خودتو با یه شعر وصف کن...!

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
لاله ای سرخین گل دریای عشق
لاله ای نازک دل دنیای عشق
هرچه گویم از تو من، باز هم کم است
رفتنت از دل برایم ماتم است....
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن روز با تو بودم
امروز بی توام
آن روز که با تو بودم
بی تو بودم
امروز که بی توام با توام
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تو بهانة قشنگي كه هميشه زنده باشم
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]به هواي ديدين تو پر شعر تازه باشم
[/FONT]
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دور از تو چنانم که غم غربتم امشب
حتی به غزل های غریبانه نگنجد
 

araz_heidari

عضو جدید
کاربر ممتاز
دور از تو چنانم که غم غربتم امشب
حتی به غزل های غریبانه نگنجد
دیدن روی تو و دادن جان مطلب ماست
پرده بگشا ز رخسار که جان بر لب ماست
بت روی تو پرستیم و ملامت شنویم
بت پرستی اگر این است که این مذهب ماست:gol:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاييم
كه ما خود درد اين خون خوردن خاموش ميدانيم

شقايق خوش رهي در پرده خون ميزند ، سايه
چه بي راهيم اگر همخواني اين نغمه نتوانيم
 
آخرین ویرایش:

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
پروایم از گزند تعلق مده که من
همواره دوست داشته ام این گزند را
من با تو از بلندی و پستی گذشته ام
کوتاه گیر قصه ی پست و باند را

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خانه ای خواهم ساخت...
همه کنجش پر دوست
کنج هر دیوارش
دوست هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو...
هر کسی می خواهد
وارد خانه پر مهر و صفایم گردد،
شرط وارد گشتن
شستشوی دل هاست...
شرط آن،
داشتن یک دل بی رنگ و ریاست.
بر سر در خانه ام
برگ گلی می کوبم
با قلم سبز بهار
می نویسم: ای یار!
خانه دوستی ما اینجاست...
تا که "سهراب" نپرسد دیگر
"خانه دوست کجاست؟"
 

ماتینا

کاربر بیش فعال
از یادم نرفتی

از یادم نرفتی

آن روزها چه روزی بود
چه زود گذشت
چقدر زود
خاطره ها به یادم ماند
ولی تو از کنارم رفتی
باز رفتی با آنکه دلم شکست
ولی هیچ وقت
از یادم نرفتی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دل من غمگين است
غصه ام سنگين است
گر چه بي هم نفسم
زندگي شيرين است
ميل گل در من نيست
بال من خونين است
اشک غم بايد ريخت
رسم دنيا اين است
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
اي با من و پنهان چو دل از دل سلامت ميكنم
تو كعبه اي هرجا روم ، قصد مقامت ميكنم

هرجا كه هستي حاضري از دور در ما ناظري
شب خانه روشن ميشود چون ياد نامت ميكنم

گه همچو باز آشنا بر دست تو پر ميزنم
گه چون كبوتر پرزنان آهنگ بامت ميكنم

اي دل نه اندر ماجرا ميگفت دلبر ترا
هر چند از تو كم شود از خود تمامت ميكنم.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
از دلِ دیوانه ام ،دیوانه تر دانی که کیست؟
من که دائم در علاجِ این دلِ دیوانه ام
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
اي مطرب آن ترانه تر بازگو ببين
تو تري و لطيفي و ما از تو ترتريم
گرچه دهان پرست ز گفتار لب ببند
خاموش كن كه پيش حسودان منكريم
 

zahra97

عضو جدید
کاربر ممتاز
خرقه ی زهد و جام می گر چه نه در خور همند
این همه نقش میزنم از جهت رضای تو
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حلقهٔ آن در شدنم آرزوست
بر در او سرزدنم آرزوست

چند بهر یاد پریشان شوم
خاک در او شدنم آرزوست








 

zahra97

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته ام من خسته زین تکرارها
مضطرب در پشت این دیواره
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک جرعه می زساغر جانانم آرزوست

سر مستئی زمیکدۀ جانم آرزوست






 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دلداده غريبم و گمنام اين ديار
زان يار دلنشين كه نشان ميدهد به من

آري سخن به شيوه چشم تو خوش تر ست
مستي ببين كه سحر بيان ميدهد به من
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
لحظه ی دیدار نزدیک است،
باز من دیوانه ام، مستم.
باز می لرزد، دلم، دستم.
باز گویی در جهان دیگری هستم.









 

zahra97

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرکس به طریقی دل ما میشکند
بیگانه جدا دوست جدا میشکند
بیگانه اگر میشکند حرفی نیست
من در عجبم دوست چرا میشکند
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
آن كه مست آمد و دستي به دل ما زد و رفت
در اين خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهايي ما را به رخ ما بكشد
تنه اي بر در اين خانه تنها زد و رفت
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشکهای گرم ما و آههای سرد ما

کس نداند کز کجا آید مگر هم درد ما
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
شرح غم دل سوختگان كار سخن نيست
زين سوز نهان خلق به جز آه نديدند

چون سايه بپوشان دل خود كاينه داران
جز گرد در اين كهنه گذرگاه نديدند
 

arashpak

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مست تو دیوانه /ما را که برد خانه
صد بار تورا گفتم / کم خور دوسه پیمانه
 

Similar threads

بالا