رباعی و دو بیتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
علي
چون، اوجِ کمالِ بشری می بینم
چون، جمعِ صفانِ آدمی می بینم
در دور نمای عالمِ انسانی
کوتاه سخن ، فقط علی می بینم
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
اول تو سخن بگو ، که آغاز توئی
جادوی سخنگوی سخن ساز توئی
من در سخنم اگر به پرواز آیم
ای بال سخن ، مجال پرواز توئی !
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خور که به زیر گل بسی خواهی خوفت
بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت
زنهار مگو به کس تو این راز نهفت
هر لاله که پژمرد نخواهد شکفت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
میل دریا گر کنی ، من دیده را دریا کنم
میل صحرا گر کنی ، من سینه را صحرا کنم
نا امیدم گر کنی میمیرم اما باز هم
در همان حالت که میمیرم دعایت می کنم
 

afsaneh_k

عضو جدید
بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ
شـمع طـربم ولی چـو بنـشستم هیچ
من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ
 

afsaneh_k

عضو جدید
افسوس که سرمايه ز کف بیرون شد
در پای اجل بسی جگر ها خون شد
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی
کاحوال مسافران دنیا چون شد
 

ne_sh67

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم
با اشک تمام کوچه را پر کردم..
دیشب که سکوت خانه دق مرگم کرد..
وابستگیم را به تو باور کردم...
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوبرویان جهان رحم ندارد دلشان
باید از خود گذرد هر که شود عاشقشان

روز اول که سرشتند ز گل پیکرشان
سنگی اندر دلشان بود،همان شد دلشان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت

وز بستر عافیت برون خواهم خفت

باور نکنی خیال خود را بفرست

تا در نگرد که بی‌تو چون خواهم خفت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گفتم صنما لاله رخا دلدارا **در خواب نمای چهره باری یارا
گفتا که روی به خواب بی ما وانگه **خواهی که دگر به خواب بینی ما را
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
ازو پرسم که این چونست و آن چون
یکی را داده ای صد ناز و نعمت
یکی را قرص جو آلوده در خون
"بابا طاهر"
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوبرویان جهان رحم ندارد دلشان
باید از خود گذرد هر که شود عاشقشان

روز اول که سرشتند ز گل پیکرشان
سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان

والا شاعرشو نمیدونم کیه ... :cool: ;)
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
سری ديرم كه سامونش نمي بو
غمي ديرم كه در مونش نمي بو
اگر باور نداري سوي من آي
ببين دردي كه درمونش نمي بو
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
يارب نظري برمن سر گردان كن
رحمي به من دلشده حيران كن
بر من مكن انچه من بر اي آنم
آنچه از كرم لطف تو باشد آن كن
ابو سعيد ابو الخير
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در هر سحري با تو ميگويم راز
در حضرت تو همي كنم عرض نياز
بي منت بند گانت اي بنده نواز
كار من در مانده بيچاره بساز
ابو سعيد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در هر سحري با تو ميگويم راز
در حضرت تو همي كنم عرض نياز
بي منت بند گانت اي بنده نواز
كار من در مانده بيچاره بساز
ابو سعيد


خوش آن ساعت كه يار از در در آيو
شو هجران و روز غم سر آيو
ز دل بيرون كنم جان را به صد شوق
همين باجم كه جايش دلبر آيو
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اگر دل دلبر و دلبر كدام است
وگر دلبر دلو دل را چه نام است
دل و دلبر به هم آميته وينم
نزونم دل كه و دلبر كدام است
با با طاهر
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بود درد مو و درمونم از دوست
بود وصل موو هجرونم از دوست
اگر قصابم از تن واگره پوست
جدا هر گز نباشه جونم از دوست
با با طاهر
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
نادان همه جا با همه کس آمیزد
چون غرقه به هر چه دید دست آویزد
با مردم زشت نام همراه مباش
کز صحبت دیگدان سیاهی خیزد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زان لحظه كه ديده بررخت واكردم
دل دادم و شعر عشق انشاء كردم

ني، ني غلطم، كجا سرودم شعري
تو شعر سرودي و من امضاء كردم
***
"حمید مصدق"
 

ویدا

عضو جدید
دستی ز کرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی

دیریست دلم چشم به راهت دارد
ای عشق! سری به خانه ی ما نزدی
 

Similar threads

بالا