رضا واقعا دستت درد نکنه! یعنی تو هنوز به من شک داری؟چی میگه.............
برفک جونی اگه مصطفی مهمون کرد،مصطفی رو به عنوان یک نمونه نادر معرفی میکنیم
رضا واقعا دستت درد نکنه! یعنی تو هنوز به من شک داری؟چی میگه.............
برفک جونی اگه مصطفی مهمون کرد،مصطفی رو به عنوان یک نمونه نادر معرفی میکنیم
حالا منو بگی روی اصالت تون می تونم قضاوت کنم. شما رو چیه من قضاوت کردی اونوقت!؟من مهمون کنم یا مصطفی؟؟؟؟؟
مصطفی؟؟؟؟؟؟؟
محاااااااااااااااااااله![]()
بفرما!رضا در حال تدارک دیدنه چند نفر شدید ؟؟؟ زود یه آمار بدید
این قضیه دسر چیه؟اصفهان از این قرتی بازیا خبری نیستا !!
![]()
سریه...حالا منو بگی روی اصالت تون می تونم قضاوت کنم. شما رو چیه من قضاوت کردی اونوقت!؟![]()
رضا واقعا دستت درد نکنه! یعنی تو هنوز به من شک داری؟
کدوم دخترا؟؟؟عسلی میاد که هماهنکه...تعداد از 4 نفر بالاتر نمیره...!!!!!دوستانی که میان یا میخوان بیان
قرار ساعت 11
مکان:روبروی دانشکده مواد
دخترها با رضا هماهنگ کنند
پسرها هم که شماره منو دارند.
کدوم دخترا؟؟؟عسلی میاد که هماهنکه...تعداد از 4 نفر بالاتر نمیره...!!!!!
ok......حالا شاید یکی دیگم خواست بیاد
کلی گفتم
امیر اینطوری بخوای ادامه بدی داستان تا دیدار حضوری بعدی ادامه داره...مه یه شرح کوتاه بدم امروزا
خوب من امتحاناداده بودم و سر کلاس در حال علم آموزی بودم که رضا زنگ زد اما من که غرقه علم بودم اصلان نفهمیدم حدود 10 دقیقه بعد از لای در چشمم به جمال زیبای رضا افتاد که هی میگفت وخی بیا بیرون منم که تا رضا را دیدم از ترس اینکه ناهار گیرم نیاد و اسممو خط بزنه پریدم بیرون دیدم به به همه جمعن رضا2 هم بود ....
ادامه دارد...
مه یه شرح کوتاه بدم امروزا
خوب من امتحاناداده بودم و سر کلاس در حال علم آموزی بودم که رضا زنگ زد اما من که غرقه علم بودم اصلان نفهمیدم حدود 10 دقیقه بعد از لای در چشمم به جمال زیبای رضا افتاد که هی میگفت وخی بیا بیرون منم که تا رضا را دیدم از ترس اینکه ناهار گیرم نیاد و اسممو خط بزنه پریدم بیرون دیدم به به همه جمعن رضا2 هم بود ....
ادامه دارد...
مه یه شرح کوتاه بدم امروزا
خوب من امتحاناداده بودم و سر کلاس در حال علم آموزی بودم که رضا زنگ زد اما من که غرقه علم بودم اصلان نفهمیدم حدود 10 دقیقه بعد از لای در چشمم به جمال زیبای رضا افتاد که هی میگفت وخی بیا بیرون منم که تا رضا را دیدم از ترس اینکه ناهار گیرم نیاد و اسممو خط بزنه پریدم بیرون دیدم به به همه جمعن رضا2 هم بود ....
ادامه دارد...
خوب در ادامه ...
3 نفر از خانم ها که برفک و عسلی و یه نفر دیگه که هنوزم نام کاربریشوندر ابهام هست بودن ، خوب بعدش رفتیم یه گشتی تو دانشگاه زدیم و پیش به سوی رستوران دانشگاه
البته خانم ها مخالفت کردن و گفتن باید برن حالا نمی دونم چرا !!؟؟
اما قبول کردن به یه کیک رانی دوره هم تو پارک دانشگده پزشکی بخوریم و به بیانات جناب ریس گوش بدیم
.... بعدم که رضا2 که خیلی بچه خوب و باحال و هرچی بگم کم گفتم
به همراه خانم ها که دیگه خیلی خیلی محترم و اینا بودن
رفتن به سمت خانه ... من موندم و رضا و آقای Xایان
.... رفتیم به سمت رستوران
اما شانس رضا غذا تمام شده بود
... برگشتیم دانشگاه و ..... تمام
در اخر خوش امدنو جای اوناییم که پی چوندنو بالای من پست دادن هم خالی بود
![]()
xیان کیست؟؟؟؟؟؟کی بودن معرفی هم نشدن؟خوب در ادامه ...
3 نفر از خانم ها که برفک و عسلی و یه نفر دیگه که هنوزم نام کاربریشوندر ابهام هست بودن ، خوب بعدش رفتیم یه گشتی تو دانشگاه زدیم و پیش به سوی رستوران دانشگاه
البته خانم ها مخالفت کردن و گفتن باید برن حالا نمی دونم چرا !!؟؟
اما قبول کردن به یه کیک رانی دوره هم تو پارک دانشگده پزشکی بخوریم و به بیانات جناب ریس گوش بدیم
.... بعدم که رضا2 که خیلی بچه خوب و باحال و هرچی بگم کم گفتم
به همراه خانم ها که دیگه خیلی خیلی محترم و اینا بودن
رفتن به سمت خانه ... من موندم و رضا و آقای Xایان
.... رفتیم به سمت رستوران
اما شانس رضا غذا تمام شده بود
... برگشتیم دانشگاه و ..... تمام
در اخر خوش امدنو جای اوناییم که پی چوندنو بالای من پست دادن هم خالی بود
![]()
خوب در ادامه ...
3 نفر از خانم ها که برفک و عسلی و یه نفر دیگه که هنوزم نام کاربریشوندر ابهام هست بودن ، خوب بعدش رفتیم یه گشتی تو دانشگاه زدیم و پیش به سوی رستوران دانشگاه
البته خانم ها مخالفت کردن و گفتن باید برن حالا نمی دونم چرا !!؟؟
اما قبول کردن به یه کیک رانی دوره هم تو پارک دانشگده پزشکی بخوریم و به بیانات جناب ریس گوش بدیم
.... بعدم که رضا2 که خیلی بچه خوب و باحال و هرچی بگم کم گفتم
به همراه خانم ها که دیگه خیلی خیلی محترم و اینا بودن
رفتن به سمت خانه ... من موندم و رضا و آقای Xایان
.... رفتیم به سمت رستوران
اما شانس رضا غذا تمام شده بود
... برگشتیم دانشگاه و ..... تمام
در اخر خوش امدنو جای اوناییم که پی چوندنو بالای من پست دادن هم خالی بود
![]()
قربونت برم. بتونم چرا که نه! راست میگی دیگه! بیابون که نشد جا!خوب قراراتون بد موقع همیشه از آب در میاد !
دیروز واقعاً نمی تونستم بیام
دوستان به جای ما ...
گفتم این رضا ازش بخاری بلند نمیشه !!!!!!!!!!
قرار دفعه دیگه رو یه جای ملس بزارید مصی هم بیادرضا هم ثابت کنه که حرفاش حرفه !
آخه محیط دانشگاه هم شد جا قرار![]()
من بعد از امتحانام میام اصفهان .... از طرف هلال احمر ...
میام برفک جونیمو میخوام ببینم ...
وضع چی؟؟؟زینب یعنی اینقدر وضع شون وخیمه؟![]()
سلام به همگي.
من ديشب وقت نكردم بيام سايت...
در ابتدا از اونايي كه اومدن،خيلي تشكر ميكنم.منت بر ديده ما گذاشتن.
اونايي كه هم نيومدن،حتما سعادت ديدارشونو نداشتيم.اميدوارم تو ديدار بعدي سعادت ديدارشونو داشته باشيم.
آخي....دلم برا همتون تنگيده.
جاي همه خالي بود.خيلي محيط صميمي بود.
تو اين ديدار من بودم،رضا رئيسه،امير ans،محسن ( با نام كاربري ...)،برفك،عسلي و آيلين.
تازه عضو جديدم گرفتيم.از چند روزه ديگه فعاليتشو آغاز ميكنه.
داره گريم ميگيره.دلم خيلي برا بچه ها تنگيده...ايشالله زود زود يه ديدار ديگه ميزاريم...
بچه هايي كه اومده بودن،از ته دلشون خوشحال بودن.اينو از نگاهشون ميشد فهميد
در آخر دست همه كسايي رو كه ديروز حضور داشتن،ميبوسم.ايشالله كه تو زندگيتون موفق باشيد...
![]()
سلام به همگي.
من ديشب وقت نكردم بيام سايت...
در ابتدا از اونايي كه اومدن،خيلي تشكر ميكنم.منت بر ديده ما گذاشتن.
اونايي كه هم نيومدن،حتما سعادت ديدارشونو نداشتيم.اميدوارم تو ديدار بعدي سعادت ديدارشونو داشته باشيم.
آخي....دلم برا همتون تنگيده.
جاي همه خالي بود.خيلي محيط صميمي بود.
تو اين ديدار من بودم،رضا رئيسه،امير ans،محسن ( با نام كاربري ...)،برفك،عسلي و آيلين.
تازه عضو جديدم گرفتيم.از چند روزه ديگه فعاليتشو آغاز ميكنه.
داره گريم ميگيره.دلم خيلي برا بچه ها تنگيده...ايشالله زود زود يه ديدار ديگه ميزاريم...
بچه هايي كه اومده بودن،از ته دلشون خوشحال بودن.اينو از نگاهشون ميشد فهميد
در آخر دست همه كسايي رو كه ديروز حضور داشتن،ميبوسم.ايشالله كه تو زندگيتون موفق باشيد...
![]()
بچه ها،بزاريد سرم خلوت شه.يه ديدار حضوري ميزارم اصف كه تا هميشه تو خاطرتون بمونه
دیروز من و یکی از بچه های باشگاه هم برای اولین بار همدیگه رو دیدیم:دی
azadeh_arch_eng
به ما هم خیلی خوش گذشت،از صبح با هم بودیم بعدش رفتیم ناهار و تا غروب رو با هم خوش بودیم...
خیلی خوش گذشت بهمون و برای همین میتونم کاملا احساس خوبه شماها رو درک کنم(گل)