گوش می کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می کنی
رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی
دست مرا که ساقه ی سبز نوازش است
بابرگ های مرده همآغوش می کنی
گمراه تر از روح شرابی و دیده را
در شعله می نشانی و مدهوش می کنی
ای ماهی طلائی مرداب خون من
خوش باد مستیت که مرا نوش می کنی

تو دره ی بنفش غروبی که روز را
بر سینه می فشاری و خاموش می کنی
در سایه ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش می کنی؟
 

نقره بارون

عضو جدید
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بود مردن و روی تو ندیدن بگذاز بدلخواه تو دشوار بمیرم
بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ در وحشت و اندوه شب تار بمیرم
بگذار گه چون شمع کنم پیکر خود آب در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
بگذار چو خورشید گذارنده ی مسفام در دامن شب با تن تبدار بمیرم
بگذار شوم سایه ی ایوان بلندت سویت خزم و گوشه ی دیوار بمیرم
میمیرم ازاین درد که جان دگرم نیست تا از غم عشق تو دگر بار بمیرم
تا بوده ام ای عشق وفادار تو بودم بگذار بدانگونه وفادار بمیرم
 

shirin.agro

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگي رسم خوشاينديست........زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ........زندگي پرشي دارد اندازه عشق.........زندگي چيزي نيست كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود........زندگي حس قريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد........زندگي سوت قطاريست كه در خواب پلي مي پيچد........زندگي گل به توان ابديت........زندگي ضرب زمين در ضربان دل هاست......​
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا