خواهش میکنم داداش شهرام قابلی نداشتمشاهده پیوست 88001خیلی با حال بودن دمت گرم
یاسسسسسسسسسسسسسسسسسسسیننننننننننننننننننننننننن ای کاش اینجا بودی میزدم نصفت میکردم نه بعدیش منممحسن راستشو بگو....
اون عکس هشتمیه، خودتی؟؟؟؟؟
ا.....پس اون دختر قد بلنده تویی؟؟؟؟؟؟یاسسسسسسسسسسسسسسسسسسسیننننننننننننننننننننننننن ای کاش اینجا بودی میزدم نصفت میکردم نه بعدیش منم
یاسین چرا خودتو دیگه نمیشناسی که میگی منما.....پس اون دختر قد بلنده تویی؟؟؟؟؟؟
من که تورو شناختم!!!یاسین چرا خودتو دیگه نمیشناسی که میگی منم
یاسیننننننننننننننننننننننننننننننن اون که توییمن که تورو شناختم!!!
گفتم عکس هشتمیه تویی
شایدم اونی که داره رو لاستیک ماشین.......
هه هه اینم یه چیزی تو مایه های من بوده>روزی رییس یکشرکت بزرگ به دلیل یک مشکلاساسی در رابطه با یکی ازکامپیوترهای اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانشتماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت.
>کودکی به تلفنجواب داد و نجوا کنان گفت: «سلام»
>رییس پرسید: «بابا خونس؟»
>صدای کوچک نجواکنان گفت: «بله»
> ـ می تونم با او صحبت کنم؟
>کودکی خیلی آهسته گفت: «نه»
>رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: «مامانتاونجاس؟»
>ـ بله
>ـ می تونم با اوصحبت کنم؟
>دوباره صدای کوچک گفت: «نه»
>رییس به امیداین که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: «آیا کس دیگری آنجا هست؟»
>کودک زمزمه کنان پاسخ داد: «بله، یک پلیس»
>رییس که گیج و حیران مانده بود که یک پلیس در منزل کارمندش چه می کند، پرسید:
>«آیا می تونمبا پلیس صحبت کنم؟»
>کودک خیلی آهسته پاسخ داد: «نه، او مشغول است؟»
>ـ مشغول چه کاری است؟
>کودک همان طورآهسته باز جواب داد: «مشغولصحبت با مامان و بابا و آتش نشان.»
>رییس که نگرانشده بود و حتی نگرانی اش باشنیدن صدای هلی کوپتری از آن طرفگوشی به دلشوره تبدیلشده بود پرسید: «این چه صداییاست؟»
>صدای ظریف و آهسته کودک پاسخ گفت: «یک هلیکوپتر»
>رییس بسیارآشفته و نگران پرسید: «آنجا چهخبر است؟»
>کودک با همان صدای بسیار آهسته که حالا ترسآمیخته به احترامی در آن موج می زدپاسخ داد:
>«گروه جست و جو همین الان از هلیکوپتر پیاده شدند.»
>رییس که زنگ خطردر گوشش به صدا درآمده بود،نگران و حتی کمی لرزان پرسید:
>«آنها دنبال چی میگردند؟»
>کودک که همچنانبا صدایی بسیار آهسته ونجواکنان صحبت می کرد با خنده ریزی پاسخ داد:
> «من».
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مسابقه خفن ترین ریش و سیبیل! | تالار عکس | 5 | ||
خفن ترین مادربزگ های دنیا را بشناسید (+تصاویر) | تالار عکس | 7 | ||
خفن ترین مادربزگ های دنیا را بشناسید (+تصاویر) | تالار عکس | 1 | ||
خفن ترین مادربزرگ های دنیا | تالار عکس | 1 | ||
خفن ترین قاتل امریکا ! | تالار عکس | 0 |