داستان عجيب اما واقعی!

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نامم را پاک کردی... یادم را چه میکنی؟
یادم را پاک کنی... عشقم را چه میکنی؟
اصلا همه را پاک کن
هر آنچه از من داری
از من که چیزی کم نمیشود...
فقط بگو با وجدانت چه میکنی؟
نکند آن را هم پاک کرده ای؟
نــــــــــــه ! شدنی نیست...
نمیتوانی آنچه که نداشتی را پاک کنی.

:crying::crying::crying:......هههییییییی روزگار.....(صدای گرفتن بینی....خخخخخخ)
 

shs1366

عضو جدید
:crying::crying::crying:......هههییییییی روزگار.....(صدای گرفتن بینی....خخخخخخ)

خداحافظ ای دنیــــــــای نیــــــــرنگ و نامردی
خداحافظ ای تنهـــــــایی و شبهـــــای سردی
خداحافظ ای دلهـــــــــــــایی یخ زده و سنگی
خداحافظ ای عاشقــــــــان کاغــــذهای رنگی
خداحافظ ای شبهـــــــای غــــم و اندوه و درد
خداحافظ ای یاران همــــــــــدم و مونس سرد
خداحافظ ای دلهــــــــــــای شکسته و خسته
خداحافظ ای عاشقـــــــــان به انتظار نشسته
خداحافظ ای کــــــــــــــوچه های تنگ و باریک
خداحافظ ای زمستــــــــــــانهای سرد و تاریک
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداحافظ ای دنیــــــــای نیــــــــرنگ و نامردی
خداحافظ ای تنهـــــــایی و شبهـــــای سردی
خداحافظ ای دلهـــــــــــــایی یخ زده و سنگی
خداحافظ ای عاشقــــــــان کاغــــذهای رنگی
خداحافظ ای شبهـــــــای غــــم و اندوه و درد
خداحافظ ای یاران همــــــــــدم و مونس سرد
خداحافظ ای دلهــــــــــــای شکسته و خسته
خداحافظ ای عاشقـــــــــان به انتظار نشسته
خداحافظ ای کــــــــــــــوچه های تنگ و باریک
خداحافظ ای زمستــــــــــــانهای سرد و تاریک

:w06::w06:..........وااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییی.......:crying::crying:...................نگو....نگو..... :wallbash::wallbash:.....(شکلکی که رگشو بزنه نداره!!)
 

shs1366

عضو جدید
اِ....مگه دختر نیستی؟

به نظرت دختر یه امضا به این طولانی میشه داشته باشه؟:

**سفارش دانلود فایل های حجیم و بزرگ با قیمت های استثنایی **
------------------------------------------------------------------------
**معرفی وبسایت شما در زوم لینک ** برای معرفی وبسایتتان کلیک کنید.**
------------------------------------------------------------------------
**خرید بسته های آموزشی نرم افزار های مهندسی شیر مرغ تا جون آدمی زاد **
-------------------------------------------------------------------------
مجله اینترنتی دنیای فناوری زوم تک
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
مجلس عذا نداریم اینجـــــــــــــــــــــــــــآ، گفته باشم:w43:
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نظرت دختر یه امضا به این طولانی میشه داشته باشه؟:

**سفارش دانلود فایل های حجیم و بزرگ با قیمت های استثنایی **
------------------------------------------------------------------------
**معرفی وبسایت شما در زوم لینک ** برای معرفی وبسایتتان کلیک کنید.**
------------------------------------------------------------------------
**خرید بسته های آموزشی نرم افزار های مهندسی شیر مرغ تا جون آدمی زاد **
-------------------------------------------------------------------------
مجله اینترنتی دنیای فناوری زوم تک

نه راستش دخترا کارا واجب تر دارن....چیه آخه اینا....نون میشه واست؟!!
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت :
جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
اینطوری تعریف میکنه:
من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی
20 کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت.
اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم،
نه از موتور ماشین سر در میارم!!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو کرفتم و مسیرم رو ادامه دادم.
دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام وبی صدا بغل دستم وایساد.
من هم بی معطلی پریدم توش.
اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم.
وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!
گرخیدم.
داشتم به خودم میومدم که ماشین یهو همونطور بی صدا راه افتاد !
هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعدو برق دیدم یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود.
نمیتونستم حتی جیغ بکشم ماشین هم همینطور داشت میرفت طرف دره.
تو لحظه های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم
که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.
تو لحظه های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده .
نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم.
ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت،
یه دست میومد و فرمون رو میپیچوند.
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون.
اینقدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.
دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومد.
رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم !
وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند !
یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو،
یکیشون داد زد:

ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار شده بود




عععععععاااااااااللللللللللییییییییییی
 

Similar threads

بالا