داستان جداشدن بحرين از ايران در سال 50 رو میدونین؟

entezar89

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جداشدن بحرين از ايرانروز ۲۲ مرداد ۱۳۵۰ بحرين با فشار انگليس رسما استقلال خود را در برابر ايران اعلام كرد و در 25 آذر همان سال نيز به عضو يت سازمان ملل متحد درآمد و به عنوان يكصد و بيست و نهمين عضو آن شناخته شد.

جدايي خواهي در بحرين زماني پديدار شد كه اين منطقه از 1892 م. تحت سلطه كامل بريتانيا درآمد. پيش از اين انگلستان از طريق انعقاد قراردادهاي گوناگون كوشيده بود تا اين سرزمين را تحت حاكميت خود درآورد. نخستين قيام عمومي بحرين در مارس 1895 بر ضد «شيخ عيسي بن علي‌» نخستين حاكم از سلسله آل‌خليفه شكل گرفت‌. اين قيام با دخالت سرهنگ «آرنولد ويلسون‌» نماينده انگليس در خليج فارس سركوب شد و بازداشت و تبعيد ناراضيان به «زباره‌» در شمال شبه جزيره قطر را در پي‌داشت و درگيري‌هاي شديدي را ميان قطر و بحرين بوجود آورد. اين امر باعث شد قطر با انعقاد قراردادي خود را تحت الحمايه انگليس سازد. اين رويداد نقطه آغاز بيش از يك قرن كشمكش سياسي ونظامي ميان بحرين وقطر بود.
در سالهاي بعد به تدريج افكار عمومي در بحرين به ايران متمايل شد. انقراض سلسله قاجار در ايران و طرح ادعاهاي ارضي رژيم پهلوي اول اين تمايل را در ميان مردم بحرين افزايش داد و از جانب ديگر بر حساسيت انگليسي‌ها در منطقه افزود وآنان را به تحكيم پايه‌هاي نفوذ و سلطه خود در بحرين سوق داد.
اين رخداد باعث شد انگليسي‌ها در 1923 م . شيخ عيسي بن علي را بركنار و يكي از كارگزاران خودـ «چارلز بلگريو» ـ را در 1926 به عنوان مشاور امير بحرين روانه اين سرزمين سازند. اقدامات اين مشاور كه تصميم گيرنده اصلي در بحرين بود افزايش نفرت عمومي نسبت به سياستهاي استعماري انگليس درمنطقه را در پي داشت و «بگلريو» در مواجهه با اولين اعتراض‌آميز مردم از بحرين خارج شد.
در دوران بعد از جنگ جهاني دوم، تظاهرات فراگير شد و به جنبش عمومي ضداستعماري تبديل گرديد. انگلستان مي‌دانست كه كاهش كنترل بر بحرين، به از دست رفتن سراسر خليج فارس خواهد انجاميد؛ مي‌خواست به هر بهايي، قيام مردم بحرين را سركوب كند و در اين راه دامن زدن به اختلافات مذهبي را پيشه كرد. ميان شيعه و سني تفرقه ايجاد كرد و زمينه‌هاي برخورد اين دو را بوجود آورد و در دهه 50 م. بحرين را چند بار درآستانه جنگهاي خونين داخلي قرار داد.
از طرفي جنگ كانال سوئز و هجوم نظاميان انگليسي به مصر، سبب افزايش تنفر اعراب خليج فارس و به ويژه مردم بحرين نسبت به انگليس و همچنين ترويج احساسات ناسيوناليستي عربي در اين كشور گرديد، اما اين احساسات غالباً توسط پليس غيربومي بحرين سركوب مي‌شد.
از اواسط قرن بيستم ادعاهاي تاريخي ايران در مورد حاكميت بر بحرين جدي شد. مجلس شوراي ملي در آبان 1336 لايحه‌اي را تصويب كرد كه به موجب آن بحرين استان چهاردهم ايران اعلام شد و دو كرسي خالي براي نمايندگان «استان چهاردهم‌» در نظر گرفته شد. اين اقدام و تهديد ايران در مورد تحريم هر سازمان ومجمع بين‌المللي كه بحرين را به رسميت بشناسد، موضوع را پيچيده‌ كرد.
اما فشار انگليس به شاه به دست كشيدن ايران از ادعاهاي ارضي‌اش نسبت به بحرين انجاميد.
در 1347 شاه طي ديدارش از هندگفت‌: «اگر مردم بحرين مايل نباشند به كشور ما ملحق شوند هرگز به زور متوسل نخواهيم شد و هر كاري كه بتواند اراده مردم بحرين را به نحوي كه نزد همه جهانيان به رسميت شناخته شود، نشان دهد خوب است‌.»
ايران سعي داشت تا سرنوشت بحرين در يك همه‌پرسي تعيين شود، در حالي كه دولت بحرين وحكومت انگليس هريك به دليل آن كه همه پرسي و رجوع به آراي مردم بحرين سبب نفي سلطه آنان از اين كشور مي‌شد، با آن مخالفت كردند. در نتيجه ايران و انگلستان توافق كردند تا به جاي برگزاري همه‌پرسي‌، از سازمان ملل متحد خواسته شود سرنوشت سياسي اين سرزمين را از طريق يك نظرسنجي از ميان گروهها و طبقات مختلف تعيين كند.
حكومت بحرين كه تحت نفوذ انگليس بود براي تأثيرگذاري بر نتيجه نظرخواهي مصمم شد تا ساختار جمعيتي اين سرزمين را با اكثريت دادن به عربها دگرگون سازد. در اين راستا هزاران فلسطيني و نيروي كار عرب از كشورهاي منطقه به بحرين هجوم آوردند.
نظرخواهي از روز 10 فروردين 1349 آغاز شد و مدير دفتر سازمان ملل در ژنو از سوي «اوتانت‌» ـ دبيركل وقت سازمان ملل ـ مأمور انجام اين كار شد. وي پس از پايان مأموريت دوهفته‌اي خود در بحرين گزارش برداشتهاي خود از صحبت با مردم و گروه‌هاي بحرين را كه به ادعاي وي از علاقه آنان به استقلال حكايت مي‌كرد تسليم دبيركل نمود.
با اعطاي اين گزارش، شوراي امنيت سازمان ملل قطعنامه 278 ـ 21 ارديبهشت 1349 ـ را كه خواسته مردم بحرين را تاييد مي‌كرد صادر نمود. اين قطعنامه به دولتهاي ايران و انگلستان ابلاغ شد و به اين ترتيب تهران و منامه در 1350 ش. مرزهاي دريايي ميان خود را تعيين و تصويب كردند و روابط دوجانبه را در همه زمينه‌ها آغاز نمودند. بحرين روز ۲۲ مرداد ۱۳۵۰ رسما استقلال خود را در برابر ايران اعلام كرد و در 25 آذر 1350 رسماً عضو سازمان ملل متحد شد و به عنوان يكصد و بيست و نهمين عضو آن درآمد. از آن پس تاريخ 16 دسامبر ـ 25آذر ـ به عنوان روز ملي بحرين شناخته مي‌شود.

منبع:موسسه مطالعات سیاسی
http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=104&SP=Farsi
 

نخبه برق

کاربر بیش فعال
اي بابا داغ دلمون تازه نكن

لعنت به اين انگليس كه زياد ازش كشيديم
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فعلا همین ایران فعلی رو داشته باش تا ببینیم چی میشه. گذشته ها گذشته .
 

entezar89

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اي بابا داغ دلمون تازه نكن

لعنت به اين انگليس كه زياد ازش كشيديم
این جرو تاریخ ایرانه.
و ان که از این نقاط تاریک و روشن تو این تاریخمون زیاد داریم که سحوا یا عمدا بهش پرداخته نمیشه
در ضمن بحرین در مقابل سرزمینهای که روسیه در قراردادهای ترکمنچای و گلستان به نفع خودش ازمون گرفت هیچه.
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
همین ایران پیشرفت کنه.
مردم تو رفاه باشند.

به قول معروف با کله میان جز ایران میشند
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
جالبه من خودم در این قبال تاپیک زدم اونم چقدر مفصل .................... کمتر بازدید کننده داره . دی

البته فرقش اینه که من تو تالار تاریخ زدم . دی
 

کانادا

عضو جدید
کاربر ممتاز
مجمع الجزایر بحرین از قدیم الایام بخشی از امپراتوری ایران پیش از اسلام بوده است،‌ولی اعراب ساکن آن جزیره به علت دوری از شعاع عمل حکومت و نیروهای مرکزی ایران به طور مکرر مشکلات و دردسرهای زیادی برای حکومت مرکزی ایران ایجاد می‌کرد؛‌ بنابراین منطقه خلیج فارس را توأم با اغتشاش و آشوب و راهزنی ساخته بودند. تا اینکه شاپور دوم پادشاه ساسانی ( ملقب به شاپور بزرگ و ذوالکتاف ،‌309-337 م) با قوای کامل...
بحرین از آغاز تشکیل امپراتوری اسلامی و بویژه در عصر بنی امیه ،‌از مرکزیتی ویژه در حرکتهای سیاسی و برخوردهای عقیدتی در منطقه خلیج فارس برخوردار شد. در سال 72 ه. ق (‌691 م . )‌ گروهی از خوارج به رهبری "‌ ابوفدک "‌ قیام بزرگی علیه حکومت اموی بر پا کردند و بحرین را از تابعیت خلفای اموی خارج ساختند فردی به نام "‌ مسعود بن ابی زینب عبدی "‌ در سال 105 ق . با اخراج والی اموی حدود بیست سال بر این مجمع الجزایر حکومت مستقل داست. در سال 151 والی بحرین ضد حکومت خلفا قیام کرد. حدود صد سال بعد قیام بردگان و سیاهپوستان منطقه به رهبری فردی ملقب به "‌ صاحب الزنج "‌ تمامی خلیج فارس را تحت تأثیر قرار داد. به دنبال آن گروهی دیگر به رهبری فردی ایرانی به نام "‌ ابوسعید بهرام جنابی "‌ (‌یا گناوه‌)‌ علیه حکومت خلفا قیام کردند و یک جنبش آزادیخواهی را در منطقه گستراندند این جنبش که قیام ابوسعیدی یا قرمطی ( ابوسعید از پیروان حمدان قرمطی بود )‌نام گرفت،‌ از سواحل ایرن آغاز شد و ابوسعید با رفتن به بحرین آنجا را کانون مناسبی برای تحرک یافت .
پس از حمله اعراب به ایران و اشغال این کشور ،‌ بحرین کماکان جزء ایران اسلامی باقی ماند.و تا قبل از قدرت رسیدن سلسله صفویه - که پس از مدتهای طولانی ایران مجددا دارای یک حکومت واحد و متمرکز شد- سرزمین ایران شاهد حکومتهای غیر متمرکز و محلی متعددی بود که همواره در رقابت قدرت و جنگ و نزاع با یکدیگر بودند ،‌ بویژه اینکه ،‌حمله وحشیانه و گسترده مغولها به ایران نیز (‌در سال 1220 م. )‌همه چیز را بکلی دگرگون و آشفته ساخت ؛ ولی باید اشاره کرد که بحرین همواره قسمتی از حکومتهای متشکل محلی در بخشهای جنوبی ایران محسوب می‌شد.
تا اینکه در اوایل قرن شانزده میلادی با هجوم استعمار پرتغال به منطقه اقیانوس هند و خلیج فارس (‌در سال 1506) ،‌ بسیاری از نقاط استراتژیک منطقه و از جمله جزیره هرمز و مجمع‌الجزایر بحرین نیز (‌ در سال 1521) به تصرف و اشغال آنها در آمد. پس از گذشت حدود یک قرن از اشغال پرتغالیها،‌ شاه‌عباس در سال 1602 با لشکرکشی به بحرین آنجا را از تصرف اشغالگران خارجی آزاد کرد و مجددا به ایران ملحق شد . پس از آن ،‌مجمع الجزایر بحرین مدت 180 سال در اختیار و تحت نظر کامل حکومت ایران بود. سپس ،‌ در سال 1783 (‌یا 1782 ) " شیخ احمد بن خلیفه "‌ از قبیله "‌بنی عتبه "‌ و از خاندان "‌خلیفه "‌ که از منطقه نجد در مرکز عربستان به کویت مهاجرت کرده بود )‌ به این سرزمین حمله و پس از شکست سربازان ایرانی بر آن استیلا یافت . از آن پس،‌ حکومت بحرین با حمایت همه جانبه سیاسی – استعماری انگلستان در اختیار اعضای خاندان "‌ خلیفه "‌ ( آل خلیفه )‌ قرار گرفت.
باید به این نکته مهم اشاره کرد که وضعیت و ثبات حکومتها در ایران همواره مستقیما در اوضاع سیاسی و سرنوشت بحرین نیز تأثیر گذار بوده است،‌ چنانکه مثلا پس از فوت شاه عباس اول – پادشاه قدرتمند صفوی - ،‌ و ضعف جانشینان او ، راهزنان دریایی عرب تبار مستقر در بحرین نیز شروع به دست‌اندزی به خلیج فارس و مناطق اطراف آن کردند و در واقع تا مدتی اثری از حاکمیت ایران بر بحرین باقی نماند. در خلال این مدت نیز استعمار کهنه و قدرتمند انلیس در رقابت با قدرتهای استعماری دیگر در منطقه،‌ و نیز در راستای سوء استفاده از اوضاع آشفته و نابسمان منطقه و ضعف قدرتهای همجور آن ،‌ شیوخ عرب خلیج فارس را در کنترل و اراده خود در آورد و بالاخره در سال 1820 پس از قلع و قمع دزدان دریایی و برده فروشان ،‌ قرادادها تحت الحمایگی را با رهبران شیخ نشینهای خلیج فارس و از جمله بحرین به امضا رساند ( ر. ک . : بخش استعمار انگلستان )‌.
شیخ سلمان بن احمد ( شیخ بحرین )‌ در ژانیه 1820 "‌قرارداد صلح عموی "‌ یا "‌ قرارداد اساسی "‌ (‌ و در واقع همان قرارداد انقیاد و تحت الحمایگی )‌را با انگلستان امضا کرد،‌ او به علت استحکام قدرت و سلطه اش بر بحرین ، ‌خود را تحت الحمایه انگلیس اعلام کرد و پرچم آن کشور را بر فراز مقر دارالحکومه خود برافراشت!‌ بدین ترتیب ،‌از این زمان به بعد تا مدت 150 سال ،‌بحرین زیر نفوذ و سلطه انگلستان قبل گرفت و طبعا حکومت ایران را با یک مشکل جدی سیاسی و ارضی روبرو کرد.
قابل تذکر است که "‌ محمد بن خلیفه "‌ حاکم وقت بحرین و نوه سلمان بن احمد با وجود اینکه در سال 1861 پیمانی را با کمپانی هند شرقی انگلیس درباره منع اقدامات جنگی ‌دزدی دریایی و تجارت برده در خلیج فارس امضا کرده بود،‌ زیر بار نفوذ انگلیس نمی‌رفت . به همین علت نیروی دریایی انگلیس در سال 1867 شهر منامه (‌پایتخت فعلی بحرین ) را گلوله باران کرد؛‌ ولی " عیسی بن علی "‌ جانشین وی در سل 1868 طی انعقاد عهدنامه‌ای ، ‌رسما به تحت الحمایی انگلیس گردن نهاد. پیرو آن ،‌ دولت ایران (‌در زمان سلطنت ناصرالدین شاه)‌ طی یادداشتی به سفارت انگلستان در تهران به این اقدام دولت مذکور اعتراض کرد. دولت انگلستان در پاسخ این یادداشت ،‌اعلام کرد که هدف از امضای پیمان یاد شده ،‌برقراری نظم و امنیت در خلیج فارس بوده است و اگر دولت ایرن خود چنین مسئولیتی را برعهده گیرد، دولت انگلیس از آن استقبال خواهد کرد! در این پاسخ تصریح شده بود که اگر از شیخ بحرین حرکتی سر بزند که مستلزم اقدامات جدیدی از طرف دولت انگلیس باشد ،‌دولت ایران در جریان قرار خواهد گرفت!‌ پس از آن نیز مجددا شیخ بحرین در سالهای 1880 و 1892 قراردادهای تحت‌الحمایگی دیگری را (‌مشابه قراردادهای تحت الحمایگی با سایر شیخ نشینها)‌ با انگلستان به امضا رساند.
دولت ایران در مدت یک و نیم قرن حاد شدن مسأله بحرین (‌1820 -1970 )‌و دخالت و سلطه انگلستان بر آن جزیره،‌ هیچگاه جدایی بحرین از خاک ایران را نپذیرفت ولی در عین حال قدرت انجام عمل حادی علیه انگلیس را نیز نداشت. گفتنی است در داخل بحرین جدا از شیوخ آن که عمدتا وابسته و زیر نفوذ شدید انگلستان بودند،‌ از اوایل قرن بیستم به بعد بعضا جنبشهای مخالف سسیاستهای انگلستان مشاهده می‌شد؛ مثلا در سال 1911 جمعی از بازرگانان و ملی گرایان بحرین خواستار محدود شدن نفوذ انگلستان و ایجاد کمیته داوری برای حل اختلافات فیمابین به خاطر صید مروارید شدند؛‌ ولی رهبران این گروه به وسیله مقامات انگلیسی مقیم بحرین دستگیر و به هندوستان تبعید گردیدند. ضمنا پیرو چالش قدرت دولتهای عثمانی و انگلیس بر سر حاکمیت بر بحرین ،‌پیمان شناسایی استقلال بحرین در سال 1913 به وسیله دولتهای مذکور به امضا رسید که با بروز جنگ جهانی اول ناکام ماند!‌
قدرت و نفوذ انگلستان در سال 1923 با خلع شیخ عیسی از حکومت بحرین افزایش یافت و به ویژه با انتصاب "‌ چارلز بلگریو ‌" ‌ به عنوان مشاور انگلیسی حاکم جدید، و چندی بعد با انتقال پایگاه دریایی انگلیس از بندر باسعیدو (‌در غرب جزیره قشم ) به بحرین و انتقال مقر نماینده سیاسی انگلیس در خلیج فارس از بوشهر به بحرین،‌ این قدرت و نفوذ وسیعتر و با ثبات تر شد. مقارن این تحولات و پس از انتقال سلطنت از سلسله قاجار به پهلوی ،‌ ایران خواستار اعاده حق حاکمیت خود بر این سرزمین شد. در مقابل ،‌ حکومت بحرین نیز با مشورت و خط دهی مشاوران و کارگزاران انگلیسی مقیم بحرین بر آن شد تا ساختار جمعیتی و مذهبی این شیخ نشین کوچک را حتی الامکان با اکثریت دادن به عربها سنی مذهب از کشورهای عربی به بحرین تشویق شد و هزاران تن فلسطینی و اعراب دیگر از کشورهای مختلف عرب به بحرین هجوم آوردند.
یکی از ویژگیهای مهم بحرین عبارت از ترکیب جمعیتی (‌نژادی )‌ و مذهبی آن است. با توجه به پیشینه تاریخی بحرین و وابستگی آن به ایران ،‌تعداد زیادی از ساکنان آن ایرانی تبار هستند که در بخشهای گوناگون کشور مشغول به کار هستند. چنانکه با وجود تغییر و تحولات گسترده در این امر در خلال دهه‌های گذشته ، حتی بر اساس منابع آماری کشور انگلستان 20 درصد بافت نژادی آن را در پایان دهه 1980 ایرانیان تشکیل می‌دادند! ضمنا حدود 60-70 درصد مسلمانان بحرین را شیعیان و تنها 30- 40 درصد آنان را سنیان تشکیل می‌دهند . در حالی که با وجود اکثریت شیعیان ،‌قدرت سیاسی در دست مذهبان است و این امر یکی از نقا ضعف امنیت ملی آن کشور است . همین امر گاه به گاه مشکلاتی سیاسی بر بحرین به وجود آورده است،‌ چنانکه مثلا در سال 1953 شیعیان بحرین که از افزایش سریع مهاجرت کارگران عرب سنی مذهب و تغییر مصنوعی ساختار جمعیتی نگران و ناراضی بودند ،‌ شورش کردند . لذا برخورد بین گروههای شیعه و سنی بحرین توسعه یافت و پس از چندی رهبران گروهها با تشکیل ‌" کمیته وحدت ملی "‌ ( لجنه الاتحاد الوطنی ) به یک آرامش نسبی رسیدند. در دورن سلطنت محمدرضا شاه ،‌ حداقل در دو برهه زمانی مسأله مالکیت و حاکمیت ایران بر بحرین به صورت حادتر مطرح شد . در اسفند 1329 در لایحه مربوط به ملی کردن صنعت نفت ایران که برای تصویب به مجلس شورای ملی ارائه شد،‌ "‌ شرکت نفت بحرین "‌ نیز در طرح ملی شدن قرار داشت ؛‌ چرا که مجمع الجزایر بحرین بخشی از سرزمین ایران را تشکیل می‌داد بار دوم در آبان ماه 1336 هیأت وزیران با حضور شخص شاه لایحه‌ ای را برای تقدیم به مجلس آماده کردند که به وضوح نشان دهنده حق و ادعای مالکیت ایران به بحرین بود. در این لایحه کشور از نظر اداره سیاسی به چهارده استان تقسیم می‌شد که بحرین استان چهاردهم را تشکیل می‌داد. بدین ترتیب ،‌ از دیدگاه ایران ،‌منطقه بحرین از استان فارس جدا می‌شد و خود استان مستقلی را تشکیل می‌داد. این اقدام ایران مورد اعتراض مطبوعات و دولت انگلستان و نیز نارضایتی اعراب قرار گرفت. علیقلی اردلان وزیر امور خارجه وقت ایران در سخنرانی خود در مجلس شورای ملی در پاسخ به اظهارات مقامات انگلیسی در مجلس عوام آن کشور ، اظهار داشت که حق حاکمیت ایران بر بحرین از اواخر قرن هجدهم به بعد تنها بر مبنای ادعای محض نبوده است ،‌بلکه "‌ در واقع و بنا به دلایل و شواهد عینی ،‌ ایران بر بحرین حکومت می‌رانده است و شیوخ [ بحرین ]‌ نیز هر زمان که آزاد بوده‌اند و حکومت مرکزی [ ایران ]‌ نیز قدرتمند بوده است،‌ خودشان را خراجگزار و تابع حکومت ایران دانسته‌اند "‌ ؛‌ ولی در پاسخ به اعتراض اعراب اعلام کرد، "‌ برادران عرب ما باید بدانند که بحرین جزئی از پیکر ماست و مسأله بحرین از جمله منافع حیاتی ایران به شمار می‌آید" .
اهمیت سیاسی – استراتژیک بحرین در دهه 1960 افزایش یافت ،‌ به ویژه اینکه ایران شاهد افزایش فعالیتهای انقلابی اعراب در سواحل خلیج فارس در خلال سالهای 1964- 1965 بود؛‌ ولی حضور نظامی انگلیس در منطقه و نیز بندر عدن تا اندازه‌ای ترس ایران را کاهش می‌داد ؛‌ ولی در نوامبر 1967،‌ نیروهای انگلیسی پیرو جنگلهای داخلی یمن از بندر استراتژیک عدن ( نزدیک باب المندب و ابتدای جنوبی دریای سرخ )‌ خارج شدند و پیرو آن ،‌ (‌جمهوری دموکراتیک خلق یمن )‌ ( یمن جنوبی )‌ به عنوان یک کشور سوسیالیستی افراطی شکل گرفت . این کشور بزودی از جنبشهای انقلابی و چپگرای منطقه به حمایت برخاست و در این راستا با ایران و نیز کشورهای میانه رو ( و غرب گرای ) عرب به عنوان "‌ کشورهای مرتجع "‌ شروع به مقابله و مخالفت کرد.
انگلستان پس از خروج از عدن (‌یمن جنوبی)‌ ،‌نیروهایش را به بحرین منتقل کرد و بدین ترتیب پس از عدن ،‌مجمع الجزایر بحرین به عنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج فارس مطرح شد . مدتی بعد در ژانویه 1968 ،‌پس از اینکه انگلستان اعلام کردکه نیروهایش را تا پایان سال 1971 از شرق سوئز خارج خواهد کرد،‌ دولت ایران از این تصمیم استقبال کرد و اعلام کرد که از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است. سپس ،‌ با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشکل از نه شیخ نشین جنوب خلیج فارس و از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه تشکیل شود،‌بویژه شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از مسأله خروج آتی نیروهای انگلیسی ،‌و ادعای مالکیت ایران بر بحرین آن را یک مشکل امنیتی برای آینده مجمع الجزایر دانست و بنابراین حل این مشکل را پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست .
عکس‌العمل ایران نسبت به تشکیل این فدراسیون با شرکت بحرین قابل پیش بینی بود؛‌ چرا که بر خلاف موضعگیری همه کشورهای عرب ، ‌ایران با تشکیل چنین فدراسیونی مخالفت کرد . اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه ایران در تاریخ 17 تیرماه 1347 در بیانیه رسمی شدیداللحنی اعلام داشت: "‌ ایجاد چیزی به نام فدراسیون امارات خلیج فارس با شرکت جزایر بحرین از دیدگاه ایران مطلقا قابل قبول نیست "‌
محمدرضا شاه نیز به نوبه خود اعلام کرد ایجاد این فدراسیون چیزی جز یک اقدام استعماری و امپریالیستی و تلاش برای بازگشت انلگیس به منطقه از "‌درب پشتی " منطقه نیست. او هشدار داد که ایران در صورت لزوم برای حفظ منافع تاریخی و حقوق سرزمینی خود قدرتمندانه اقدام خواهد کرد.
در این میان‌، مذاکرات آشکار و پنهان میان ایران ،‌انگلستان ،‌عربستان سعودی و آمریکا انجام می‌گرفت . یکی از مواضع موجود بر سر حل مسأله بحرین – جدا از سیاستهای استعماری انگلستان – حمایت عربستان سعودی (‌به عنوان کشور عرب با نفوذ منطقه )‌از خواسته‌ها و آمال شیخ بحرین و نیز مرز آبهای سرزمینی و فلات قاره دو کشور بود. تضاد منافع دو کشور چنان بودکه شاه برنامه دیدار رسمی‌اش از عربستان سعودی را در اوایل سال 1968 (‌1347) به تعویق انداخته بود. بالاخره با مذاکرات طرفین اولین قدم قابل توجه در حل اختلافات دیرین دو کشور بر سر مرز فلات قاره و مالکیت جزایر فارسی و عربی در تاریخ 24 اکتبر 1968 با امضای یک موافقتنامه انجام گرفت . مذاکرات و توافقهای پنهانی بین ایران و انگلستان و آمریکا و نیز امضای توافقنامه فوق باعث شد ایران در مورد مسأله بحرین کوتاه بیاید و تا اندازه‌ای عقب نشینی سیاسی کند.
شاه در دیدار رسمی خود از هندوستان ،‌در یک مصاحبه مطبوعات در "دهلی نو"‌ در تاریخ 4 ژانویه 1969 اعلام کرد که "‌ اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم [ ایران ]‌ نباشند"‌ ایران از ادعاهای سرزمینی اش نسبت به این جزیره خلیج فارس دست خواهد کشید. وی گفت چنانچه سیاست بین المللی خواهان آن باشد،‌ ایران نیز خواست مردم بحرین را می‌پذیرد . شاه تأکید کرد که ایران مخالف استفاده از زور برای حل مسأله ارضی بحرین است. وی در پاسخ به این سوأل که آیا او پیشنهاد انجام یک انتخابات عمومی یا رفراندومی در رابطه با کسب نظر مردم بحرین را دارد یا خیر پاسخ داد:‌
من نمیخواهم دراین زمان وارد جزئیات مربوط به این سوال بشوم ؛ ولی هر نوع وسیله ای که بتواند به یک روش رسمی و مورد پذیرش شما و ما و تمامی جهان نشانگر خواست مردم بحرین باشد ،‌ مطلوب خواهد بود
وی در ادامه پاسخ به سؤال فوق اشاره کرد که بحرین 150 سال پیش به وسیله انگلیس از ایران جدا شد واکنون خودش در حال ترک خلیج فارس است، ولی انگلیس نمی‌تواند آنچه را که از ایران بازستاده بدون رضایت این کشور به طرف دیگری بدهد و در عین حال ،‌ ایران پس از خروج انگلستان در پی اشغال بحرین نخواهد بود،‌ بنابراین چنین حالت و دوره‌ای یک وضعیت غیر امنیتی ایجاد خواهد کرد. این سخنان و اظهار نظرهای رسمی شاه نشان دهنده رسیدن به یک نقطه سازش و توافق منطقه‌ای بین شاه و قدرتهای بزرگ و در عین حال زمینه سازیهای لازم افکار عمومی برای حل نهایی مسأله بحرین از طریق جدایی آن از خاک ایران بود. در آن شرایط زمانی ایران نمی‌توانست از طریق نظامی بحرین را بازستانی کند،‌ این اقدام عواقب خطرناکی برای ایران در پی داشت . مسلمان انگلستان به عنوان یک قدرت بزرگ استعماری اجازه چنین اقدام جسورانه‌ای را به ایران نمی‌داد،‌ ضمن اینکه این کار تمام کشورهای عربی را (‌اعم از تندرو و محافظه کار )‌ علیه ایران متحد و هم پیمان می‌ساخت . این در حالی بود که ایران در آن دوران درگیریهای ارضی و مرزی و سیاسی گسترده ای با عراق داشت. از طرف دیگر این اقدام نظامی ایران برخلاف اصول سازمان ملل متحد بود که ایران نیز عضو فعال آن به شمار می‌رفت
بنابراین شاه با توجه با سازشهای پنهانی انجام شده و شرایط زمانی ،‌ راه حل سیاسی را برگزید . چنانکه حدود نه ماه پس از مصاحبه دهلی نو‌،‌ شاه در زمستان سال 1348 (‌اوایل 1970) مجددا در مصاحبه‌ای خواستار حل مسأله برحین از طریق کسب نظر مردم بحرین به طور رسمی به وسیله سازمان ملل متحد شد. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفتگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیرکل سازمان ملل (‌اوتانت )‌در اوایل سال 1970 به نتیجه نهای رسید ایران در تاریخ 9 مارس 1970 (‌ 9 اسفند 1348 )‌رسما مساعی جمیله دبیرکل سازمان ملل را برای استعلام نظرهای واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یک نماینده ویژه خود برای انجام این مأموریت خواستار شد.
انگلستان در تاریخ 20 مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد . وی نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام کرد "‌که او مساعی جمیله خود را تأخیر انجام خواهد داد "‌ . پیرو آن ،‌او شخص "‌ ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی "‌ (‌دیپلمات ایتالیایی )‌ معاون دبیرکل و مدیر کل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به عنوان نماینده ویژه خود در کسب آراء‌مردم بحرین منصوب کرد. ضمنا وی از سوی ایران و انگلستان در راه انجام دادن مسئولیت خود و ابراز نظر و تصمیم نهایی‌اش در مورد حل مسأله بحرین ،‌ اختیار تام گرفت!
 

کانادا

عضو جدید
کاربر ممتاز
رئیس هیأت اعزامی ،‌گزارش خود را با این نتیجه گیری به پایان رسانده بود کسب نظر و مشورتهای وی در بحرین "‌ او را متقاعد کرده است که اکثریت تام مردم بحرین خواهان شناسایی هویتشان در یک شورا کاملا مستقل و دارای حق حاکمیت و آزاد برای اجاد روابطشان با سایر کشورها می‌باشند"‌. گزارش یاد شده از سوی دبیر کل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیر با استناد به نتیجه گیری نهایی گزارش تدوین شده مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جدایی‌آن از خاک ایران در تاریخ 30 آوریل 1970 مورد تأیید و تصویب قرار داد.
ایران نیز در ماه مه (‌اردیبهشت 1349 ) برای شناسایی رسمی قطعنامه شورای امنیت در مورد استقلال بحرین در جدایی از خاک کشور دست زد. چنانکه هیأت دولت قطعنامه‌ای را به منظور تصویب تصمیم شورای امنیت به مجلس شورای ملی تقدیم کرد.
این قطعنامه در تاریخ 24 اردیبهشت 1349 با 187 رأی مثبت و چهار رای منفی ( از کل 101 نماینده حاضر ) به تصویب مجلس شورای ملی رسید. مجلس سنا نیز در 28 اردیبهشت ماه آن را به اتفاق آراء ( 60 رأی کل نمایندگان ) تصویب کرد نمایندگان مخالف از سوی جناح پان ایرانیسم به رهبری محسن پزشکپور رهبری می‌شدند.
حاکم بحرین برای اولین بار در آذرماه 1349 ( دسامبر 1970 )‌از ایران بازدید کرد و موافقتنامه اولیه مربوط به فلات قاره دو سرزمین به امضا رسید. موافقتنامه اصلی و نهایی پس از مسافرت اردشیر زاهدی (‌وزیر امور خارجه )‌به بحرین در خرداد ماه 1350 امضا شد . این موافقتنامه برای ایران و هم برای بحرین از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود ،‌ چرا که تعداد میدانهای نفتی واقع در مناطق نشانه گذاری شده قابل توجه بود از نظر بحرین و ناظران نفتی نیز همکاریهای ایران و بحرین در زمینه اکتشاف استخراج نفت در مناطق همجوار خط نشانه‌گذاری شده اهمیت فراوان داشت.
اعلامیه استقلال بحرین در تاریخ 14 اوت 1971 منتشر شد . دولت ایران تنها یک ساعت پس از استقلال بحرین آن را به رسمیت شناخت . یک روز بعد (‌15 اوت )‌،‌بحرین و انگلستان یک قرار داد دوستی با هدف ( مشورت ) در مواقع ضروری با یکدیگر امضا کردند! بدین ترتیب ،‌ مسأله بحرین پس از یک و نیم قرن منازعه و کشمکش به نقطه حل رسید دلیل آن نیز از نظر سیاسی ،‌ سازش و توافق پنهانی انجام شده بین ایران و قدرتهای غربی بر سر نقش آتی ایران در منطقه خلیج فارس و اعطای امتیاز به ایران درباره یک مسأله دیگر ارضی کشور یعنی جزایر سه گانه بود. در واقع باید گفت بحرین قربانی یک بده و بستان سیاسی شد و آخرین بخش جدا شده از خاک ایران در دوران معاصر بود

و کشتیهای متعدد جنگی به بحرین لشکرکشی کرد و شورشیها را با شدت عمل سرکوب کرد. به نحوی که تا زمان سقوط دولت ساسانی به دست اعراب ( 651م.)‌ آرامش کاملی در آنجا برقرار بود. عربها بعد از اسلام تشکیلات اداری سرزمینهای فتح شده را تغییر نمی‌دادند؛‌ زیرا تشکیلات اداری که جانشین آن کنند نداشتند به جای آن،‌ از مرد م آن سرزمینها که آنها دارای تمدن و فرهنگی درخشان و بعضا بالاتر از تمدن اعراب بودند برای ایجاد و اداره تشکیلات اداری – اسلامی استفاده می‌نمودند و این روش به آنان کمک شایانی می‌کرد.
در گزارش مذکور آمده بود:‌ هیأت اعزامی دریافتند که مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند،‌ هیچ گونه تلخکامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانیها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده بود که "‌ آبرادعای [ مالکیت ]‌ ایران [ بر بحرین ]‌ یکباره و برای همیشه کنار رود "‌ . ضمنا آمده بود که مرد بحرین پس از حل مسأله بحرین ، ‌خواستار روابط نزدیکتر خود با سایر کشورهای عرب و نیز ایران هستند، ‌اینکه خواهان یک "‌ کشور مستقل و با حاکمیت کامل " سیاسی هستند و بالاخره اینکه اکثریت تام مردم احساس می‌کنند که بحرین یک کشور عربی است . ضمنا در گزارش نوشته شده بود که هیأت اعزامی به تفاوتهای مختصری در نظر جمعیت شهری و روستایی بحرینی‌ها پی برده‌اند،‌ از جمله در مورد ایرانی تبارها ،‌افراد دارای تحصیلات بالا و گروهها دیگر اجتماعی ؛ ولی این تفاوتها از نظر نتیجه‌گیری نهایی اعضای هیأت جنبه حاشیه‌ای و نه اساسی داشتند
نماینده ویژه دبیرکل در امور بحرین ،‌ در رأس یک هیأت پنج نفری عازم آن جزیره شد و از 29 مارس تا 18 آوریل 1970 به نظر خواهی گزینشی و گفتگو با گروههای منتخب سیاسی – اجتماعی بحرین پرداخت . ذکر این نکته ضروری است که برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی بر مراجعه به آراء‌ عمومی از طریق (‌رفراندوم )‌ یا انتخابات عمومی ،‌این امر صحت ندارد،‌ بلکه به همان روش محدود گزینشی یاد شده انجام گرفت . پس از نظرخواهی از مردم بحرین ،‌ گیچیاردی داده‌ها و نتایج کسب شده را در گزارشی به دبیرکل تسلیم کرد تا بر اساس آن تصمیم نهایی درباره سرنوشت بحرین اتخاذ شود.
ازون گذشته حالا فکر میکنید اگه بحرین جدا نشده بود و ماله ایران بود چه جوری بود ، یه بیابون که نه آب نه برق نه گاز نه تلفن و نه ..... داشت .
بهتره همین داشته هامون را درست کنیم و بسازیم تا اینکه .... .
 

entezar89

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ازون گذشته حالا فکر میکنید اگه بحرین جدا نشده بود و ماله ایران بود چه جوری بود ، یه بیابون که نه آب نه برق نه گاز نه تلفن و نه ..... داشت .
بهتره همین داشته هامون را درست کنیم و بسازیم تا اینکه .... .

بحرین نه به دلیل شیعه بودن مردمش برای ایران مهمه .بلکه به دلیل موقعیت منحصر به فردش در تسلط کامل به تنگه هرمز بسیار برای حکومت ایران وهمچنین اعراب مهمه. اگر بحرین مال ایران بود تنگه هرمز و خلیج فارس کاملا در تسلط ایران قرار میگرفت و اعراب جرات نفس کشیدن نداشتند. فکر کردی چرا تحولات بحرین برای امارات وعربستان اینقدر مهمه؟ همچنین برای ایران؟ به دلیل شیعه و سنی بودن؟ ساده نباشید دوستان.
 

کانادا

عضو جدید
کاربر ممتاز
بحرین نه به دلیل شیعه بودن مردمش برای ایران مهمه .بلکه به دلیل موقعیت منحصر به فردش در تسلط کامل به تنگه هرمز بسیار برای حکومت ایران وهمچنین اعراب مهمه. اگر بحرین مال ایران بود تنگه هرمز و خلیج فارس کاملا در تسلط ایران قرار میگرفت و اعراب جرات نفس کشیدن نداشتند. فکر کردی چرا تحولات بحرین برای امارات وعربستان اینقدر مهمه؟ همچنین برای ایران؟ به دلیل شیعه و سنی بودن؟ ساده نباشید دوستان.

وسعت یک کشور بتنهایی برای قدرتنمایی کافی نیست و همین الانم با موقعیتی که ما در خلیج فارس داریم میتونیم بعنوان ابر قدرت منطقه عرض اندام کنیم ولی بدلایل .................
بنده هم هیچ اشاره ای به شیعه و سنی بودنه مردم بحرین نکردم چون این یک مسئله کاملا بی ربط با موجودیت کشور بحرین میباشد .
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصاویر بحرین رو کدوم کشور پخش میکنه

مدافعان حقوق بشر ........... احتمالا زیادی اسیر حقوق بشر شدن
بهتره ابتدا برن حقوق بشر رو بخش کنن بعد صرف
شاید معنی واقعیشو بدونن

بحرین یک کشور در منطقه خاورمیانه است
که به ناحق شد پایگاه نظامی آمریکا
و انشاالله به لطف خدا این ننگ بر پیشانی مردم بحرین پاک خواهد شد

وعده خداوند پیروزی حق بر باطل است و این عملی خواهد شد
 

devil may cry

عضو جدید
تصاویر بحرین رو کدوم کشور پخش میکنه

مدافعان حقوق بشر ........... احتمالا زیادی اسیر حقوق بشر شدن
بهتره ابتدا برن حقوق بشر رو بخش کنن بعد صرف
شاید معنی واقعیشو بدونن

بحرین یک کشور در منطقه خاورمیانه است
که به ناحق شد پایگاه نظامی آمریکا
و انشاالله به لطف خدا این ننگ بر پیشانی مردم بحرین پاک خواهد شد

وعده خداوند پیروزی حق بر باطل است و این عملی خواهد شد

تصاویر سوریه رو کدوم کشورها پخش میکنند؟همون کشورهایی که تصاویر سوریه رو پخش میکنند تصاویر بحرین رو هم پخش میکنند:smile:نمیدونم تفاوت مردم سوریه با بحرین چه چیزی هست که مردم سوریه رو امریکا اغفال کرده ولی مردم بحرین خودجوش و ... اعتراض میکنند:smile:


در روزهای اخیر، اخباری از اعتراض تعدادی از ساکنان شهر «درعا» واقع در جنوب سوریه علیه دولت این کشور توسط رسانه های غربی منتشر شده است. اعتراضاتی به شکل خشنی توسط پلیس و نیروهای سوریه سرکوب شده است.

برخی کاربران الف از عدم انعکاس اخبار اعتراضات مردمی در سوریه در رسانه های داخلی گله داشتند.

درباره اخبار ناآرامی در سوریه، تذکر چند نکته ضروری است:

1- برخی بینندگان الف در نظرات ارسالی خود اعتراض کرده اند که چرا اخبار اعتراضات سوریه در رسانه های داخلی بخوبی منعکس نمی شود. پاسخ این بینندگان محترم این است که حق با شماست، اگر اعتراضات در سوریه واقعا مردمی و بدون تحریک خارجی باشد، رسانه های داخلی باید مثل اعتراضات در یمن و مصر و بحرین به اعتراض در سوریه هم بپردازند.

http://alef.ir/1388/content/view/98784/
 

Similar threads

بالا