رباعی و دو بیتی

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نی حق نه حقيقت نه شريعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره اين

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گویند که ماه رمضان گشت پدید
من بعد بگرد باده نتوان گردید
در آخر شعبان بخورم چندان می
کاندر رمضان مست بیفتم تا عید
خیام
 

varam

عضو جدید
بگذار بدانند خوشم می آید

از بوسه و لبخند خوشم می آید

تصمیم گرفته ام لبت را بخورم

من بچه ام از قند خوشم می آید!!!
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/wink.gif
 

varam

عضو جدید
من سر به تنم زیاد بود از اول

شالوده ام از تضاد بود از اول

ابعاد مرا عشق به هم ریخته بود

روحم به تنم گشاد بود از اول !!!
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
تقديم به صاحب تاپيک و همراهانش

تقديم به صاحب تاپيک و همراهانش

شبي بود و بهاري، در من آويخت
چه آتش‌ها، چه آتش‌ها برانگيخت

فرو خواندم به گوشش قصه‌‌ي خويش
چو "باران بهاري" اشک مي‌ريخت.
:gol:
ه‍. الف. سايه
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
می گفتم"یار" و می ندانستم کیست
می گفتم"عشق" و می ندانستم چیست
گر یار این است،چون توان بی او بود؟
گر عشق این است،چون توان بی او زیست؟
:gol:
"ابو سعید ابوالخیر"
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشق من و دیوانه من و شیدا من
شهره من و افسانه من و رسوا من
کافر من و بت پرست من،ترسا من
این ها من و صد بار بتر زینها من
:gol:
"ابو سعید ابو الخیر"
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نه از مهر و نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم
دلم خون است می دانی برادر
دلم خون است از این می نویسم

(قیصر امین پور)
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هر دم زتو اشک من دگر گون آید
گاهی همه آب وگه همه خون آید
در شیوه عشق تو همی غلطد جان
بینیم که تا چگونه بیرون آید
حسن دهلوی(امیر حسن بن علا سجزی دهلوی)وفات:738 هجری 1337 میلادی
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:گویند که دوزخی بود عاشق و مست:gol:
:gol:قولی است خلاف دل در آن نتوان بست:gol:
:gol:گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود:gol:
:gol:فردا باشد بهشـت همچون کف دست:gol:
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
:rambo:ساقـی غـم مـن بلند آوازه شده است


سرمستی مـن برون ز اندازه شده است


با مـوی سپید سـر خوشم کـز می تو


پيرانه سرم بهار دل تازه شده است:rambo:
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق تو بهار بود و آغازم کرد
آغاز ترانه بود و آوازم کرد
شوق تو دو بال روی دوشم رویاند
تا اوجم برد و عین پروازم کرد
:gol:
"حسین منزوی"
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
افسوس که نامه جوانی طی شد
وان تازه بهار زندگانی طی شد
حالی که ورا نام جوانی گفتند
معلوم نشد که او کی آمد کی شد
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:با يار چو آرمیده باشی همه عمر:gol:
:gol:لذات جهان چشيده باشی همه عمر:gol:
:gol:هم آخر کار رحلتت خواهد بود:gol:
:gol:خوابی باشد که ديده باشی همه عمر:gol:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چون کار جهان ندارد آیین ونظام
وز دور فلک یکیست نا کامی وکام
ای دیده مکن نظر مگر در رخ دوست
وی دل تو مجوی کام جز از لب جام

از روی تو تازه نو بهاری دارم
ازلف تو خوش بنفشه زاری دارم
گرد کمر تو خود از آن می پیچم
کز موی میان تو کناری دارم
رکن صاین وفات765 هجری 1363 میلادی
 
آخرین ویرایش:

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
من آن ابرم که می خواهد ببارد
دل تنگم هوای گریه دارد
دل ِ تنگم،غریب این در و دشت
نمی دانم کجا سر می گذارد
:gol:
"ه.ا.سایه"
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:بنـگر ز صـبـا دامن گل چاک شده:gol:
:gol:بلبل ز جـمال گــل طـربناک شده:gol:
:gol:در سایه گل نشین که بسیار اين گل:gol:
:gol:از خاک بر آمده است و در خاک شده:gol:
 

mohx

عضو جدید
رباعي از خيام

رباعي از خيام

ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی
 

mohx

عضو جدید
رباعي از خيام

رباعي از خيام

:gol:برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم
زان پیش که از زمانه تابی بخوریم
کاین چرخ ستیزه روی ناگه روزی
چندان ندهد زمان که آبی بخوریم:gol:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شیرین دهنت که پسته خوانند اورا
جز تنگ دلان قدر ندانند اورا
قدتو که شمشاد ازاو گشت خجل
سرویست که بر دیده نشانند اورا

با مردم نیک بد نمی باید بود
درپایه دیوودد نمی بایدبود
مفتون معاش خود نمی بایدشد
مغرور بعقل خود نمی باید بود
عماد فقیه(عماد الدین فقیه کرمانی)وفات773هجری 1371 میلادی
 

mohx

عضو جدید
یک رباعی از خودم

یک رباعی از خودم

:gol:یک شبی گفتم که ای آن دلبر نیکو سرشت
کیست آنکس قصه ام این سان نوشت
در هوای گرم دوزخ می نشینم با امید
تا نوای صبح وصلت آید از باغ بهشت

خوشدل:gol:
 

mohx

عضو جدید
رباعی از خیام

رباعی از خیام

:gol:خاکی که به زیر پای هر نادانیست
کف صنمی و چهره ی جانانیست
هر خشت که بر کنگره ی ایوانیست
انگشت وزیر یا سر سلطانیست

خیام:gol:
 

Similar threads

بالا