یه روز غضنفر از یکی می پرسه : ساعت چنده ؟
طرف میگه : سه و نیم .
غضنفر میگه : دارم دیوونه میشم ، از صبح تا حالا هر کس یه چیزی گفته .
> به غضنفر میگن : چرا قرصاتو سر وقت نمی خوری ؟
میگه : می خوام میکروبا رو غافلگیر کنم .
> غضنفر میره مکه ، می بینه همه دارند از سمت راست دورخانه ی خدا میگردند ،
داد میزنه و میگه : شما از این طرف برین و من از اون طرف ، تا زود تر بگیریمش .
![]()


