رباعی و دو بیتی

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گر گل به خدمتت زجا بر خیزد
بهر زدنش باد صبا برخیزد
پیش قد تو سرو سهی را در باغ
چندان که نشانند زپا برخیزد
کمال(کمال الدین مسود خجندی)وفات 792 هجری 1390 میلادی
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم دل و جان در سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی؟!
این،من بودم که بی قرارت کردم
:gol:
از:؟
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم : كه دل از عشق تو اى دوست به جان است

نى در تن من تاب و نه در روح روان است

خندید و به شیرینى بسیار بگفتا:

ان را كه عیان است چه حاجت به بیان است
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر چرخ فلك هیچ كسی سیر نشد
وز خوردن آدمی زمین سیر نشد
مغرور بدانی كه نخوردست ترا
تعجیل نكن هم بخورد دیر نشد
 

russell

مدیر بازنشسته
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آنکس که بر آتش جهانم بنهاد
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]صد گونه زبانه بر زبانم بنهاد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چون شش جهتم شعله ی آتش بگرفت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آه می کردم و دست بر دهانم بنهاد[/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مولانا
[/FONT]

[/FONT]
 

russell

مدیر بازنشسته
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این من نه منم، آن که منم گویی کیست؟
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گویا نه منم، در دهنم گویی کیست؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من پیرهنی بیش نیم سر تا پای[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آن کس که من اش پیرهن ام گویی کیست؟[/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مولانا
[/FONT]

[/FONT]
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو بومی و من كبوتر چاه خودم
تو چون شب یلدایی و من ماه خودم
آب من و تو نمیرود در یك جوی
تو راه خودت بگیر و من راه خودم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هر چند که در زمانه یک محرم نیست
بنیادو اساس دوستی محکم نیست
من در همه حال با غمش دل شادم
چون غم به سلامتست دیگر غم نیست

دل عاشق چشم ترک مستانه تست
توشمعی وعالم همه پروانه تست
جان ودل ما عاشق و دیوانه بود
تو خانه دل شدی و دل خانه تست
قاسم انوار(معین الدین علی بن نصیر بن هارون تبریزی)وفات837 هجری 1433 میلادی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چون نیست امید عمرم از شام بچاشت
باری همه تخم نیکویی باید کاشت
چون عالم را به کس نخواهند گذاشت
باری دل دوستان نگه باید داشت
نظامی
 

mohammadjavaad

عضو جدید
شعر7

شعر7

حسرت نبرم به خواب ان مرداب کارام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان دریا همه عمر خوابش اشفته است
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آن دل که همیشه در طرب داشت شتاب
وآن دیده که بود رخ تو وی را محراب
در هجر تو ای نوش لب تلخ جواب
پروانه آتش است وپیمانه آب
مجیر
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب شب ِآن نیست که از خانه روند
از یار ِ یگانه سوی بیگانه روند
امشب شب آن است که جان های عزیز
در آتش اشتیاق،مستانه روند
:gol:
"مولانا"
 

seeemesooo

عضو جدید
هر ناله و فرياد که کردم نشنيدی
هر جام پیاله که کشیدم نخریدی
خود را به غمی غرقه چو کردی، ندیدی
از حاصل ایام، تو یک کام نچشیدی
***my own***
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای باد!حدیث من نهانش می گو
سرّ دل من به صد زبانش می گو
می گو؛نه بدان سان که ملالش گیرد
می گو سخنیّ و در میانش می گو
:gol:
"مولانا"
 
آخرین ویرایش:

arghavan.z

عضو جدید
کاربر ممتاز
افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست
فریاد که فریادرسی پیدا نیست
بس لابه نمودیم و کس آواز نداد
پیداست که در خانه کسی پیدا نیست

:gol:
ما درس صداقت و صفا می‌خوانیم
آیین محبت و وفا می‌دانیم
زین بی‌هنران سفله ای دل! مخروش
کنها همه می‌روند و ما می‌مانیم
:gol:
ملک الشعرای بهار
 

mohx

عضو جدید
رباعی اورژانسی

رباعی اورژانسی

:gol:
هر شب که شهاب از آسمان می گذرد
کار من و عشق او ز جان می گذرد
هر صبح که بر شبان رفته ام می نگرم
فهمم که زمان چو اختران می گذرد

خوشدل الان:gol:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بازآی که از جان اثری نیست مرا
مدهوشم واز خود خبری نیست مرا
خواهم که بجانب تو پروازکنم
اما چه کنم بال و پری نیست مرا

در عالم بی وفا کسی خرم نیست
شادی و نشاط در بنی آدم نیست
آنکس که در این زمانه اورا غم نیست
یا آدم نیست یا که در این عالم نیست
هلالی(نور الدین هلالی استر آبادی)شهادت به جرم تشیع 912 هجری 1529 میلادی
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
برگیر شراب طرب انگیز و بیا
پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا
مشنو سخن خصم که: بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که: برخیز و بیا
:gol:
"حافظ"
 
آخرین ویرایش:

mohx

عضو جدید
از خیام

از خیام

:gol:ماييم و مي و مطرب و اين كنج خراب
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]جان و دل و جام و جامه در رهن شراب[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فارغ ز اميد رحمت و بيم عذاب[/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ازاد ز خاك و باد و از اتش و آب:gol:[/FONT]
 

seeemesooo

عضو جدید
باگوهره اي مستي، بردايره بنشستي
چرخي دهدت هستي، تاخم شده بشكستي
***my own***
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بنده ی آن کسم که بی ماش خوش است
جفت غم ِ آن کسم که تنهاش خوش است
گویند وفاهاش چه لذت دارد
زانم خبری نیست،جفاهاش خوش است
:gol:
"مولانا"
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بنده ی آن کسم که بی ماش خوش است
جفت ِ غم آن کسم که تنهاش خوش است
گویند وفاهاش چه لذت دارد
زانم خبری نیست،جفاهاش خوش است
:gol:
"مولانا"
 

Similar threads

بالا