خلوتی با خدا

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

"زهرا"

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
الهی و ربی من لی غیرک ....خدایا ...پروردگارا ..!جز تو که را دارم...!
 

maryam 69

عضو جدید
امتحانات خیلی سخته...ولی پر از درس..... فکر کمرم باش زیر بارش نشکنه
 

mandana sh

عضو جدید
خدا جون منو بکش راحتم کن
چطوری دلش اومد او ن حرفو بم بزنه
خدایا دارم میمیرم فقط به اون اعتماد داشتم
خدایایعنی خودش بود
ای خدا بدترین روز زندگیم امروز بود بم میگفت دوستت ندارم نه اینکه عربه............
 

bojol

عضو جدید
خدایا هیچوقت به حال خودم رهام نکن.تازه برگشتم سمتت توبه ی منو قبول کن .کمک کن راه درستو انتخاب کنم
 

mojdeh-eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوندا امشب را اینگونه دعا میکنیم :
باشد که آرامش و عشق و صلح در تمامی کائناتت جاری شود
باشد که تندرستی و برکت و ایمان و مهر در وجود تک تک مخلوقاتت جاری شود
باشد که هر کجا بیماری هست هم اکنون سلامتی باشد
باشد که هر کجا اسیری چه در زندان بیرون و چه در زندان درون هست هم اکنون اراده ی تو او را آزاد سازد
باشد که دعادارانت به خیر و لطف تو هم اکنون دعایشان مستجاب شود …
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا !!!
همه تا ی مرز خاص میمونن..
ی عده تا مرز منفعت ...
ی عده تا مرز مال . . .
ی عده تا مرز جان . . .
ی عده تا مرز تنهایشون . . .
و خیلی کم پیش میاد کسی تا آخرین مرز بمونه
فقط تو تا اخر باهام هستی
هیچ وقت تنهام نذار
 

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
کوچیک تر که بودم فکر می کردم بارون اشک خداست
ولی مگه خدا هم گریه می کنه؟!چرا باید دل خدا بگیره!!!!
دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم
اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم
تا هر وقت دلم گرفت کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم!
آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد
حس میکردم که آدما دل خدا رو شکستند
و یا از یاد خدا غافل شدند همه می گفتند باران رحمت خداست
ولی حس کودکانه من می گفت:

خدا دلش از دست آدما گرفته
 

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بار خدایا ... از کوی تو بیرون نرود پای خیالم .. نکند فرق به حالم .. چه برانی چه بخوانی چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی .. نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برانی .
 

R@ha1

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس از آفرینش آدم، خدا گفت به او:
نازنینم آدم،
با تو رازی دارم!
اندکی پیشتر اَی..
آدم آرام و نجیب، آمد پیش!!
زیر چشمی به خدا می نگریست..
محو لبخند غم آلود خدا! دلش انگار گریست
نازنینم آدم! قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید!!!
یاد من باش،که بس تنهایم..
بغض آدم ترکید؛گونه هایش لرزید!!
به خدا گفت:
من به اندازه‌ی..
من به اندازه‌ی گلهای بهشت.. نه..
به اندازه‌ی عرش ..نه ..نه
من به اندازه‌ی تنهاییت، ای هستی من، دوستدارت هستم!!
آدم، کوله اش را برداشت
خسته و سخت قدم برمی‌داشت..
راهی ظلمت پر شور زمین
طفلکی بنده غمگین، آدم!
در میان لحظه‌ی جانکاه هبوط..
زیر لب‌های خدا باز شنید..
نازنینم اَدم! نه به اندازه‌ی تنهایی من
نه به اندازه‌ی عرش..نه به اندازه‌ی گل‌های بهشت!
که به اندازه‌ی یک دانه گندم، تو فقط یادم باش!!!
نازنینم اَدم،
نبری از یادم...

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا خسته ام
از بد بودن هایم ...
از اینهمه تظاهر به خوب بودن هایی که نیستم .
از آفرینش کوهها و آسمانها و هستی که سخت تر نیست ...
خوبم کن ؛
فقط همین.
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا...
خطا از من است,میدانم.
از من که سالهاست گفته ام"ایاک نعبد"
اما به دیگران هم دل سپرده ام
از من که سالهاست گفته ام"ایاک نستعین"
اما به دیگران هم تکیه کرده ام
اما رهایم نکن
 

Similar threads

بالا