هرجا که حرف
حرفِ آرزوست ٬
من هنوز چشمهایم را نبسته
آرزویم
به اسم تو گیر مــــی کند !
حرفِ آرزوست ٬
من هنوز چشمهایم را نبسته
آرزویم
به اسم تو گیر مــــی کند !
آری از پشت کوه آمده ام...
چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت، حرام خورد؟!
برای عشق خیانت کرد
برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد
برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند
وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم
می گویند: از پشت کوه آمده!
ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم
و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگ ها باشد،
تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ!
سکوت عجیبی دارد اینجا!!
تنها من مانده ام و خیال بودنت، خنده هایت و نوشته هایم که ...........
با دلم چه کرده ای!؟ با من چه می کنی !؟
دلم برایت تنگ می شود
وقتی می خواهمت
وقتی بلند بلند می خوانمت ونیستی، تنهایی عجیبی است
دیوانه ام می کند گاهی ...
می دانم آرزوی دیدنت فقط خیالیست شیرین ...
کاش اینجا بودی
درست روبروی من!
کاش می دانستی دلتنگی با دلم چه ها می کند
کاش می دانستی دلم...
جاده هنوز خیس است
و
من همچنان می روم
به خیال رد پای اشکهایت
ولی تردید مرا زجر می دهد
نمی دانم این خیسی اشکهای توست
یا
خیسی شرم این جاده از شکست دوباره من؟؟؟
از دریچه ی چشم تو دیدن ، هم
زیباست،
شاعری که شــعرهایش را
نذر چشــــمان تو میکنــــد ...
.
.
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
M | *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** | ادبیات | 2235 |