خودتو با یه شعر وصف کن...!

[eksir]

به کوی ميکده، گريان و سرفکنده روم
چرا که شرم همی آيدم ز حاصل خويش

 

[zahra97]

دلبسته ی عشقیم و خرد را نپذیریم
پرورده ی فقریم و غنا را نشناسیم

 

[eksir]

زندگی کردن من، مردن تدريجی بود
آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم

 

[گلابتون]

مباد سايه كه جانت بماند از رفتار
كه رد روندگي دايم است هستي رود

 

[eksir]

صنما با غم عشق تو، چه تدبير کنم
تا به کی در غم تو، ناله شبگير کنم

 

[گلابتون]

بگذر بكوي ميكده تا زمره حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف دعا كنند
پنهان ز حاسدان بخودم خوان كه منعمان
خير نهان براي رضاي خدا كنند

 

[naghmeirani]

آن شب که شد زندگی ما آغاز ..
آغاز شد افسانه ی این سوز و گداز..
دادند به ما دلی و گفتند بسوز ..
دیدند که سوختیم گفتند بساز

 

[گلابتون]

زاهد بودم ترانه گـویم کردی
سر فتنه ی بزم و باده جویم کردی

سجاده نشین با وقاری بودم
باز یچه ی کودکان کــــویم کردی

 

[naghmeirani]

کنج قفس نشستم و در خلوت سکوت

غمگین گریستم!

این درد میکشدم که ندانم در این قفس

پابند کیستم؟

خامش ز چیستم؟

 

[گلابتون]

من طربم ٫طرب منم ٫زهره زند نوای من

عشق میان عاشقان شیوه کند برای من

عشق چو مست و خوش شود٫ بیخود و کش مکش شود


فاش کند چو بیدلان بر همگان هوای من
ناز مرا بجان کشد٫ بر رخ من نشان کشد

چرخ فلک حسد برد٫ زانچه کند بجای من

 

[araz_heidari]

شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
مه چو حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن تر ک ختا دشمن جان بود مرا
گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم
​

 

[naghmeirani]

امید دارم و با این خیال هم نفسم

که بی حضورِ محبت ، نمی توانم زیست

 

[iceman10]

شب آغاز هجرت تو شب در خود شکستنم بود
شب بی رحم رفتن تو شب از پای نشستنم بود

 

[naghmeirani]

من سرخوشم ، مستم ، خرابم با تو هر چند

چون شمع می سوزد دلِ من کم کم از عشق​

 

[araz_heidari]

من سرخوشم ، مستم ، خرابم با تو هر چند

چون شمع می سوزد دلِ من کم کم از عشق​

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست
قرار چيست صبوري كدام و خواب كجا
​

 

[zahra97]

خواب خوش نان جوین صحت تن خاطر امن
گر میسر شود اید این چار به از هشت بهشت

 

[naghmeirani]

یکی تو فکر عشقه ،یکی تو فکر یاره

یکی همیشه مست و یکی منم که بی تو بی قراره ​

 

[behnam-t]

من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
این متاعم که همی بینی و کمتر زینم

 

[naghmeirani]

پای من خسته از این رفتن بود ، قصه ام قصه ی دل کندن بود

 

[behnam-t]

تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

 

[arghavan.z]

نمی دانم
شاید آخر دنیاست
که عقربه ها به بن بست رسیده اند
کاش بیایی
سر بر شانه ات بگذارم
و عریان ترین حرف هایم را
شبیه هق هق پرنده های پر شکسته
یادت بیاورم
هیچ لازم نیست دلهره ی ایینه
از روییدن باد را به رخم بکشی
من آن قدر طعم گس ایینه را چشیده ام
که محرم ترین آشنای باران شده ام
..
.

 

[behnam-t]

ما سیه گلیمان را جز بلا نمیباید
بر دل بهایی نه هر بلا که بتوانی

 

[naghmeirani]

در هوایت ، بی قرارم... بی قرارم
روز و شب.....

 

[behnam-t]

من به سر چشمه ی خورشید نه خود بردم راه
او که میرفت مرا هم به لب دریا برد

 

[naghmeirani]

اگر چه نزد شما تشنه ي سخن بودم
کسي حرف دلش را نگفت من بودم
دلم براي خودم تنگ مي شود آري:
هميشه بي خبر از حال خويشتن بودم

 

[eksir]

از من رمقی به سعی ساقی مانده‌است
از صحبت خلق، بی‌وفایی مانده‌است
از باده نوشین قدحی بیش نماند
از عمر ندانم که چه باقی مانده‌است

 

[zakari]

هفت شهر عشق را عطار گشت ......... ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
یا
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش ........وه چه خوش غافل از این غلغل بانگ جرسی
یا
نبسته ام به کس دل نبسته کس به من دل.......چو تخته پاره بر موج رها رها رها من​

 

[eksir]

حديث دوست نگويم مگر به حضرت دوست
كه آشنا سخن آشنا نگه دارد

 

[گلابتون]

من كه در آتش عشق تو آهي نزنم
كه توان گفت كه بر داغ دلم صابر نيست

روز اول كه سر زلف تو ديدم گفتم
كه پريشاني اين سلسله را آخر نيست

 

[پرنیان1990]

من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم!!!