رباعی و دو بیتی

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنگام سپیده دم خـروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحـه گری
یعنی که نمودند در آیـینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
من در این كلبه خوشم
تو در آن اوج كه هستی خوش باش
من به عشق تو خوشم
تو به عشق هركه هستی خوش باش
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نی حال دلم یکان یکان می گوید
وآن راز که داشتم نهان می گوید
رازی که بصد زبان بیان نتوان کرد
از نی بشنو که بی زبان می گوید
همام(خواجه همام الدین تبریزی)وفات :714 قمری 1314 میلادی
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب،کسی هیچ ندید
من در عجبم ز می فروشان،کایشان
به زانچه فروشند،چه خواهند خرید!
:gol:
منسوب به "خیام"


(دوست عزیز محسن ز!شرمنده م که فعلا" امتیاز ندارم بهتون بدم)
 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز

آنها که کهن شدند و اينها که نوند
هر کس بمراد خويش يک تک بدوند

اين کهنه جهان بکس نماند باقی
رفتند و رويم ديگر آيند و روند



 

يامين

عضو جدید
کاربر ممتاز
کم کن طمع از جهان و ميزی خرسند
از نيک و بد زمانه بگسل پيوند


می در کف و زلف دلبری گير که زود
هم بگذرد و نماند اين روزی چند
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من بودم ودوش آن بت بنده نواز
از من همه لابه از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما بپایان نرسید
شب را چه گنه قصه ما بود دراز

هوشم نه موا فقان و خویشان بردند
این کج کلهان مو پریشان بردند
گویند چرا تو دل بایشان دادی
با لله که من ندادم ایشان بردند
خسرو(امیر خسرو بن امیر سیف الدین دهلوی)وفات:725 هجری 1324 میلادی
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون عمر بسر رسد چه بغداد و چه بلخ
پیمانه چو پر شود چه شيرين و چه تلخ
خوش باش که بعد از من و تو ماه بسی
از سـلخ بـغره آیــد از غـره بـسلخ
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب می جام یـک منی خواهم کرد
خود را به دو جام می غنی خواهم کرد
اول سه طلاق عقل و دین خواهم کرد
پس دختر رز را به زنـی خواهم کرد

 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش است تا دوست در اوست
از دیده و دوست،فرق کردن نه نکوست
یا اوست به جای دیده ،یا دیده خود اوست
:gol:
از:"کشف الاسرار" ابوالفضل میبدی
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر شاخ طرب هزار دستان توایم
دل بسته به آن نغمه و دستان توایم!
از دست مده که زیر دستان توایم
بگذار گناه ما که مستان توایم!
:gol:
از:"کشف الاسرار" میبدی
 

mohx

عضو جدید
رباعی از خودم

رباعی از خودم

هر کس که در این سرای هستی بگرفت
شوری بنهاد و جام مستی بگرفت
آخر ز فلک به خاک غلطید کزان
تا آخر روزگار پستی بگرفت
خوشدل:gol: دیشب:gol:
 

varam

عضو جدید
از دست زمانه تیر باید بخوری

دائم غم ناگزیر باید بخوری

صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست

بچه !! تو هنوز شیر باید بخور
*
*
*
*
*
یک عمر فقط کهنه و نو شد دل من

در بین زباله ها ولو شد دل من

له گشت به زیر پایتان رهگذران

در شهر شما پیاده رو شد دل من !!

*
*
*
*
*
دل - بی تو - درون سینه ام می گندد

غم از همه سو راه مرا می بندد

امسال بهار بی تو یعنی پاییز

تقویم به گور پدرش می خندد!!

چند رباعی سبک جدید از شاعر توانمند جلیل صفر بیگی
 
آخرین ویرایش:

varam

عضو جدید
تورا چون بادبادک دوست دارم!

تورا چون بادبادک دوست دارم!

تورا چون بادبادک دوست دارم!

مثال پول قُلک دوست دارم!


تو گفتی بچه ای! ، باشد ولی من


تورا بیش از لواشک دوست دارم!!!
 

varam

عضو جدید
گر آمدنم به من بدی، نامدمی.

ور نيز شدن بمن بدی، کی شدمی؟

به زان نبدی که اندر اين دير خراب،

نه آمدمی، نه شدمی، نه بدمی.


*
*
*
*
چون حاصل آدمی درين جای دو در،

جز درد دل و دادن جان نيست دگر؛

خرم دل آن که يک نفس زنده نبود،

و آسوده کسی که خود نزاد از مادر!

*
*
*
*

ماییم و می مطرب و این کنج خراب

جان و می وجام وجامه پر درد شراب

فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب

آزاد ز باد و خاک و از آتش و آب

 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
از آمـدن بـهار و از رفـتن دی
اوراق وجــود مـا هـمی گــردد طی
می خور، مخور اندوه که گفته است حکیم
غم های جهان چو زهر و تریاقش می
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
بنـگر ز صـبـا دامن گل چاک شده
بلبل ز جـمال گــل طـربناک شده
در سایه گل نشین که بسیار اين گل
از خاک بر آمده است و در خاک شده
 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
دنیا بـمراد رانـده گیر آخــر چه
وین نامه عمر خوانده گیر آخر چه
گیرم که بکام دل بماندی صد سال
صد سال دگر بمانده گیر آخر چه
 

Similar threads

بالا