سعید حیدری بنی
عضو جدید
....
یاد سکه بازی مون سر میز استاد بخیر.....
وااااااااااااااااااااای...یادم نمیره وقتی استاد اومد همه سکه ها پخش و پلا شد...مونده بودم سکه هارو جمع کنم یا خودمو...
....
یاد سکه بازی مون سر میز استاد بخیر.....
سعید هنوز تو کامپیوترای سایت اون بازیه نصبه؟؟
آخ آخ یادته؟؟...چه دورانی بود شرط بندی هم میکردیم...امروز بچه های 91 با شور شوق داشتند بازی میکردند.
ما هم شبیه اینا بودیم.
خوش اومدی سعید جان...salam be bache hay uni
kasi hast?
salam yaska
بچه ها یه خبر خوش!!
من 17 واحدم بلاخره جور شد..مژده هم 15 تا گرفت...
امروز کلاس الکترومغناطیس داشتم...
bache man kasi ra namishnasam?
mishe asl bedin?
سلام.تو دانشگاه ما هم آنچنان جالب نیست.
کماکان نصف بچه ها آواره هستند و تو نماز خونه یا جای دیگه می خوابند و دکتر بحرینیان همونطور که به ما قول 22 بهمن برای تحویل خوابگاه داده بود به ورودی های 91 هم همین قولو داده.
وضیت دانشگاه طوری بود که استاد زیره پور ( استاد درس اندازه گیری ) از بچه ها در خواست یک لیوان آب داشت ولی ما تشنه تر از او و چیزی به نام آب تصفیه وجود نداشت.
همین دکتر سروش قرار بود سوسنگرد باشه و کار بچه های برق درست کنه که بد قولی کرد و نیومد.موند کار بچه های چمرانو درست کنه.و در آخر ساعت 12 شد وگفتند شاید ناهار نیارن ما هم تشنه و گشنه بلند کردیم اومدیم اهواز.
این هم از اولین روز دانشگاه ما در نیمه ی مهر ماه.
وَََهنوز هم دکتر معتقد است که ما از صنعتی شریف بهتریم.
خوشحالم خوشحالم خوشحال...امید وارم بترکونید بچه هااااااااااااا
salam be bache hay uni
kasi hast?
salam yaska
سلام.
من اومدم چنتا حرف بزن خودمو تخلیه کنم بعد برم رشد کتاب بگیرم و شروع کنم به درس خوندن.
ابتدا یه موضوعیو بگم اینکه به دلیل نبود کلاس ساعات درس ما این گونه است.8تا9:30 9:30تا11 11تا12:30
یعنی 3تا سکشن در صبح و عصر هم این جوریه. یعنی هم استاد نابود میشه هم دانشجویان
امروز یکی از شلوغ ترین روز های دانشگاه می تونست باشه.امروز 91/7/18 انتظار داشتیم دیگه مسخره نشیم و با شوق رفتیم سر کلاس.ساعت اول استاد طالبی غیبت کرد نیومد.ساعت دوم استاد زیره پور غیبت کرد نیومد.بعد به ما گفتند که استاد کرامت زاده وقت خالی نداره وکلاس ریاضی مهندسی نمی تونه برای شما بزاره.رفتیم پیش بخشش گفتیم تو بزار .او هم نا مردی کردو گفت به من ربطی نداره وما رو سر کلاس راه نداد و فقط بچه های مکانیکو راه داد سر کلاس.ودر آخر درس محاسبات عددی هم مثل ریاضی مهندسی استاد برقی ها نمی تونه وبخشش ما رو آدم حساب نمی کنه.بخششششششششششش ناز میکنه و زیر لفظی می خواد .و وضع بچه های 89و88 از ما بدتره.
و شما هم که می دونید غذا هم نداریم.
هیچی دیگه من اومدم خونه.
من برم رشد.
بای.
آخییییی شما چی میکشیدسلام.
من اومدم چنتا حرف بزن خودمو تخلیه کنم بعد برم رشد کتاب بگیرم و شروع کنم به درس خوندن.
ابتدا یه موضوعیو بگم اینکه به دلیل نبود کلاس ساعات درس ما این گونه است.8تا9:30 9:30تا11 11تا12:30
یعنی 3تا سکشن در صبح و عصر هم این جوریه. یعنی هم استاد نابود میشه هم دانشجویان
امروز یکی از شلوغ ترین روز های دانشگاه می تونست باشه.امروز 91/7/18 انتظار داشتیم دیگه مسخره نشیم و با شوق رفتیم سر کلاس.ساعت اول استاد طالبی غیبت کرد نیومد.ساعت دوم استاد زیره پور غیبت کرد نیومد.بعد به ما گفتند که استاد کرامت زاده وقت خالی نداره وکلاس ریاضی مهندسی نمی تونه برای شما بزاره.رفتیم پیش بخشش گفتیم تو بزار .او هم نا مردی کردو گفت به من ربطی نداره وما رو سر کلاس راه نداد و فقط بچه های مکانیکو راه داد سر کلاس.ودر آخر درس محاسبات عددی هم مثل ریاضی مهندسی استاد برقی ها نمی تونه وبخشش ما رو آدم حساب نمی کنه.بخششششششششششش ناز میکنه و زیر لفظی می خواد .و وضع بچه های 89و88 از ما بدتره.
و شما هم که می دونید غذا هم نداریم.
هیچی دیگه من اومدم خونه.
من برم رشد.
بای.
آره خیلی باحال بود امروزامروز منو الی و مژی داشتیم تو سرسرا مهندسی راه میرفتیم دیدیم یه جا شلوغه....
حدس زدم انتخابات نماینده های گروه برق باشن....آخه سر کلاس یه پسری بم برگه داد اسم 4تا پسر و1دخملو نوشته بودن که بشون رای بدیم....
پرسیدم اینا اگه انتخاب بشن چه گلی به سرمون میزنن؟؟
گفتن رابط بچه ها و استادان...
فکر کردم با خودم گفتم ظاهرا نگاه بچه های دانشگاه به جنس مخالفشون آمیخته با ترس و قهره (چون سر کلاس الکترومغناطیس اتفاقی نشستم(( ردیف پسرونه===دخترا یه ردیف جدان پسرا یه ردیفن چون کسی هم گیر نده بشون دچارمعضل خود تفکیک سازین کلا....))بعد تا شعاع دومتریم صندلی ها خالی شد و یه پسرم از اونجا رد نشد!!!لابد گفتن دخترای سوسنگرد پسر قورت میدن!!چه میدونم والا....!!)تازه بهم هم سلام نمیکنن بی تربیتا!!!
خلاصه..برطبق این مشاهداتم استنتاج کردم که بهتره فقط دختره رای بیاره که اگه کاری داشتم بتونم به گوش مسئولین برسونم....
به بروبچ گفتم بریم من رای بدم....
رفتم اسم دختره رو نوشتم یهو کلی پسر اومدن دورم ..اسم فلانی هم بنویس ...اسم اینم بنویس....یکی گفت 5تا رو باهم بنویس ما هیئتیم بعد شام میذیم و این حرفا....
منم از عکس العملشون خنده ام گرفت گفتم باشه ...پول میگیرم...
گفتن شام میدیم خو...(حالا راس و دروغش پا خودشون...)
تک تک اسما رو گفتن...هی پرسیدم خو ای کیه؟؟
یکی میگفت منم..
منو الی و مژده هم یکم سوژه اش میکردیم اسمشو مینوشتیم...آخریه...یه بابا یی بود به اسم کیوان کرامت..همچی چیزی...خواستم بنویسم اسمشو خودشم بود کنارم...
مژده یهو داد زد
ننویس از اسمش خوشم نمیاد!!!
خیلی جدی گفتم شرمندتم دوستم رد صلاحیتت کرد!!...کلهم پوکیدن از خنده...ولی آخرش با کلی منت سرش مژده قبول کرد اسمشو نوشتم...
سلام علی خوبی؟؟داستان هایی از مریم
چقده داستان ماستان داری از دانشگاه ما و چمران
خوشحالم که واحداتون جور شدن
سلام.
من اومدم چنتا حرف بزن خودمو تخلیه کنم بعد برم رشد کتاب بگیرم و شروع کنم به درس خوندن.
ابتدا یه موضوعیو بگم اینکه به دلیل نبود کلاس ساعات درس ما این گونه است.8تا9:30 9:30تا11 11تا12:30
یعنی 3تا سکشن در صبح و عصر هم این جوریه. یعنی هم استاد نابود میشه هم دانشجویان
امروز یکی از شلوغ ترین روز های دانشگاه می تونست باشه.امروز 91/7/18 انتظار داشتیم دیگه مسخره نشیم و با شوق رفتیم سر کلاس.ساعت اول استاد طالبی غیبت کرد نیومد.ساعت دوم استاد زیره پور غیبت کرد نیومد.بعد به ما گفتند که استاد کرامت زاده وقت خالی نداره وکلاس ریاضی مهندسی نمی تونه برای شما بزاره.رفتیم پیش بخشش گفتیم تو بزار .او هم نا مردی کردو گفت به من ربطی نداره وما رو سر کلاس راه نداد و فقط بچه های مکانیکو راه داد سر کلاس.ودر آخر درس محاسبات عددی هم مثل ریاضی مهندسی استاد برقی ها نمی تونه وبخشش ما رو آدم حساب نمی کنه.بخششششششششششش ناز میکنه و زیر لفظی می خواد .و وضع بچه های 89و88 از ما بدتره.
و شما هم که می دونید غذا هم نداریم.
هیچی دیگه من اومدم خونه.
من برم رشد.
بای.
عمرا این کارو میکردی لاف نزن...من جات بودم ترک تحصیل میکردم.
دو شب پیش داخل تاکسی با مامانم بودیم که مامانم پرسید :"مژده حالا که اومدی چمران راضی هستی؟"منم در جواب گفتم الان که نه اونجا رو ترجیح میدم من اونجا خیلی راحت بودم جو اونجا صمیمی تر بوذ و بهتر ؛الانم که رفتم سر کلاسا حس میکنم که ما زرنگتر بوذیم اینجا سوالای ساده رو هم نمیتونن جواب بدن و مات استاد و نگاه میکنن. که مامانم گفت:"یادته روزای اول هم از اونجا راضی نبودی"منم گفتم آره شاید به اینجا هم عادت کنم اما اونجا یه چیز دیگه بود خلاصه اینقدر من اونجا رو خوب تعریف کردمو با حسرت ازش صحبت کردم که راننده گفت:ببخشید میپرسم دختر خانمتون خارج از کشور درس خوندن؟؟؟؟؟؟؟؟ من که از خنده جواب ندادم اما مامانم گفت نه.
یعنی میخوام بگم اونجا که سوسنگرد باشه رو من تا این حد بالا بردمو خوب توصیف کردم. )))))))))))))))))))))))))))))))))
من همچین آدمی هستم خلاصه تبلیغی خواستید در خدمتم )))))))
عمرا این کارو میکردی لاف نزن...
بش میگفتی آره سوسانجلس درس خوندیم....بلدی کجاس؟؟؟
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
>>> خبر خوش ..فاز 2 دانشگاه صنعتی شهدای هویزه | دانشگاه های دولتی | 2 | ||
دانشگاه صنعتی شهدای هویزه | دانشگاه های دولتی | 0 | ||
E | دانشگاه صنعتی شهدای هویزه | دانشگاه های دولتی | 19 | |
گفتگو با رئیس "دانشگاه صنعتی مالک اشتر" | دانشگاه های دولتی | 0 | ||
دانشگاه صنعتی ارومیه UUT | دانشگاه های دولتی | 0 |