تو خوش باش
در کنار تمام انانی که
هر بار بخاطر بودن با انها
مرا رها کردی
تو خوش باش که من انقدر تنها هستم
که نیازی به فردایی ندارم
اخر فردایی برایم دیگر وجود ندارد
تو خوش باش
انگاه که قلبم را شکستی
ان هم برای بار دوم
دیگر چیزی از من نمیماند
اه
ادمها
اگر روزی به کسی
رسید که دوستش داشتید
همیشه کنارش بمانید
نه ترکش کنید
و نه به خاطر دیگران رهایش
ادمهای عزیز
عشق مقدس هست
هر کس رسید به من گفت لیاقت عشقم را
معشوقم ندارد
لبخند میزدم
شانه بالا میانداختم
و از دور معشوقم را تماشا میکردم
و هر بار میگفتم خداوند
از دورن هر کسی اگاه هست
اگر همانگونه که شما میگویید او لیاقتم را
نداشت
مطئن باشید
خودش احساسم را طوری سرد میکرد
که دیگر حتی یک قطره اشک هم نریزم
پس من تنها
تسلیم خواست خدایم هستم
معشوق من
تو بخاطر هر جرم نکرده
محکوم کردی مرا
به نبودنهایت
و محکوم کردی به مرگ و چوبه اعدام
هر بار در سر چوبه اعدام
تنها نگاهم به تو بود
که با سردی
نگاهم میکردی
و رو از من برمیگرداندی
و من لبخند میزدم
که حداقل اخرین صحنه ای که
چشمانم تماشا میکند
تو هستی
امروز هم تماشایت کردم و ارام به سمت چوبه دارم رفتم
مثل همیشه نگاه سردت را تقدیمم کردی
در کنار تمام انانی که
هر بار بخاطر بودن با انها
مرا رها کردی
تو خوش باش که من انقدر تنها هستم
که نیازی به فردایی ندارم
اخر فردایی برایم دیگر وجود ندارد
تو خوش باش
انگاه که قلبم را شکستی
ان هم برای بار دوم
دیگر چیزی از من نمیماند
اه
ادمها
اگر روزی به کسی
رسید که دوستش داشتید
همیشه کنارش بمانید
نه ترکش کنید
و نه به خاطر دیگران رهایش
ادمهای عزیز
عشق مقدس هست
هر کس رسید به من گفت لیاقت عشقم را
معشوقم ندارد
لبخند میزدم
شانه بالا میانداختم
و از دور معشوقم را تماشا میکردم
و هر بار میگفتم خداوند
از دورن هر کسی اگاه هست
اگر همانگونه که شما میگویید او لیاقتم را
نداشت
مطئن باشید
خودش احساسم را طوری سرد میکرد
که دیگر حتی یک قطره اشک هم نریزم
پس من تنها
تسلیم خواست خدایم هستم
معشوق من
تو بخاطر هر جرم نکرده
محکوم کردی مرا
به نبودنهایت
و محکوم کردی به مرگ و چوبه اعدام
هر بار در سر چوبه اعدام
تنها نگاهم به تو بود
که با سردی
نگاهم میکردی
و رو از من برمیگرداندی
و من لبخند میزدم
که حداقل اخرین صحنه ای که
چشمانم تماشا میکند
تو هستی
امروز هم تماشایت کردم و ارام به سمت چوبه دارم رفتم
مثل همیشه نگاه سردت را تقدیمم کردی