رد پای احساس ...

t4t

عضو جدید
تو بازی همیشه برنده بودی

الانم هستی

می دونی چرا

چون یه جنگ نابرابره

افتخار به بردات نکن

زندگی یار من نبود...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میگن بگرد
دنبال یه همدم
تا بفهمه حرفهات
میخندم
اخه
هر کسی بهم نزدیک شد
بخاطر منافعش بود
تا اون چیزی که خواست بدست اورد تنهام گذاشت و یه هدیه قشنگ هم داد
زخمی در روحم که
اکثر اوقات دردش
خواب از چشمام
میدزده و اشک به چشمام هدیه میکنه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کمی
در حوالی دلم
ابریست
کسی نیست تا بتوانم
راحت و بی ترس
سر بر شانه اش
بگذارم و
اشک بریزم
تنها
سر بر شانه دیوار میگذارم
که شانه از من خالی نمیکند
تنها خودم را در اغوش سرد
خود میگیرم
حداقل اغوش سردم
مرا رها نمیکند
 

robotnic

عضو جدید
اندام های تکراری واژه ها
در ذهنم
حرکات موزون دارند
و من ...
در حوالی قلبم ...
گرمای عشق را حس می کنم
ای کاش ...
اين حس قشنگ ,
هميشه با من باشد ...



 

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه فرقی می کند ساعت را به عقب بکشم
وقتی حسرت هایم تکراری استوقتی نگاهت دیگر بر نمی گرددوقتی صدایت دیگر مرا نمی خواندچه فرقی می کند این عقربه ها برگرددوقتی ثانیه به ثانیه هش بی کسی استوقتی چشمان خیره ام سالهابرای گذشتن همین دقایق وقت گذاشته اند!!!!

کی گفته دوست ندارم،این حرفا رو باور نکن،خستم پریشونم بدم،حال منو بدتر نکن ...
 

GMFAR

عضو جدید
زخمهای کهنه

زخمهای کهنه

وقتی...
همه وجودت ...
درد باشد...
نوشتن از مرهم و التیام ...
چه سودی دارد؟؟؟...




زخمهای کهنه ام
از زیر این نبض خسته ی بی حاصل ...
سر باز کرده اند،
دوباره این خاطرات نا گرفته از عمق طعنه ها .
زخمهایش را که می چشم ...
طعم عاقلی می دهند !!!! ...

واژه هایم را حرمت گذار که عمریست بی حرمتی دیده ام...

(سعیده ( بهناز ) مقدسی)
 

♫ ♫ (。◕‿◕。) ♫ ♫

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را به جای همه زنانی که نشناخته‌ام دوست می‌دارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته‌ام دوست می‌دارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب می شود،برای خاطر نخستین گناه
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمی‌رماندشان
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست می‌دارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمی دارم دوست می دارم.
جز تو ، که مرا منعکس تواند کرد؟من خود،خویشتن را بس اندک می‌بینم.
بی تو جز گستره بی کرانه نمی بینم
میان گذشته و امروز.
از جدار آینهَ خویش گذشتن نتوانستم
می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.
تو را دوست می دارم برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست
تو را برای خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست دوست می‌دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم
تو می پنداری که شکی ،حال آنکه به جز دلیلی نیستی
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا می‌رود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.


پل الوار

 

masoud_2000

کاربر بیش فعال
فکر مي کرديم عاشقي هم بچگيست...
اما حيف اين تازه اول يک زندگيست...
زندگي چيزيست شبيه يک حباب..
عشق آباديه زيبايي در سراب...
فاصله با آرزو هاي ما چه کرد...
کاش مي شد در عاشقي هم توبه کرد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در سکوت شب
در این شکوه میرقصم
با ستارگان
تا کمتر احساس تنهایی کنم
تا بدانم مرا نگاه میکنند
برایشان چنان میرقصم
که انگار معشوقشان هستم
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
این عصرهای بارانی
عجـیب بـوی نـفس هـای تـو را می دهـد …!
گـوئـی … تـو اتـفاق می افـتی
و مـن دچـار می شـوم …
تـمام ” مــن” دارد “تـــو” می شـود …



 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
سیم عشق ز کوی هوس نمیاید
چرا که بوی گل از خار و خس نمیاید
ز نارسایی فریاد آتشین فریاد
که سوخت سینه و فریادرس نمیاید
به رهگذارطلب آبروی خویشتن مریز
که همچو اشک روان باز پس نمیاید
ز آِشنایی مردم رمیده ام رهی
که بوی مردمی از هیچ کس نمیاید
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی حالش خراب بود
از زمین و زمان بریده بود
مدام سیگار میکشید
رفتم تو زندگیش
خیلی طول نکشید که حالش خوب شد
تشکر کرد و رفت تو زندگی یکی دیگه !!
حالا من سالهاست که مدام سیگار میکشم



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میخواهم
شبی اسوده
بخوابم
بی اشک
بی غم
اما این شبها
من تنها پر از غم هستم
کسی نیست
تا ارام سر بر شانه اش بگذارم
و بگریم
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش هفت ساله بودم
روی نیمکت چوبی می نشستم
مداد سوسماری در دست
باصدای تو دیکته می نوشتم
تو می گفتی بنویس دلتنگی
... من آن را اشتباه می نگاشتم
اخمی بر چهره می نشاندی و من
به جبران
دلتنگی را هزار بار می نوشتم!

 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چه دلم را خالی میکنم باز پر می شود!!!
عجب برکتی دارد....
دلتنگیت...!!
 

mclaren

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]حتی اگر

تمامی " سین" های خوب دنیا را

در سفره داشته باشم

چه لطفی دارد

وقتی که آینه

" نبودنت" را تکرار می کند

و حافظ

دست و دلش به فال نمی رود

و من

از نبودنت بر سر سفره

پی به آمدن بهاری دیگر می برم

چه سنگین اند بعضی ثانیه ها !
[/FONT]
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای کشتن پرنده نیازی به تیرو کمان نیست!!
بالهایش را که بچینی، خاطرات پرواز روزی صدبر او را خواهد کشت....!!!!!!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا