خسته ام...

bita.m

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته ام از نوشتن از عشق ... از نوشتن از اين همه احساس، خسته از اين كلمات كودكانه…
خسته از جستجو كردن، خسته از فراموش كردن بودنم ، فراموش كردن هستي ام...
خسته از بازيهاي بچه گانه، از بازي با اين همبازيهاي بچه تر از خودم ...
خسته از كشيدن منحني به شكل قلب و پرتاب تيري به سوي آن .... !!

خسته از دويدن براي رسيدن ، براي رسيدن به هيچ !
خسته از شنيدن نجواي ناله هاي عاشقانه عاشقي در كنج تنهائيهايش ...
خسته ام از اين اعتياد قلبم به عشق .... ! از اعتياد چشمانم به اشك، از اعتياد روحم به غم و غصه ...
خسته ام از اين قمار، از قمار دل ! قماري كه آخرش چه برنده باشي و چه بازنده، « بازنده اي » بيش نخواهي بود !

خسته از جارو كردن خرده شيشه هاي دل ...!! خسته از مرهم گذاشتن بر اين زخمهاي كهنه ...
خسته ام از كاروانسرا شدن دل !!! و به زير سؤال رفتن عشق .....
خسته ام.... خسته .... خسته ي خسته ..!! خسته ازاين صبر و انتظار، خسته از تكرار روزها ،
خسته شدم از روياي تو، خسته شدم از خودم ، خسته شدم از اين زندگي ...


تو چی توام خسته ای؟؟؟
از چی؟؟؟
 

bahareh s

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم خسته شدم از خودم كه چرا نميتونم بهش بگم بيخيالم شو چون ديگه دوستت ندارم
 

software_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
...

...

منم خسته ام از این همه جستجوی بی انتها برای آرامش.
از دیدن اینهمه تزویر و گرگ هایی که در پوستین بره خودشون رو بزک کردن.
از سلام و علیک های دروغین و کسل کننده.
از گذر زمان که غبارش داره به چهره ما و عزیزانمون میشینه.

:w05:

از همه چی
...
...
از همه چی
...
...

:w06:
 
  • Like
واکنش ها: ayja

garshasbi-m

عضو جدید
درود بر همه دوستان خسته:gol:
منم خسته ام از بی وجودی خودم
از اینکه وجود گفتن حرف حق رو ندارم
وجود دفاع از صاحب حق رو ندارم
از این بی وجودی خسته ام که در مقابل ظالم نمی ایستم

خسته ام از اینکه ادعای ادب میکنم و از همه بی ادب ترم
ادعای دین میکنم و ازهمه بی دین ترم
ادعای راستگویی میکنم و از همه دروغگو ترم

و خسته ام از دلبستگی و وابستگی که هرچه کشیدم از دلبستگی و وابستگی بود
خسته ام ، از انسان نبودن خسته ام
:gol::gol::gol:
 
  • Like
واکنش ها: ayja

Atishpare_Shahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم خسته ام...خیلی...:wallbash::wallbash::wallbash:
ایکاش میشد یه چند روزی برم جایی که کسی نباشه...
 

tinou

عضو جدید
بعضي وقت ها از انتظار براي دريافت جواب هام خسته ميشم. اما منتظر ميمونم حتي براي دريافت نه. دوباره آغازش ميكنم ماله منه بدستش ميارم. بيشتر وقتا لذت تلاش شيرين تر از خود جوابه .
 

bita.m

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضي وقت ها از انتظار براي دريافت جواب هام خسته ميشم. اما منتظر ميمونم حتي براي دريافت نه. دوباره آغازش ميكنم ماله منه بدستش ميارم. بيشتر وقتا لذت تلاش شيرين تر از خود جوابه .

حرفات قشنگ بودن.کاش منم میتونستم مثل تو باشم
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هيچ كتابي وجود ندارد كه بتواند به شما كمك كند خود را آرام كنيد؛ مگر اينكه شما فطرت دروني خويش را سطر به سطر مطالعه كرده و درك كنيد كه آرامش يك «بايد» نيست. آرامش يك «نبود» است: نبود فعاليت، نه نبود عمل. هيچ احتياجي نيست سر از كوه‏هاي هيماليا در بياوري ـ عده انگشت‏شماري اين كار را كرده‏اند. آنها به خاطر برقراري آرامش درون به هيماليا صعود كرده‏اند. چه لزومي دارد از كوه‏هاي هيماليا بالا بروي؟ عمل قابل كنار گذاشتن نيست، چون اگر عمل را كنار بگذاري، زندگي را كنار گذاشته‏اي. آن وقت تو مرده‏اي خواهي بود، نه آدمي آرام و آسوده. در هيماليا افراد خردمند و فرزانه‏اي يافت مي‏شوند كه همگي مرده‏اند، ولي آرامش ندارند. آنها از زندگي، از عمل، گريخته‏اند و به هيماليا پناه برده‏اند
فراموش نكنيد كه اين «فعاليت» است كه بايد كنار برود، نه «عمل». كنار گذاشتن هر دو آسان است ـ تو مي‏تواني هر دو را به حال خود رها كني و به كوه‏هاي هيماليا بگريزي. اين كاري ندارد. اين كار هم آسان است: اينكه به فعاليت‎‏هاي خود ادامه دهي و هر روز صبح و عصر چند دقيقه‏اي خودت را مجبور به آرامش كني. تو پيچيدگي ذهن انسان و ساختار آن را درك نمي‏كني. آرامش يك حالت است. تو نمي‏تواني به زور به آن برسي، كافي است همه منفي‏بافي‏ها و موانع را كنار بگذاري تا آرامش با پاي خودش به سراغت بيايد و خود به خود در تو به‏وجود بيايد. شب‏ها وقتي به خواب مي‏روي، چه كار مي‏كني؟ آيا كار خاصي انجام مي‏دهي؟ اگر چنين است به زودي خواب‏زده مي‏شوي و كم كم بي‏خوابي به سرت مي‏زند. تو موقع به خواب رفتن چه كار مي‏كني؟ تو فقط دراز مي‏كشي و خوابت مي‏برد. هيچ كاري نبايد بكني. اگر بكني، به خواب رفتن برايت غير ممكن مي‏شود. در حقيقت، همه آن چيزي كه براي به خواب رفتن لازم است قطع تداوم فعاليت‏هاي روز در ذهن است. همين! وقتي در ذهن فعاليتي نبود، ‌ذهن آرام مي‏گيرد و به خواب مي‏روي. اگر براي خوابيدن كاري بكني، ضرر كرده‏اي. آن وقت به خواب رفتن غير ممكن خواهد شد.
به هيچ كاري احتياج نيست. به قول تيپولا «با جسم خود كاري نداشته باش، فقط آرام بگير». هيچ كاري نكن! به هيچ وضعيت يوگايي، كش و قوس يا شكنجه‏اي احتياج نيست. «هيچ كاري نكن!» ـ فقط به عدم فعاليت احتياج است و اين چگونه حاصل مي‏آيد؟ با درك كردن. درك كردن، تنها آموزش انضباطي است. به فعاليت‏هاي خود پي ببر و ناگهان اگر در ميانه راه به كاري كه مي‏كني واقف شدي، آن فعاليت خود به خود متوقف خواهد شد. اگر دريافتي چرا آن كار را انجام مي‏دهي، از جريان باز خواهد ايستاد و اين توقف همان است كه تيپولا آن را در قالب اين كلمات بيان مي‏كند: «با جسم خود كاري نداشته باش، ‌فقط آرام بگير
 

ceaselife

عضو جدید
بوی عیدی، بوی توپ، ...بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی، وسط سفره‌ی نو
بوی خوب نعنا ترخون سر پیچ کوچه‌ها
[بوی یاس جانماز ترمۀ مادر بزرگ]
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در می‌کنم

شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد
بوی اسکناس تا نخورده‌ی لای کتاب
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در می‌کنم

فکر قاشق زدن یک دختر چادر سیاه
[فکر قاشق زدن دختر ناز چشم سیاه]
شوق یک خیز بلند از روی بُته‌های نور
برق کفش جفت شده تو گنجه‌ها
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در می‌کنم

بازی الک دولک تو کوچه‌ها
[عشق یک ستاره ساختن با دولک]
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه
بوی یک لاله عباسی که خشک شده لای کتاب
[بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب]
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در می‌کنم

[بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری
شبِ جمعه، پی فانوس، توی کوچه گم شدن
توی جوی لاجوردی، هوس یه آب‌تنی
با اینا زمستون‌و سر می‌کنم
با اینا خستگی‌مو در می‌کنم]
 

ceaselife

عضو جدید
اگه هم صدام بودي
هيشكي حريفم نميشد
كوه اگه رو شونه هام بودي
كمرم خم نميشد
تو اگه خواسته بودي
تو اگه مونده بودي
موندني ترين بودم
عمق صدام كم نميشد
اگه زخمي مي شدم به دست تو مرحم بود
زخم قيمتيِ من محتاج مرحم نميشد
اگه بارونِ عزيزِ با تو بودن مي گرفت
گل سرخ قصه مون تشنه ي شبنم نميشد
تو اگه خواسته بودي
تو اگه مونده بودي
موندني ترين بودم
عمق صدام كم نمي شد
 

ceaselife

عضو جدید
عصر ما عصر فریب
عصر اسمای غریبه
عصر پژمردن گلدون
چترای سیاه تو بارون
شهر ما سرش شلوغه
وعده هاش همه دروغه
آسموناش پر دوده
قلب عاشقاش کبوده
کاش تو قحطی شقایق
بشینیم تو یه قایق
بزنیم دل و به دریا
من و تو تنهای تنها
خونه هامون پر نرده
پشت هر پنجره پرده
قفسا پر پرنده
لبای بدون خنده
چشما خوئه سواله
مهربون شدن مهاله
نه برای عشق میلی
نه کسی به فکر لیلی
کاش تو قحطی شقایق
بشینیم تو یه قایق
بزنیم دل و به دریا
من و تو تنهای تنها
اونقده میریم که ساحل
از من و تو بشه غافل
قایق و با هم میرونیم
اونجا تا ابد میمونیم
جایی که نه آسمونش نه صدای مردمونش
نه غمش نه جنب و جوشش
نه گلای گل فروشش
مثل اینجا آهنی نیست
مثل اینجا آهنی نیست
پس ببین یادت بمونه
کسی هم اینو ندونه
زنده بودیم اگه فردا
وعده ما لب دریا
زنده بودیم اگه فردا
وعده ما لب دریا
زنده بودیم اگه فردا
وعده ما لب دریا
زنده بودیم اگه فردا
وعده ما لب دریا
 

ceaselife

عضو جدید
دلم از خیلی روزا با کسی نیست
تو دلم فریاد و فریادرسی نیست
شدم اون هرزه گیاهی که گلاش
پرپر دستای خار و خسی نیست
دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریادرسی نیست
آسمون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست
بارون از ابرا سبک تر می پره
هر کسی سر به سوی خودش داره
مثل لاک پشت تو خودم قایم شدم
دیگه هیچ کس دلمو نمی بره
دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریادرسی نیست
آسمون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست
ماهی از پاشوره بیرون افتاده
شاپرکها پراشون زخمی شده
نکنه تو گله بره هامون
گذر گرگ بیابون افتاده
دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریادرسی نیست
آسمون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست
 

ceaselife

عضو جدید
پشت این پنجره ها دل می گیره
غم و غصه‏ی دلو تو میدونی
وقتی از بخت خودم حرف میزنم
چشام اشک بارون میشه تو میدونی
عمریه غم تو دلم زندونیه
دل من زندون داره تو میدونی
هر چی بهش میگم تو آزادی دیگه
میگه من دوست دارم تو میدونی
می خوام امشب با خدا شکوه کنم
شکوه های دلمو تو میدونی
بگم ای خدا چرا بختم سیاس
چرا بخت من سیاس تو میدونی
پنجره بسته میشه شب میرسه
چشام آروم نداره تو میدونی
اگه امشب بگذره فردا میشه
مگه فردا چی میشه تو میدونی
عمریه غم تو دلم زندونیه
دل من زندون داره تو میدونی
هر چی بهش میکم تو آزادی دیگه
میگه من دوست دارم تو میدونی
 

ceaselife

عضو جدید
چشای آبی تو مثل یه دریا میمونه
دل خسته منم مثل یه ماهی میمونه
ماهی خسته من می خواد تو دریا بمونه

ماهی خسته من می خواد تو دریا بمونه
ماهی دوست داره خونه ش همیشه تو دریا باشه
بوسه بر موج بزنه کنار ماهیها باشه
ماهی خسته من بذار تو دریا بمونه
ماهی خسته من بذار تو دریا بمونه
ماهی اگه تنها باشه خسته و دلگیر میشه
ماهی تو دریا نباشه اسیر ماهیگیر میشه
نکنه یکی بیاد چشماتو از من بگیره
ماهی دل بمیره دریاتو ماتم بگیره
ماهی خسته من نذار که تنها بمونه
ماهی خسته من نذار که تنها بمونه
 

farideeeee

عضو جدید
نمی دانم چرا وقتی که راه زندگی هموار می گردد
بشر تغییر حالت می دهد خونخوار می گردد
به وقت عیش و عشرت می نوازد کوس بدبختی
زمان تنگدستی مومن و دیندار می گردد
 

farideeeee

عضو جدید
زندگی در گذر حادثه ها گاه تلخ است و گهی شیرین است
دل ما در پس این تلخی و شیرینی ها صادق و ساده ماند زیباست
 

Similar threads

بالا