به نظرم آدم باید کتابهایی را منتظر باشد بهش هدیه بدهند که خودش نتواند بخرد. مگرنه نخریدن کتابی که خودت ميتوانی آن را به خودت هدیه بدهی و امکانش هست نامردی در حق خودت فرهنگ و روح سرشت آدمه...
من این کتابها را دوست داشتم کسی به من هدیه بدهد چون با وضع این روزها امکان خریدش رو ندارم و حقیقتا حسرت داشتنشون به دلم هست.
دوره دایره المعارف بریتانیکا{ آرزویی که خیلی به دست یافتنی شدنش مونده، جودی ابوت هم نشدیم بابالنگ دراز این رو برامون بخره!}
صد سال اعلان فیلم و پوستر ایران(گران ترین کتاب تاریخ سینمای ایران!) همین دیروز دوباره در کتابفروشی دیدمش و حسرت خوردم!
تاریخ تمدن ویل دورانت{...}
کتاب روزنامه اطلاعات ایران که واقعا خواندنی و جالبه از اون آگهیهای گاها بامزه و معنی دار تا خبرهای سیاسی که خیلیهاش میتونه جو حاکم به جامعه رو مثلا موقه شروع جنگ جهانی دوم تو بازار تهران نشونتون بده... مثل این خبر که با پیروزیهای آلمانها تو بازار شیرینی پخش میشده یا فروش عکسهای هیتلر درست زمانی که ایران در اشغال متفقین بوده در عکاسخانههای آن وقت فروش بالایی داشته و غیرمجاز فروخته ميشده. و نامه وزارت خارچه شوروی که نگرانی خودش رو به دربار اعلام کرده بود. حتی اینکه تو کوچه و بازار مردم فکر مي:ردن یک روز آلمانیها با چتر در ایران فرود میان و اونها رو آزاد میکنن و اشغال ایران توسط متفقین تموم ميشه! حقیقتا خود اینها باید از لحاظ جامعه شناسی کلی بررسی بشه که چرا ایرانیها حتی در سطح مردم عادی علاقه به آلمانها داشتند.... اصلا به نظرم کسانی که به تاریخ علاقه دارند ميتونند خیلی از حقایق رو با خوندن این کتاب بین خبرها بفهمن که تو هیچ کتاب تاریخی نیومده. این روزها یک پی دی افی از تاریخ قرن بیست دستم رسیده به صورت مرور اخبار روزنامهها که همش رو خوندم اما این کتاب که پشت ویترین انتشارات اطلاعات با ورق های زرد و پوستی نشسته یک حس و حال دیگری دارد...