رد پای احساس ...

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تق! تق! اجازه هست پا به دنیای تو بزارم؟ من با خودم گل نمیارم،

با خودم هدیه هم نمیارم اما یه عالمه آرزو با خودم میارم که تورو همیشه تر و تازه نگه داره،

با خدم کلی دعا میارم برای سلامتی تو، و با خودم عشق میارم تا کاری کنم تو همیشه لبخند بزنی . . .

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
همیشه لازم نیست چهــــره ای زیبــــا داشته باشی
یا صدایــــی دلنشیــــن همین که قلبــــت زیبــــا باشد
قلبــــت زیبــــا ببیند، کافیست داشتن قلبــــی زیبــــا تا اندازه ای خــــاص هست
که بتــــوانی خیلی ها را مجــــذوب خــــود کنی!

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مــَטּ هَموטּ בخترهـ בیوونـﮧ ایمـ کـﮧ هیچوَقت عَوَض نمیشـﮧ...
همونی کـﮧ هَمــﮧ باهـاش خوشــــحالـَטּ ، امــا کسی بآهـآش نمیمونــﮧ...
هَمونی کـﮧ مُواظبــﮧ کسی نـآراحَت نَشـــﮧ ، امـآ هَمــﮧ ناراحَتش میکنـَטּ...
همونی کـﮧ تکیـﮧ گـآه خوبیــﮧ ، امآ واسَش تکیــﮧ گآهی نیستـ ...
هموטּ کــــــﮧ هَمیشــﮧ بهش בُروغ میگـَטּ ، امــآ اوטּ بآورش میشـــــﮧ....
آرهـ هموטּ...

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
یواشــــکی دوستم داشته باش !

آدمای دنیـــــــای من،

چشـــم دیدن عشــــق رو ندارن !

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ازروزی که نامت ملکه ذهنم شد

احساس میکنم که جمجمه ام

باشکوه ترین امپراتور دنیاست....!

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هرگز تمــــــامت را برای کسی رو نکــــــن

بگــــــذار کمی دست نیــــــافتنی باشی

آدمهــــــا تمامت که کنند، “رهـــــایت” می کنند . .

 

marya1

عضو جدید
بیا تمامش کنیم….

همه چیز را….

که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور به ماندن….

نگران نباش….

قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد…

اما فراموشم کن…..

بخند… تو که مقصر نبودی…

من این بازی را شروع کردم… خودم هم تمامش میکنم…

میدانی؟؟؟؟؟؟؟؟

گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است….

بیا به هم نرسیم…!!!!!
 

marya1

عضو جدید
همــــــــــــه چــیـــــــز زیــــــادش دل را مـــی زنـــد...

و مـــــــن ...

زیادی دوســــتــش داشتم.........
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
بگذار بمانم!
در کنارت که هیچ،حرفش جداست!
در کنارمیم مالکیتم برای تو!!!!!!!
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
از بادها خسته‌ام
از دریا دلم گرفته است
همچون قایقی که بر دست آب مانده
نمی‌دانم کجای جهان
آرام خواهم گرفت ..
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من رفتـــــــــــم ...


و تو فقط گفتــــــــــی
:



برو به
........... !




مدت هـــــــــاست که بی تابم


بی تاب بازگشت و کلام آخــــــــــر َت


راستــــــــــی ...

"
به سلامتـــــــــــ "



بود یــــــــا



"
به جهنــــــــــم " ... ؟



 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز


پهن کرده او دل مرا در اتاق کوچکی در آسمان خراش آفتاب
برق می زند قالی قشنگ و نو نوار من از تلاش آفتابشب که می شود خدا روی قالی دلم
راه می رود؛ ذوق می کنم گریه می کنم
اشک من ستاره می شود
هر ستاره ای به سمت ماه می رود…
یک شبی حواس من نبود
ریخت روی قالی دلم شیشه ای مرکب سیاه
سالهاست مانده جای آن
جای لکه های اشتباه


اشتباه است
اشتباه است
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
آنقدر ساده دوستت دارم
که یک گل سرخ ... می بوید
چشم من ...
تو را اشتیاه می کند
با تمام رؤیاها

آنقدر ساده گم شدم در تو
که یاسها ... در هوا می پیچند
تمام بیراهه ها
به بوی تو آغشته اند

تو را آنقدر ساده خواسته ام
که پیچکی ... تکیه گاهش را

تو می روئی و من ...
قد می کشم در سایه ات

آنقدر ساده در دلم می مانی
که گلبرگها ... عروس شبنم را
به حجلۀ عطرهایشان می برند

خاک تو ... سرزمین من
و نگاهت ... که آسمان من است
مرا ...
به خانه ام ببر !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز

فرو ریخت پرها نکردیم پرواز

ببخشای ای روشن عشق بر ما ببخشای

ببخشای اگر صبح را ما به مهمانی کوچه دعوت نکردیم

ببخشای اگر روی پیراهن ما نشان عبور سحر نیست

ببخشای ما را اگر از حضور فلق روی فرق صنوبر خبر نیست

نسیمی گیاه سحرگاه را در کمندی فکنده است و تا دشت بیداریش می کشاند

و ما کمتر از آن نسیمیم

در آنسوی دیوار بیمیم

ببخشای ای روشن عشق....بر ما ببخشای

بپایان رسیدیم اما ...نکردیم آغاز

فرو ریخت پرها ....نکردیم پرواز
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


همیشه اکنونِ منی
فاتح ِ دیروزُ
پریروز ِ فردای من



 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مزرعه که درو شد کلاغ هم رفت
بیچاره مترسک احساسش را به کسی سپرده بود
که برای نیازش “تنهاییش” را پر کرده بود . . .
 

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیش بیا!
این روزها
بیشتر از همیشه
به این پیشآمد
نیاز دارم...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ا ی همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقتِ فرسوده گیم هیچ نیست
در پیِ ویران شدنی آنیم
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی توفانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی ست که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
منتظر لحظه ی توفانی ام
خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام؟
ها ... به کجا می کشی ای خوب من!؟
ها ... نکشانی به پشیمانی ام
"محمدعلی بهمنی"
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کاش باران بودم....
غم پنجره را می شستم
وبه هر کس که پس پنجره غمگین مانده....
از سر عشق ندا می دادم
پاک کن پنجره از دلتنگی
که هوا دلخواه است....
گوش کن باران را که پیامی دارد....
دست از غم بردار
زندگی کوتاه است
باز کن پنجره را
روز نو در راه است....
 

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

آهاے همیشگے ترینم!
تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..
چہ در گذر باشے
چہ نباشے
براے من استمــــــــــــــــــــــــــــــــــــرارے
خواهے بود..
من هر لحظه تو را صرف مے کن
 

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من باختــم . . . به خـود بـاختــم !!

به تصویــر غلـط فرشتـه های آدمـ نمــا بـاختــم . . .


حـال کـه حماقتــ هایــم را می شمــارمـ . . .


آرامــ . . . آرامــ . . .


ایـن جمـله در ذهنــم طنیــن انـداز می شـود


سنـگـ بــاش تــــــا سنگسار نشوی !!



 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهیـ چقدر دلـــ ـــــ ــمـ هوسـ شیطنــــــــ ـــــــتـ میکندـ...
از همــــــ ـــــانـ شیطنتـ هاییـ کهـ
حــــــــ ـــــــرف تو پشتـ بند آنـ باشد که بگوییـ:
مگهـ دســ ــــــــ ـــــتمـ بهتـ نرسهـ...
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گاهی باید نبخشید کسی را بارها او را بخشیدی و نفهمید..
تا این بار در آرزوی بخشش تو باشد...
گاهی نبایدها کرد...
باید رها کرد و رفت تا بدانند که اگر ماندی رفتن را بلد بوده ای...
گاهی بر سر کارها یک که برای دیگران انجام می دهی
باید منتظر گذاشت تا آنرا کم اهمیت ندانند....
گاهی باید بدبود برای کسی که فرق خوب بودنت را نمی داند
و گاهی باید به آدمها از دست دادن را متذکر شد
آدمها همیشه نمی مانند یکجا....
در را باز می کنند و برای همیشه می روند....
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...


تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ...

تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...

لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ...

که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...


لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ...

لمس کن لحظه هایم را ...

تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم،

لمس کن این با تو نبودنها را.​

 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلـــــم واسه قبلنای خودم تنگـــــ شده ....


بیخیـــــــال بودم ...


ولی حالا همش تو خیالمــــــــ ...
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
از روی کینه نیــست اگـر خـنجر بـه سـینـه ات می زننـد!



ایـن مردمــــان تنـــها بــه شــرط چاقـــو



دلــ ـ ـ ـ ـ ـ می برنـد!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا