سلام
پیشنهاد من : از این به بعد سعی کن تو کتاب رو بخونی نه اینکه کتاب تو رو بخونه
من وقتی درس میخونم اگر کوچکترین ربطی به بخش خاصی داشته باشه پی گیرش میشم و میشه گفت اولا با علاقه دوما با عشق درس میخونم
دیگه وقتی یه سطح میایی بالا باید دیدگاهت رو هم عوض کنی
باید , تموم باید ها رو کنار بزنی
و وقتی کتاب رو میگیری دستت احساس آرامش داشته باشی و اطلاعات اون کتاب رو کمتر از دانش خودت بدونی و به این دیدگاه اون کتاب رو بخونی که میخواهی بعضی چیزها رو برای خودت یادآواری کنی
گاهی من کتاب میخونم و حرفاشو قبول نمیکنم و برای خودم یه دیدگاه جدید میگم و بنظر خودم هم اونو بهتر از گفته های کتاب میدونم و یه جورایی ذهن خودم رو شکوفا میکنم
این جور میشه که سر امتحان هر درسی میشینم کاملا این اطمینان رو دارم که میتونم حال اون درس رو بگیرم و به طراح سوال بفهمانم که سولاش همش آبکی هست و من فرا تر از اینا فکر میکنم

توی پرانتز بگم که با این روشم تونستم توی تقریبا 10 ساعت و بدون هیچ پیش زمینه ایی بیش از چهارصد صفحه کتاب رو بخونم و نمره عالی بگیرم (فقط اگر بتونم راهی واسه تنبلیم پیدا کنم اونوقت هست که این دنیا برام خیلی کوچیکتر از قبل میشه)
پس یادت نره تو کتاب رو میخونی نه اینکه کتاب تو رو بخونه و تو رو توی خودش غرق کنه ...