رباعی و دو بیتی

EVER GREEN

عضو جدید
شیخ بهایی

شیخ بهایی

جونمی تشکر رسید:D
:gol:___________________:gol:
ای آنکه دلم غیر جفای تو ندید
وی از تو حکایت وفا کس نشنید

قربان سرت شوم، بگو از ره لطف
لعلت، به دلم چه گفت کز من برمید
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
در هر دو جهان خنده تو ما را بس
چشمان فریبنده تو ما را بس
ما صبر کنیم پیشه که رویت بینیم
آن حسن فزاینده تو ما را بس
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

چشمی دارم همه پر از دیدن دوست

با دیده مرا خوشست چون دوست دروست

از دیده و دوست فرق کردن نتوان

یا اوست درون دیده یا دیده خود اوست
 

ENERJHI

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواجو

خواجو

سوز جگر شمع ز پروانه بپرس
وز باده پرستان ره میخانه بپرس

سروی تو پری چهر و، من دیوانه
جانا سخن راست ز دیوانه بپرس
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

از گل طبقی نهاده کین روی منست

وز شب گرهی فکنده کین موی منست

صد نافه به باد داده کین بوی منست

و آتش بجهان در زده کین خوی منست
 

EVER GREEN

عضو جدید
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

یا رب ز کرم دری برویم بگشا

راهی که درو نجات باشد بنما

مستغنیم از هر دو جهان کن به کرم

جز یاد تو هر چه هست بر از دل ما
 

EVER GREEN

عضو جدید
مولوی

مولوی

اول به هزار لطف بنواخت مرا

آخر به هزار غصه بگداخت مرا


چون مهره مهر خویش می‌باخت مرا

چون من همه از شدم بینداخت مرا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

در هجرانم قرار میباید و نیست

آسایش جان زار میباید و نیست

سرمایهٔ روزگار می‌باید و نیست

یعنی که وصال یار میباید و نیست
 

EVER GREEN

عضو جدید
کارم همه ناله و خروشست امشب
نی‌صبر پدیدست و نه هو شست امشب

دوشم خوش بود ساعتی پنداری
کفارهٔ خوشدلی دوشست امشب


 

EVER GREEN

عضو جدید
مولوی

مولوی

گر عمر بشد عمر دگر داد خدا
گر عمر فنا نماند نک عمر بقا

عشق آب حیاتست در این آب درآ
هر قطره از این بحر حیاتست جدا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

ای دلبر ما مباش بی دل بر ما

یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما

نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما

یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
انوری

انوری

عشقی که همه عمر بماند این است
دردی که ز من جان بستاند این است

کاری که کسش چاره نداند این است

وان شب که به روزم نرساند این است
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

گر طالب راه حق شوی ره پیداست

او راست بود با تو، تو گر باشی راست

وانگه که به اخلاص و درون صافی

او را باشی بدان که او نیز تو راست
 

ENERJHI

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا طاهر

بابا طاهر

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر جه دیده بیند دل کند یاد


بسازم خنجری، نیشش ز فولاد
زنم بردیده، تا دل گردد آزاد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعید ابوالخیر

ابوسعید ابوالخیر

چشمم که نداشت تاب نظارهٔ یار

شد اشک فشان به پیش آن سیم عذار

در سیل سرشک عکس رخسارش دید

نقش عجبی بر آب زد آخر کار
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
باباطاهر

باباطاهر

خوشا آنانکه الله یارشان بی


بحمدوقل هو الله کارشان بی


خوشا آنان که دایم در نمازند


بهشت جاودان بازارشان بی
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمین،بنده و رخش گاه من است *****نگین گرز و مغفر،کلاه من است
کــه آزاد زادم ، نـه مـن بــنـده ام*****یــکـی بــــنـده آفـــریـــنــنــده ام
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعیدابوالخیر

ابوسعیدابوالخیر

از شبنم عشق خاک آدم گل شد

شوری برخاست فتنه‌ای حاصل شد

سر نشتر عشق بر رگ روح زدند

یک قطرهٔ خون چکید و نامش دل شد
 

tamizi

عضو جدید
دنیا همه هیچ و مال دنیا هم هیچ
ای هیچ برای هیچ بپای هیچ مپیچ
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ابوسعیدابوالخیر

ابوسعیدابوالخیر

با دل گفتم که ای دل احوال تو چیست

دل دیده پر آب کرد و بسیار گریست

گفتا که چگونه باشد احوال کسی

کو را به مراد دیگری باید زیست
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای جـمـلـه بـیکـسـان عـالـم را کـس... یـک جـو کرمـت تـمـام عـالـم را بـس
مـن بـیکـسـم وکـسی نـدارم جز تـو ..یا رب به فریاد من بی کس رس
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
قومی متفکرند، اندر ره دین -- قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی --کای بیخبران راه نه آنست،نه این
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
بايد خريدارم شوي تا من خريدارت شوم
وز جان و دل يارم شوي تا عاشق زارت شوم
من نيستم چون ديگران بازيچه بازيگران
اول به دام آرم تو را آنگه گرفتارت شوم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
رهی معیری

رهی معیری

داریم دلی صاف تراز سینه صبح

در پاکی و روشنی چو آیینه صبح

پیکار حسود با من امروزی نیست

خفاش بود دشمن دیرینه صبح
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل
بربست مشاطه ‌وار پیرایهٔ گل


از سایه به خورشید اگرت هست امان

خورشید رخی طلب کن و سایهٔ گل .... :gol::gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عبید زاکانی

عبید زاکانی

ای آنکه بجز تو نیست فریادرسی

غیر از کرمت نداد کس داد کسی

کار من مستمند بیچاره بساز

کان بر تو به هیچ آید و برماست بسی


 

amirhosein6987

عضو جدید
صد بار نه يك با نه هر بار نفهميد
انگار نه انگار...نه انگار نفهميد
فرياد زدم داد زدم دوستتان دا...
يك عمر به در گفتم و ديوار نفهميد:heart::heart::heart:
 

ehsanstr

عضو جدید
.......

.......

:gol:
این کوزه چو من عاشق زاری بوده ست....... در بند سر زلف نگاری بوده ست
این دسته که بر گردن او می بینی....... دستی ست که بر گردن یاری بوده ست
 

Similar threads

بالا