خلوتی با خدا

نیوشا**

عضو جدید
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدابا کمکم کن که شرمنده نشم .شرمنده خودت و عزیزم که پیشته...
کمکم کن که بتونم و یادم نره شکر کنم هست بند بند وجودمو...
خیلی مهربونی ..دمت گرم....
 

بانو امین

مدیر تالار اسلام و قرآن
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
خدایا چند روز مونده تا فردا شب بیاد؟ چرا اینقدر دیر میگذره
 

نگار88

کاربر بیش فعال
خدایا چنان کن سرانجام کار / که تو خشتود باشی و ما رستگار

خدایا کمکم کن دیگه دارم کم میارم......:cry:
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدای خوب.....و مهربون..........کمکمون کن......
خودت از همه چیز اشکار و پنهون خبر داری.......و میدونی چی تو دل ادمات میگذره
به رسیدن , و موفقیت برسونمون:redface:

:gol::gol::gol:خــــدا دوست دارم:gol::gol::gol:

یا قیوم:gol:
 

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
خدایا دل خوشیم موقع تنهایی اینکه اگه همه فراموشم کنن ولی تو هستی....
ضعیفم دستمو ول نکن...حتی موقعی که میخوای امتحانم کنی...
 

پیوست ها

  • logo2.jpg
    logo2.jpg
    15.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
خدایا در کدوم طرف عالم به دنبالت باشم وقتی در اغوشت ارام گرفته ام
انقدر ارامم که حس نمیکنم در اغوشی مطمئن قرار دارم
شاید اگه بعضی وقتا محکم تو بغلت منو بگیری تو رو بیشتر احساس کنم
الهی و ربی من لی غیرک....
 

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن

یک امشبی با من بمان، با من سحرکن

بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را

کج کن کلاه، دستی بزن، مطرب خبر کن

گل های شمعدانی همه شکل تو هستند

رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند

تا طاق ابروی بت من، تا به تا شد

دردی کشان، پیمانه هاشان را شکستند

تو میر عشقی، عاشقان بسیار داری

پیغمبری، با جان عاشق کار داری

امشب تمام عاشقان را دست به سر کن

یک امشبی با من بمان، با من سحر کن

یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر

این خانه لبریز تو شد، شیرین بیان، حلوای تر

تو میر عشقی، عاشقان بسیار داری

پیغمبری، با جان عاشق کار داری
 

شهید یوسف الهی

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
در سمت توام

دلم باران ، دستم باران
دهانم باران ، چشمم باران

روزم را با بندگی تو پا گشا می کنم ...

هر اذانی که می وزد
پنجره ها باز می شوند

یاد تو کوران می کند ...

هر اسم تو را که صدا می زنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود ...

کاش من همه بودم
کاش من همه بودم

با همه دهان ها تو را صدا می زدم ...

کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عازم توام ...

تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است

زندگی با توست

زندگی همین حالاست...
زندگی همین حالاست...

"محمد صالح علاء"
 



وقتی که قلب‌هایمان‌ كوچک‌تر از غصه‌هایمان‌ می‌شود،
وقتی نمی‌توانیم‌ اشک‌هایمان ‌را پشت‌ پلک‌هایمان‌ مخفی كنیم‌
و بغض‌هایمان ‌پشت‌ سر هم‌ می‌شكند…
وقتی احساس‌ می‌كنیم
بدبختی‌ها بیشتر از سهم‌مان‌ است
و رنج‌ها بیشتر از صبرمان…
وقتی امیدها ته‌ می‌كشد
و انتظارها به‌ سر نمی‌رسد…
وقتی طاقتمان تمام‌ می‌شود
و تحمل‌مان‌ هیچ…
آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ مطمئنیم‌ به‌ تو احتیاج‌ داریم
و مطمئنیم‌ كه‌ تو
فقط‌ تویی كه‌ كمکمان‌ می‌كنی…
آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را صدا می‌كنیم
و تو را می‌خوانیم…
آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را آه‌ می‌كشیم
تو را گریه ‌می‌كنیم…
و تو را نفس می‌كشیم…
وقتی تو جواب ‌می‌دهی،
دانه ‌دانه‌ اشک‌هایمان ‌را پاک می‌كنی…
و یكی یكی غصه‌ها را از دلمان ‌برمی‌داری…
گره‌ تک‌تک بغض‌هایمان‌ را باز می‌كنی
و
دل شكسته‌مان‌ را بند می‌زنی…
سنگینی‌ها را برمی‌داری
و جایش‌ سبکی می‌گذاری و راحتی
وقتی که بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی می‌دهی
و بیشتر از حجم لب‌هایمان، لـبـخـنـد…
خواب‌هایمان‌ را تعبیر می‌كنی،
و دعاهایمان‌ را مستجاب…
آرزوهایمان‌ را برآورده می‌کنی؛
قهرها را آشتی می‌دهی
و سخت‌ها را آسان
تلخ‌ها را شیرین می‌كنی
و دردها را درمان
ناامیدی‌ها، همه امید می‌شوند
و سیاهی‌ها سفید سفید

:gol:

 

:cry:

امشب قرار بود ماه بگیرد .... قرص ماه قرار بود دل گرفته شود ...

و انگار من بی تاب تر از ماه و زودتر از آن دلگرفته شدم ...
ماه دلم چه زود هوای خسوف به سرش زد ...!!

خدایا ....
چقدر دلتنگت شده ام ...

و شاید امشب ... گاه وعده در وعده گاه به انتظار آمدنت ...
ماه چه زیبا شده است ... انگار خسوف زیبائی اش را دو چندان کرده است ...

و ماه دل من چه خسوفش سخت ... که این خسوف از دلتنگی یار خبر می دهد ...
خواب از چشمانم ربوده شده ... نمیدانم چه کسی آرامش شبانه ام را دزدید ...
شاید این علامتی بود برای محفل عاشقانه شبانه ام ....
آرام به گوشه ای خلوت خزیدم .... دور از همه بودن ها ....
و حالا در خلوت شب من بودم و ماه .... ماه آسمان خسوفش پایان گرفته بود و چه مهتابی ...
و حالا من بودم و ماه آسمان دلم که هنوز در خسوف و دلتنگی یار ....
میدانستم در این مدت دست یار همراهم بوده و هیچ کجا تنهایم نگذاشته ....
اما دلتنگی هیچکدام را نمی فهمد ....
دلتنگ دستهای توام خدای مهربان .... دلتنگ صدای توام خدای مهربان ...
تا با تو آرام گیرد این دل .... که جز به دلتنگی تو به چیزی نمی اندیشد ...
صدائی مرا برد به روزهای گذشته .... به روزهای پر استرسی که آن روزها ... آاااااااه شرمم می شود
که بگویم آن روزها توکلم را به تو از دست داده بودم ....
شرمم باد خدایا .... شرمم باد که حالا باز سجاده عشق انداخته ام و با تو نرد عشق بازی ....

خدایا...

مرا در کدامین دشت محبتت اسیر کرده ای ؟ که من نافرمانی تو میکنم ....
که فراموش می کنم حسبنا الله و نعم الوکیل را
که فراموش می کنم اگر تو نباشی من هیچم هیچ تر از هیچ
که فراموش می کنم اگر تو نخواهی هیچ تر از هچیم
و با این همه نسیان و فراموشی .... با این همه غرور و نخوت که من هستم ... و خود را کاره می پندارم
تو بازهم با من مهربانی .... مهربان
باز هم مرا بر خوان نعمتت مهمان می کنی و من این بار اشک می ریزم ...
نه ناله که صدای هق هق هایم گواه آنست که شرمسار محبت هایت هستم ...

خدایا ...

انگار خسوف ماه دلم دارد باز می شود ...
پس بگذار بگریم .... بگذار بر دشت محبتهایت بگریم .... که خسوف ماه دل من خسوف شرم است
از محبتهای بی دریغ تو ای دریای احسان و کرم ....
:gol:

 
خدای مهربانم ...

این سر درگمی این روزهایم را ختم به خیر بگردان..

آرامم کن که تنها تو آرامش بخش حقیقی دلها هستی..
تو می دانی که ته ِ ته دلم چه می خواهم از تو..
می دانی که گاهی این خواسته های زبانی ام با آنچه در دلم به دنبال آن می گردم فرق می کند..
می دانی که ...
:(
 

مریدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا به دوستم سلامتی بده و عملش با موفقیت انجام بشه
آمین یا رب العالمین
 

Similar threads

بالا