رفتن به ديدار خدا با كروات

emajid16

عضو جدید
کاربر ممتاز
با کراوات به ديدار خدا رفتم و شد


بر خلاف جهت اهل ريا رفتم و شد


ريش خود را ز ادب صاف نمودم با تيغ


همچنان آينه با صدق و صفا رفتم و شد


با بوي ادکلني گشت معطر بدنم


عطر بر خود زدم و غاليه سا رفتم و شد


حمد را خواندم و آن مد”ولاالضالين”را


ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد


يکدم از قاسم و جبار نگفتم سخني


گفتم اي مايه هر مهر و وفا رفتم و شد


همچو موسي نه عصا داشتم و نه نعلين


سرخوش و بي خبر و بي سرو پا رفتم و شد


“لن تراني”نشنيدم ز خداوند چو او


“ارني” گفتم و او گفت “رثا” رفتم و شد


مدعي گفت چرا رفتي و چون رفتي و کي؟


من دلباخته بي چون و چرا رفتم وشد


تو تنت پيش خدا روز و شبان خم شد و راست


من خدا گفتم و او گفت بيا رفتم و شد


مسجد و دير و خرابات به دادم نرسيد


فارغ از کشمکش اين دو سه تا رفتم و شد


خانقاهم فلک آبي بي سقف و ستون


پير من آنکه مرا داد ندا رفتم وشد



گفتم اي دل به خدا هست خدا هادي تو


تا بدينسان شدم از خلق رها رفتم و شد
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با کراوات به ديدار خدا رفتم و شد


بر خلاف جهت اهل ريا رفتم و شد


ريش خود را ز ادب صاف نمودم با تيغ


همچنان آينه با صدق و صفا رفتم و شد


با بوي ادکلني گشت معطر بدنم


عطر بر خود زدم و غاليه سا رفتم و شد


حمد را خواندم و آن مد”ولاالضالين”را


ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد


يکدم از قاسم و جبار نگفتم سخني


گفتم اي مايه هر مهر و وفا رفتم و شد


همچو موسي نه عصا داشتم و نه نعلين


سرخوش و بي خبر و بي سرو پا رفتم و شد


“لن تراني”نشنيدم ز خداوند چو او


“ارني” گفتم و او گفت “رثا” رفتم و شد


مدعي گفت چرا رفتي و چون رفتي و کي؟


من دلباخته بي چون و چرا رفتم وشد


تو تنت پيش خدا روز و شبان خم شد و راست


من خدا گفتم و او گفت بيا رفتم و شد


مسجد و دير و خرابات به دادم نرسيد


فارغ از کشمکش اين دو سه تا رفتم و شد


خانقاهم فلک آبي بي سقف و ستون


پير من آنکه مرا داد ندا رفتم وشد



گفتم اي دل به خدا هست خدا هادي تو


تا بدينسان شدم از خلق رها رفتم و شد
اصلش همینه
 

entezar89

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنون در مورد مصرع:ريش خود را ز ادب صاف نمودم با تيغ


همچنان آينه با صدق و صفا رفتم و شد

آیا آنها که ریش خود را با تیغ میزنند و آنهای که با ریش تیغ میزنند برابرند؟
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنون در مورد مصرع:ريش خود را ز ادب صاف نمودم با تيغ


همچنان آينه با صدق و صفا رفتم و شد

آیا آنها که ریش خود را با تیغ میزنند و آنهای که با ریش تیغ میزنند برابرند؟
برابر نیستند
این کجا و آن کجا
 

emajid16

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من يه ادمه ترگل ورگل بهتر ميتونه با خدا ارطبات برقرار كنه
تا يه ادمي كه سه ساله حموم نرفته و يه من ريشم گذاشته
كه البته لابه لاي اين ريشا گاهي اوقات حشرات موذي هم پيدا ميشه
يه شاعر ديگه ميفرمايد
گر ريش بود مظهر اسلام
بزغاله بود حجت الاسلام
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واعظان كین جلوه در محراب و منبر می كنند
چون به خلوت می روند آن كار دیگر می كنند
مشكلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه كمتر می كنند
 

Similar threads

بالا