خودتو با یه شعر وصف کن...!

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سیاه یا سفید
چه فرقی میکند
با چه رنگی بنویسم
انجا که تو حضور داری
رنگها محو میشوند
صداها گم میشوند
و تنها
تو را
میبینم
صدایت را میشنوم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل تو که می گیرد
بند دلش پاره می شود آسمان
خورشید چادر شب را بر تن برهنه ی خویش می کشد
زمین چشم می بندد
و همه ی اهل زمین خود را به خواب می زنند
و در هیاهوی این همه سکوت
من فریاد می زنم در دلم
های
دل من هم گرفته است آسمان
کاری کن
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می نویسم از این بغض دست ساز...
از این پیشگیری زودتر از درمان
از این دردی که نمی بینمش و هست...
نیست و می سوزاندم...
درگیرم می کند به ندیده و نشناخته ای که پنجره ام را به سویش گشوده می گذارم...
من در ورودت را بستم...
که بدانم و بدانی که تو زنده می مانی بی من ...
و نمی میرم بی تو...
و می دانم که نخواهی خواند این سطرهای به صف نشسته را...
ولی راه ورودت را باز می گذارم...
smart student
 

pooooooya

کاربر فعال
گویند بهشت حور و عین خواهد بود/جام می و شهد و عنگبین خواهد بود/ گر می و معشوق گزیدیم چه باک/ چو سر انجام کار چنین خواهد بود
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی دلم میخواهد
ان لحظه که
دلت میگیرد
در اغوش بگیرمت
و ارام در گوشت بگویم
کنارت هستم
ارام باش
و تو لبخند بزنی به حضورم در کنارت
انگاه تمام
غمهای دنیا از دلم بیرون میرود
وقتی تو لبخند میزنی
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلم میخواهد
ان لحظه که
دلت میگیرد
در اغوش بگیرمت
و ارام در گوشت بگویم
کنارت هستم
ارام باش
و تو لبخند بزنی به حضورم در کنارت
انگاه تمام
غمهای دنیا از دلم بیرون میرود
وقتی تو لبخند میزنی

دوست من روشنی چراغ خانه ات افزون باد
دیده ام روشن شد...
smart student
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالم شبیه شاخه سبزی است جان به در برده از پاییز
که برای تازگی نفس درخت زنده زنده بریده می شود...
smart student
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای عاشق شدن
نباید یک شخصیت متفاوت را دوست داشت ،
برای عاشق شدن باید یک شخصیت عادی را متفاوت دوست داشت !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی نمیدانم
که چه
قلمم دیگر توان سرودن ندارد
اما نگاهم
پر میشود
از قطرات اشک
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
توهمانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه دلم تنگ یواشکی
گفتن دوستت دارم هست
یواشکی اسمم بردن
بی انکه
کسی
بفهمد
نامم را به زبان میاوری
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کی ام من؟

آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان
 

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوران طویلیست که دیگر شوری نیست ؛ شوقی نیست .
حتی آن ذره ی ذوق سهراب هم نیست.
هرچه هست مه و دود و غبار است کنون
گاه کسی از میان غبار رنگ نیلی بر آن میپاشد
گاه همی دل مارا به فریبی خوش است
گرچه ذهن را رمقی از پی تفسیر نیست............
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمی گیرم
دلم ار کسی گرفته که میخوام براش بمیرم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بازدلم بهانه ات را گرفته است

و دیوانه وار وجودم را زیر و رو می کند تا شاید تو را بیابد

چند وقتی است که گم شده ای

در لابلای تار و پور وجودم

اصلاً خودم شده ای،دلم،روحم،قلبم،چشمم،دست م...

خودِ خودِ من شده ای

با این حال از من دوری

دورتر از ستاره ای که تو آن شب آشنایی برای طلوع عشقمان نشانه کردی

چه دست نیافتنی شده ای

چه دور شده ای از من،چه دور مانده ام من از تو و چه مشتاقم برای بودن با تو

چه فاصله ای است بین چشمان من و تو

وچه سرد است دستانم بی حضور گرمای دستانت ..........
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از همین بارانی که گاه و بیگاه می بارد
می شود فهمید ،
خدا هنوز هم حواسش به ما هست !
"میلاد تهرانی"
 

احسان اسدی

عضو جدید
من مانده ام تو این گرانی با جیب خالی ای روزگار چه بی وفایی
من مانده ام با آرزوهای واهی ای روزگار چه بی وفایی
 

Takesh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالم خراب و داغونه...جسمی:(

تو از حال خراب گویی و بس درد فراغ داری
تو خود هم خوب نمیدانی چه دردی در کمین داری

:D:biggrin:

پ.ن
وصف حال از زبان شعره ها ! کشک نیس که:d
 
آخرین ویرایش:

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مبر از پینه ی پیشانی من
گمان بر رتبه ی عرفانی من
ز خاطر بردن ذکر سجود است
دلیل سجده ی طولانی من

میلاد عرفان پور
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ارام نشسته ام
ظاهرم ارام درونم
مثل همیشه
بهانه گیر
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
همه ذرات جان پیوسته با دوست
همه اندیشه ام اندیشه اوست

نمیبینم به غیر از دوست اینجا
خدایا این منم یا اوست اینجا؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باران
میبارد تک تک تنها
به زیرش میروم
سر به سویش میگیرم و
ارام
مینشینم
روی همان
نیمکت مهمیشگی
اهسته
میسرایم
نت به نت
موسیقی
همیشگیم را
و ارام
برمیخیزم
و میروم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایـــن روزهــ ـآ شیشه شــده امـ
زود میشڪـنم
امــّـا بــَــد مے برم [SUP]!!![/SUP]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
چه
لذتی داره
ادم
لبخند بزنه
و بدونه
لبخندش
باعث
ارامش کسی میشه
 

Similar threads

بالا