درد دل...

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
از قدیم گفتن دل به دل راه داره

اما تو این ایام دیجیتالی اکثرا رو دلشان فایروال نصب کردن و اینقدر قویه که حتی وقتی باهاشون می حرفی هم اثری روشون نداره.


به کجا می رویم با این سرعت سرسام آور ؟ خدایا عاقبت به خیرمان کن:cry:


غلط است هر كه گويد دل به دل راه دارد
دل من زه غصه خون شد دل او خبر ندارد
 
  • Like
واکنش ها: 2st

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
صدایم کن
به خاطر تمام روز هایی که خاطر هم را میخواستیم و
آن روز ها خاطره شدند صدایم کن
صدایم کن ای ...
ای زیبا ترین زیبایی ها
تو را به جان تمامی پروانه ها
صدایم کن
اگر صدایم نمیکنی حد اقل
فقط به حرف های من گوش بده
فقط فکر کن ..
اما نه صدایم کن
صدایم کن تا بگویم از کجا تا به کجا دلم رو بردی با خودت
صدایم کن تا با تو سخن بگویم
تا بگویم حرفهایی که با هیچکسی نمیزنم
تا فقط با تو بگویم
من عاشق شده ام تا فقط مهمترین راز من را
مهترین انسان دنیا بداند و ..
اما چرا حتی مرا نگاه نمیکنی؟
نمیدانم این که سرت را پایین می اندازی و ازکنار من رد می شووی
و فقط عطر تن تو مرا لمس میکند
آیا این شرم تو را میرساند یا نفرت؟
نمیدانم.. هنوز خیلی چیز ها را نمیدانم و میخواهم بدانم
بر عکس آن روزی که نمیخواستم چیزی را بدانم و تو میدانی
دلیل این چیست
پس تو را به جان من صدایم کن
 

amarjani200

عضو جدید
کاربر ممتاز
براي خيليا درد دله
براي خيليا خاطره
استاد فريدون مشيري:

كوچه



بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم

در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد

يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

يادم آيد : تو به من گفتي :
از اين عشق حذر كن!
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!

با تو گفتم :‌
"حذر از عشق؟
ندانم!
سفر از پيش تو؟‌
هرگز نتوانم!
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"
باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!

اشكي ازشاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد،
يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم ، نرميدم

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
براي خيليا درد دله
براي خيليا خاطره
استاد فريدون مشيري:

كوچه



بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم

در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد

يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

يادم آيد : تو به من گفتي :
از اين عشق حذر كن!
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!

با تو گفتم :‌
"حذر از عشق؟
ندانم!
سفر از پيش تو؟‌
هرگز نتوانم!
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"
باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!

اشكي ازشاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد،
يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم ، نرميدم

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!

نمیری پسر داغمو تازه کردی:cry::cry: هیچ وقت چنین بلایی سرت نیاد:gol:
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
براي خيليا درد دله
براي خيليا خاطره
استاد فريدون مشيري:

كوچه



بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم



در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد



يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت



آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ



يادم آيد : تو به من گفتي :
از اين عشق حذر كن!
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!



با تو گفتم :‌
"حذر از عشق؟
ندانم!
سفر از پيش تو؟‌
هرگز نتوانم!
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"
باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!



اشكي ازشاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد،
يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم ، نرميدم



رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم

نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!

بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!



:(:(:(

:cry: چي كار كنم تشكر ندارم ؟؟؟؟؟؟؟ هااااااااااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟:(:(:(
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم ای ساده دل ساده فراموشش كن
تا كجا چشم بدین جاده فراموشش كن
دست بردار از او خاطره بازی كافیست
فرض كن گل نفرستاده فراموشش كن
مردمان نگهش قله نشینند هنوز
دل كه در دره نیفتاد فراموشش كن
گفتم این تكه غزل را بفرستم نزدش
دل ولی گفت نشو ساده فراموشش كن
به شما بر نخورد پای غزل بود و شكست
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اتفاقیست كه افتاده فراموشش كن [/FONT]​
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفت و من و تنها گذاشت با کوله بار خستگی
گم شدم و تنها شدم تو کوره راه زندگی
رفت و نگاهی ام نکرد به این مسافر غریب
که بعد اون چی می کشه از این همه درد و فریب
رفت و نگاهمو ندید که غرق بارون و غمه
از این همه درد و فریب هر چی بگم بازم کمه
رفت و بازم تنها شدم با با خاطرات بچگیم
با یک بغل شعر و غزل که گم شده تو زندگیم
رفت و کتاب عشقمون زبر غبار روزگار
از یاد اون رفت و حالا منم اسیر و بی قرار
رفت و کبوترای عشق واسش بهونه می گیرن
گلای باغ زندگیم از غم هجرش می میرن
رفت و نگفت که کی میاد . نگفت به یادم می مونه
اما دل ساده من باز اونو عاشق می دونه



 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشاتو وا نکن اينجا ، هيچ چي ديدن نداره

صدای ِ سکوت ِ لحظه ها ، شني
دن نـداره

توي آسموني که کرکسا پرواز مي‌کنن

ديگه هيچ شاپرکي ، حس ِ پريدن نداره

دستاي نجيب ِ باغچه ، خيلي وقته خاليه

از تو گلدون ، گلاي کاغذي چيدن نداره

بذا باد بياد ، تموم ِ دنيا زير و رو بشه

قلباي آهني که ، ديگه تپيدن نداره

خيلي وقته ، قصه ی اسب ِ سفيد ، کهنه شده

وقتي که آخر ِ جاده‌ها رسيدن نداره

نقض ِ قانون ِ آدم‌بزرگا جـُرمه ، عزيزم

چشاتو وا نکن ، اينجا هيچ چي ديدن نداره
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرف های ما هنوز نا تمام
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است!
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن که با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی ...
ای دریغ و حسرت همیشگی!

ناگهان
چه قدر زود
دیر می شود!​
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتي دل گرفته و غمدار است
وقتي همه دوستان دشمنند
وقتي سوختن تنها علاجش ساختن است
وقتي دوست داشتن پايانش از ياد بردن است
وقتي همه راه ها چاهي پنهان است
وقتي آسمان بالاي سرت از دود دلهاي گرفته سياه است
به چه ميتوان دل خوش كرد !!!!!
:(
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند ساعتي مي شود كه زير باران نشسته ام تا شايد اندكي از تنهاييم را بشويد و با خود ببرد ….
ولي انگار كه بي فايده است !!!
تنهايي در خود باران است و در تمام آوازهايي كه زير لب زمزمه مي كنم به ياد تو … رفته دير و دور …..


:(:(:(
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....

:(
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
به خودم میگم عادت میکنم ..........
اما خودمم نمی دونم قراره به چی عادت کنم ............
به جدایی.......
به رفتن .......
به تنهایی های خودم ........
به آسمون همیشه ابریه دلم ........
به اشک های گاه و بی گاهم تو خلوت.........
به قلبم که مدام یه چیزی توش نیشتر میزنه .........

نه. نه نمیشه . من اهل عادت نیستم . یعنی هیچ وقت نبودم . اونم به این چیزا.
فعلا که همش دارم نقش بازی میکنم تا کسی نفهمه تو دلم چه خبره .
و چقدر این کار عذاب آوره . گاهی دلم میخواد داد بزنم به همه بگم تو دلم چی میگذره . اما نه. یه چیز هایی باید مال خود آدم باشه بالاخره.
جوری رفتار میکنم که انگار هیچی نشده . خودم و بی خیال نشون میدم.
ولی همین که پام و میزارم تو اتاقم دوباره هجوم غم و غصه و افکار جور وا جور میاد سراغم . با این همه من چقدر خلوت اتاقم و دوست دارم
بهم آرامش میده . میام تو اتاق . میزنم رو آهنگ سلام آخر . چقدر این آهنگ و دوست دارم .انگار برا من خوندن. چند روزه مدام گوش میدم .:

سلام ای غروب غریبانه عشق
سلام ای طلوع سحر گاه رفتن
سلام ای همه لحظه های جدایی

به اینجاش که میرسه غمگین تر میشه :

خداحافظ ای شعر شب های روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه

درسته غمگینم اما دوستش دارم . این روزا همه چیز غمگینه .
حتی آسمون هم دلش پره . بزار خودم . دلخوش کنم :
شاید دلش به حال من سوخته !!!!!!!!
شاید می خواد با من هم دردی کنه !!!!!!!!
ببار ببار . تو بباری هم خودت سبک میشی هم من !.
 
  • Like
واکنش ها: 2st

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند ساعتي مي شود كه زير باران نشسته ام تا شايد اندكي از تنهاييم را بشويد و با خود ببرد ….



ولي انگار كه بي فايده است !!!


تنهايي در خود باران است و در تمام آوازهايي كه زير لب زمزمه مي كنم به ياد تو … رفته دير و


چقدر قشنگ مینویسی .
چه شعر های قشنگی .
همش حرف دل منم هست .
آفرین . ببخشید فعلا تشکر ندارم .
اما اینا تقدیم شما:gol::gol::gol:
 
  • Like
واکنش ها: 2st

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند ساعتي مي شود كه زير باران نشسته ام تا شايد اندكي از تنهاييم را بشويد و با خود ببرد ….






ولي انگار كه بي فايده است !!!


تنهايي در خود باران است و در تمام آوازهايي كه زير لب زمزمه مي كنم به ياد تو … رفته دير و


چقدر قشنگ مینویسی .
چه شعر های قشنگی .
همش حرف دل منم هست .
آفرین . ببخشید فعلا تشکر ندارم .​

اما اینا تقدیم شما:gol::gol::gol:


ممنون دوست عزيز
گويند هر آن چه از دل برآيد زيباست

منم تشكر ندارم ولي طلبتون
موفق باشي :gol:
 
  • Like
واکنش ها: 2st

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:
براي خيليا درد دله
براي خيليا خاطره
استاد فريدون مشيري:

كوچه



بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم



در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد



يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت



آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ



يادم آيد : تو به من گفتي :
از اين عشق حذر كن!
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!



با تو گفتم :‌
"حذر از عشق؟
ندانم!
سفر از پيش تو؟‌
هرگز نتوانم!
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"
باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!



اشكي ازشاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد،
يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم ، نرميدم



رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!

خیلی قشنگ بود.
حیف تشکر ندارم . باشه طلبتون.
اینا به جای تشکر.:gol::gol:
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو كي بودي اي مسافر
كه منو در من شكستي
رفتي اما ، در دل من
تو هميشه ، زنده هستي

تو كي بودي ، كه به يادت
بايد آواره بمونم
پا به پاي باد شب گرد
برم و از تو بخونم
 
  • Like
واکنش ها: 2st

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
به كي بگم كه گرياهم
از سر بي كاري نبود
كي مي دونه كه بين ما
يه روز تكراري نبود


به كي بگم اشكاي من
سوختن و ريختن پاي تو

برو ، نگا نكن تو چشم من
بزار بره از يادت ، اسم من

بزار تموم خاطرات ما
بسوزه پا به پاي جسم من


:(
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
کف پایم زخمی است ودلم زخمی تر
لحظه ای صبر نما تادلم را که به پایت افتاد از زمین بردارم
سهم من از این عشق - چه تفاوت دارد - سهم این عشق کجاست؟
تو که ما را به تمنای وصال آزردی
از چه آخر به دل ما غم هجران دادی؟
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز

امروز از تنهايي لبريزم
نمي دانم سهم تنهايي من از روزگار چقدر است؟
ولي از فاصله ها هراسان هستم
از لحظات غمبار تنهايي
از تكرار لحظات عذاب آور بي همنفسي
خدايا در سكوت آبي خود محصور شدم
در سكوت ناشي از فرياد دلم
پرنده ي تنهايي آسمان شدم
در جاده تنهايي زندگي در كوره راه زندگي بي همسفر و تنها شدم
پرنده هاي پرواز بيايند مرا با خود به دشت شقايق ببرند
به ديدار گلهاي هميشه عاشق ببرند
بال و پري به من دهيد به وسعت عشق تا گذشت زمان تكرار مرا در خود نبرد
من اسير تنهايي يك تقدير شدم...
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]آن شب که گفتی باورم کن با تو می مانم دلواپسی های من از صبح فردا بود[/FONT][FONT=&quot]
آن شب که گفتی با تو هستم تا که دنیا هست باور نکردم گرجه این جمله زیبا بود[/FONT]



[FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

نگين...NeGiN سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ازت گله نكردم
كه چرا پيشم نموندي

ولي تو چي بي تفاوت
دلمو بازم شكوندي

هيچ خيالي نيست عزيزم
اينا رسم روزگاره

تو شدي باز يه بهونه
كه بازم چشام بباره

حالا نيستي ولي انگار
جاي خاليت پر نمي شه

چرا قصه ي من و تو
با خوشي تموم نمي شه

كاش مي شد يه بار ديگه
بر مي گشتي تا كه چشمام
بي تو خيس خيس نبود

:(
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه به خاطر داشته باش

آبی عشق با کنایه ها زرد نمیشود .

که حتی اگر چنین شود ......

حاصلی جز سبزی نخواهد داشت !!!

خودت را بالا بکش.
 

Similar threads

بالا