خاطرات دانشجویی

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه تو دوران دانشجویی خودشون خاطرات بد و خوب زیادی رو دارن. این تاپیک رو زدم تا مثل یه دفترچه خاطرات واسه دوران دانشجویی باشه و هرکی خاطره جالبی از این دوران داره بگه.
 

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دانشجو نیسم اما خیلی خاطره داشتم با یکی از دوستام ک اسمش یاسمین بود یادش بخیر تلخترینش وقتی بود ک ی نامردی رفت و لومون داد و مجبور شدیم بریم دفتر تعهد بدیم
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاس

یاس

یه روز گیتار بردم دانشگاه شروع کردم به زدن

پسرا رو نگو بی جنبه

وقتی شروع به زدن کردم

یکی شروع به خوندن بقیه شروع دست زدن کردن کلاس رو گذاشتن روی سرشون

نامردا سه تاشون رفتن وسط شروع به رقصیدن کردن جلوی دخترا

دخترا هم این صحنه رو دیدن شروع به هورا جیغ زدن

که هراست اومد مارو برد

داشتن پوست مارو میکندن تا با 1000 بدبختی و پارتی بازی مارو بخشیدن
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه روز گیتار بردم دانشگاه شروع کردم به زدن

پسرا رو نگو بی جنبه

وقتی شروع به زدن کردم

یکی شروع به خوندن بقیه شروع دست زدن کردن کلاس رو گذاشتن روی سرشون

نامردا سه تاشون رفتن وسط شروع به رقصیدن کردن جلوی دخترا

دخترا هم این صحنه رو دیدن شروع به هورا جیغ زدن

که هراست اومد مارو برد

داشتن پوست مارو میکندن تا با 1000 بدبختی و پارتی بازی مارو بخشیدن


داداش حراستتون بی جنبه بوده!!:D
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
داداش حراستتون بی جنبه بوده!!:D
راس میگی حراست بیجنبه بود

ما کاری نکردیم
فقط یه پارتی کوچولو بیش تر نگرفتیم

تازه اگه ریس پیام نور کل کشور با ما رفیق نبود همه رو اخراج میکردند
 

پروشا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
راس میگی حراست بیجنبه بود

ما کاری نکردیم
فقط یه پارتی کوچولو بیش تر نگرفتیم

تازه اگه ریس پیام نور کل کشور با ما رفیق نبود همه رو اخراج میکردند



آخه برادر من رئیس حراست همه دانشگاه ها بی جنبه اس. نکنه انتظار داشتی بیاد ماچت کنه بگه پسرم دستت درد نکنه دل بچه ها رو شاد کردی؟!!!!!!!
 

chik.chik.jhik

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما تو خوابگاهمون یه سرپرست داریم از این خانومای شونصد ساله ی عقده ای که به همه چی گیر میدن از نظافت اتاق گرفته تا لباس پوشیدن و این چیزا
این خانومه تو هر واحدی یه نوچه داره که ما بهشون میگیم مخبر
چند هفته ما سرمون گرم امتحانای میان ترم بود اصلا حواسمون به وضع اتاق نبود
وقتی پا رو زمین میذاشتی پات جای فرش میرفت رو آشغال
این خانوم مخبر وقتی متوجه قضیه شد که رسما آت و آشغال اتاق مثل سیل روون از در اتاق بیرون میرفتن!
اومد یکم داد و بیداد راه انداخت که این چه وضعشه و میرم به سرپرستی میگم و این حرفا
ما هم نامردی نکردیم و تا این دختره رفت طی یه حرکت جهادی ضربتی کل اتاق رو مرتب کردیم
خانوم سرپرست که وارد اتاق شدن و با صحنه ی اتاق تمیز ما روبرو شدن یه نگاه چپ به مخبره انداخت و ما شروع کردیم به توپیدن که آقا, این دختر از اول با ما مشکل داره و همش میخواد ما رو جلو بقیه خراب کنه و...
وقتی که جفتشون از اتاق بیرون رفتن انقد خندیدیم و انقد خندیدیم...:biggrin:
 

آمیتیس19

عضو جدید
کاربر ممتاز
هربار تو دانشگاه می خوام حرف بزنم اول پشت سرمو نگاه می کنم.
چون چند بار تاحالا راجع به یکی حرف زدم و طرف پشت سرم بوده!
یه بارم با دوستم رفتیم رو پشت بوم دانشگاه،شانسمون به موقع اومدیم بیرون،چون دوتا سوسک سیاه مزاحم(دو تا پسر) قصد داشتن در رو به رومون قفل کنن!
 

WOMIS

عضو جدید
آخه برادر من رئیس حراست همه دانشگاه ها بی جنبه اس. نکنه انتظار داشتی بیاد ماچت کنه بگه پسرم دستت درد نکنه دل بچه ها رو شاد کردی؟!!!!!!!
نه حراست ما بیجنبه نیست
دخترای ماجلوی در دانشکدمون فوتبال بازی کردن بادروازه و توپ پسرا حراست هیچی نگفت ولی بد توبیخی گرفت:D
تازه یکی از استادامون داشت رد میشد اشاره به یکیشون کرد گفت تیمه این یکی برنده میشه:biggrin:
 

Similar threads

بالا