خودتو با یه شعر وصف کن...!

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخرین عابر این کوچه منم

سایه ام له شده زیر پایم

دیده ام مات به تاریکی راه

پنجه بر پنجره ات می سایم
 

samira.bas

عضو جدید
کاربر ممتاز
میون یه دشت لخت زیر خورشید کویر
مونده یه مرداب پیر توی دست خاک اسیر
منم اون مرداب پیرازهمه دنیا جدا
داغ خورشید به تنم زنجیر زمین به پاهام
من همونم که یه روز می خواستم دریا بشم
می خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم
آرزو داشتم برم تا به دریا برسم
شب را آتیش بزنم تا به فردا برسم
اولش چشمه بودم زیر آسمون پیر
اما از بخت سیاه راهم افتاد به کویر
چشم من به اونجا بود پشت اون کوه بلند
اما دست سرنوشت سر راهم یه چاله کند
توی چاله افتادم خاک منو زندونی کرد
آسمونم نبارید اونم سر گرونی کرد
حالا یه مرداب شدم یه اسیر نیمه جون
یه طرف می رم تو خاک یه طرف به آسمونها
خورشید از اون بالاها زمینم از این پایین
هی بخارم می کنن زندگیم شده همین
با چشام مردنم رو دارم اینجا می بینم
سرنوشتم همینه من اسیر زمینم
هیچی باقی نیست ازم قطره های آخره
خاک تشنه همینم داره همراش می بره
خشک می شم تموم می شم فردا که خورشید بیاد
شن جامو پر می کنه که میاره دست باد

:cry:


 

reyhaneh88

عضو جدید
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن​
مــنـم کــه دیــده نـیالـودم بــه بـد دیدن​
وفـا کـنیم و ملامـت کشـیم و خوش باشیم​
که در طریقت ما کافریست رنجیدن​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
رازِ دل با آب گفتم تا نگوید با کسی

عاقبت وردِ زبانِ ماهیِ دریا شدم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم...

زندگی کردن را دوست دارم ولی از دوباره زندگی کردن میترسم ...

شب در چشمان من است به سیاهی چشمانم نگاه کن...

روز در چمشمان من است به سفیدی چشمانم نگاه کن ..
 

نسیم-سحر

عضو جدید
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش

بر در دل روز و شب منتظر یار باش

دلبر تو دایما بر در دل حاضر است

رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
اين جا هوا خوب است
باران به لحن تو مي بارد
و از آستين دلم ياد تو مي چکد
ابرهاي پيوسته تو را به من مي رساند
و هر برگ، نامه اي مي شود
که از دست نوازش هاي دور تو مي ريزد
حالا پلکم را مي بندم
مي خواهم خيس از خاطرات تو شوم
باران حالا تندتر مي بارد
وگونه هايم از نديدن هاي تو خيس...
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک منظره کشیده ام - امّا چه فایده؟
وقتی که نیستی تو در اینجا چه فایده؟
بی تو به درد می خورَد آیا تمامِ من؟
این شاعر همیشه ی تنها ؟چه فایده !
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
درياب مرا اي همه هستي همه بودن

کس عشق چنين خالص و ناياب ندارد

من تشنه و تو چشمه و هستي همه صحرا

لب تشنه از اين چشمه که سيراب ندارد
 

gds0430a

عضو جدید
و این منم
زنی تنها
در آستانه درک هستی آلوده ی زمین
و یاٌس ساده غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اشتباهي كه همه عمر پشيمانم از آن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] اعتماديست كه بر مردم دنيا كردم ![/FONT]
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در هوس خيال او همچو خيال گشتـه ام [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وز سر رشك نام او نام رخ قمر برم [/FONT]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تاریکم و شب از دل من می جوشد
تکرار به تکرار خوش می کوشد

تکراریم آنقدر که حالا دیگر

پیراهنم از حفظ مرا می پوشد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو رفتی و نفس گرم عاشقان با من
ستاره سوختگانند مهربان با من
به یاد عشق تو تا من ترانه خوان گشتم
جهان و جمله جهان شد ترانه خوان با من

 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
من ان گلبرگ مغرورم که میمرم ز بی ابی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شبی به خـــلوت چــشم هایت ،
مــی آیم ،
شاید در آســـمان ِ دلــــم ،
ســــتاره ای بــــکارم . . .



 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من آفتاب درخشان و ماه تابان را
بهين طراوت سرسبزي بهاران را
زلال زمزمه روشنان باران را
- درود خواهم گفت
صفاي باغ و چمن
دشت و كوهساران را،

و من
- چو ساقه نورسته
باز خواهم ُرست
و در تمامي اشياء پاك تجريدي
وجود گمشده اي را دوباره خواهم جست
***
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
گلخانه ای بودم نمایان از پس دیوار
عطر هزاران گل ، شناور در گلابم کرد
در پشت هر گل صورتی دیدم
از روزگاران سبکبالی
این لاله ی سرخ جوانی
بود
آن ، لادن زرد میانسالی
 

Similar threads

بالا