دختر دبیرستانی ها اوقات فراغت چیکار میکنن؟!

[امین-]

​

 

[sky walker1]

همین بقیه خرابکاریاشونم نشون میدادی

 

[امین-]

دیگه خیلی سانسورمیخواد...ندارم این همه سانسورر

 

[Hossein -2002]

​

تازه این خوب خوبشه

 

[امین-]

تازه این خوب خوبشه

ازبخت بد کاملا واضحه که اینا کار خوباشونه

 

[LEGEND.MM]

منم از این کارا زیاد میکردم . یادمه یه بار از طرف شبکه تهران اومدن مدرسمون و باهامون درباره همین مسئله مصاحبه کردن !
سوالشون این بود که به نظر شما هدف بچه ها از اینکه روی میزها نقاشی میکشن چیه ؟! منم گفتم راستش من خودم یکی از این افرادم و هدف خاصی ندارم . وقتی حوصلم سر میره اینکارو انجام میدم .
ولی هرچی پای تلویزیون نشستم مصاحبمو پخش نکردن !

 

[j0o0o0o0o0di]

ما هم از اینکارا زیاد میکنیم...
هدف خاصی هم نداریم.....نیست تیغ کاترامون تیزه حال میده به بیت المال آسیب بزنی

 

[یک دختره]

اوه این چیزی نیس.....ما یک کارایی میکردیم که اینا توش گم بود..... مدیرمون میگفت ابرو هرچی رشته کامپیوتره میبرین شما.....

فقط اگه یکی از کارامون رو اینجا بگم همتون از خنده میمیرید

 

[LEGEND.MM]

اوه این چیزی نیس.....ما یک کارایی میکردیم که اینا توش گم بود..... مدیرمون میگفت ابرو هرچی رشته کامپیوتره میبرین شما.....

فقط اگه یکی از کارامون رو اینجا بگم همتون از خنده میمیرید

منتظریم ...

 

[یک دختره]

منتظریم ...

اوه طولانیه...... یک وبلاگ زده بودم خاطراتم رو توش مینوشتم خواستید ادرسشو میدم.....

یک روز که با مدیرمون لج کردیم همه بچه ها باهم از مدرسه فرار کردیم.....

یک روز یگ گل از توی دفتر دزدیدیم همه باهم رفتیم دادیم به دبیر دین وزندگی مون بهش گفتیم این رو برای شما خریدیم انقدر خوشحال شده بود رفت با گله تو دفتر همه دبیرها فکر کردن دیوونه شده

 

[LEGEND.MM]

اوه طولانیه...... یک وبلاگ زده بودم خاطراتم رو توش مینوشتم خواستید ادرسشو میدم.....

یک روز که با مدیرمون لج کردیم همه بچه ها باهم از مدرسه فرار کردیم.....

یک روز یگ گل از توی دفتر دزدیدیم همه باهم رفتیم دادیم به دبیر دین وزندگی مون بهش گفتیم این رو برای شما خریدیم انقدر خوشحال شده بود رفت با گله تو دفتر همه دبیرها فکر کردن دیوونه شده

شما که خیلی مثبت بودین !
ما که وضعمون خیلی وخیم بود ! همین الانش هم بازم ...
اگه امکان داره آدرسش رو برام پ.خ کنین ! ممنون ...

 

[*باران*]

دستش درد نکنه خوووو........بیکاریه

 

[cpu 2011]

یادش بخیر چه خاطراتی داشتیم... از یخچال آبدارخونه مدرسه یه جعبه شیرینی تر بلند کردیم رفتیم تو کلاس نشستیم خوردیم (البته این جوابی بود به یکی از حرکت های زشت مدیرمون) کلا در برابر ظلم مدیر و ناظم ساکت نمینشستیم جالب اینجاست خودم شاگرد زرنگ بودم

 

[gelayol joon]

من یه خراش هم به نیمکتمون نردم

 

[امین-]

من یه خراش هم به نیمکتمون نردم

بچه مثبتی دیگه....