پیارسال بود چن روزی بیش از سالگرد روز دانشجو نگذاشته بود که رئیس دانشگاهی که من اونجا کارمند بودم منو به اتاقش احضار کرد وقتی رفتم دیدم مثلا مسوول فرهنگی و آموزشی هم اونجاست وداره باهاش حرف می زنه ...در زدم و رفتم تو....... نرسیده بهم گفت خانوم فلانی زودی واسه مراسم روز دانشجو یه کلیپی آماده کن
گفتم بله
گفت همون که گفتم فردا قراره مراسمی داشته باشیم برا روز دانشجو می خوام برام یه کلیپ به مناسبت روز دانشجو آماده کنی
..........
گفتم ولی خیلی وقت کم داریم چرا.......... دیگه بقیشو بهم اجازه حرف زدن نداد و گفت فردا صبح ساعت 10 باید رو میزم سی دیش آماده باشه
مثل همیشه حرفی واسه زدن نداشتم چشمی گفتم و اومدم بیرون
من مثلا مسوول سایت و کارشناس امور رایانه و فناوری بودم ( چه اسم قلمبه سلمبه ای)
اومدم طرف اتاقم کلی هم تو ذهنم شلوغ بود که ای خدا چیکار کنم برا روز دانشجو چیکار کنم اصلا روز دانشجو که چن روز پیش بود این چراحالا یادش افتاده که برا دانشجوها ارج بزاره
با اینکه مثل همیشه سرم شلوغ بود اما بی اختیار رفتم سراغ اینترنت.....
رفتم گوگل و زدم روز دانشجو یه چیزایی آورد که خب هیچ کدوم به مذاق آقایون نبود ... همینطور که سرگردان تو نت می گشتم چشمم خورد به آهنگ معروف یار دبستانی......
جرقه ای که لازم داشتم تو ذهنم زد آره خودشه یار دبستانی ( تو ذهنم ارجاع کردم به آهنگ یار دبستانی که برا محمود درست کرده بودن
گفتم لابد حرام نیس این آهنگ پس می تونم ازش استفاده کنم)
خلاصه کنم اون روز هر چی عکس لازم داشتم از روز دانشجو از نت برداشتم که خب بیشترش مال حوادث 18 تیر بود
.......... تاعصر تو اداره مشغول شدم بعدش هم به محض اینکه رسیدم خونه تا ساعت 4 صبح روش کار کردم تا بتونم همگام با آهنگ پیام تصاویر رو برسونم
اونقد تصاویر رو این ور اون ور کردم تا بلاخره راضی شدم فایل رو ذخیره کردم و رفتم خوابیدم
هنو درست حسابی چشام گرم نگرفته بود که موبایلم زنگ زد کی بود این وقت صب با چشم نمیه باز نگا کردم همکارم بود ساعت هم کمی بعد 6 صب بود الو چیکار دارین .......
گفت ریس گفته باید راس ساعت 7 صب اینجا باشی تا من کلیپ رو ببینم
اینکه تو دلم چقد فحش نثار رئیس و جد آبادش کردم بماند
با هر جون کندی بود لباس پوشیدمو سرکار راس ساعت حاضر شدم ( خب چیکار میشه کرد کارمند قراردادی این مکافات رو هم داره )
رئیس نیومده بود تو اداره هم فقط آبدارچی بود........ برا اطمینان یه بار دیگه فایل رو امتحان کردم.......صبر کردم ساعت هشت شد نیومد 9 شد نیومد 10 شد نیومد .... نزدیک ساعت 11 بود که همکارم گفت رئیس گفت نمی خواد دیگه لازم نداره کلیپ رو
...
گفتم چرا ؟ گفت چه می دونم رئیسه دیگه مگه خودت نمیشناسیش.....
بازم هیچی نگفتم ... مراسم تقریبا داشت شروع میشد که آقا مثل همیشه از بالای سقف افتاد وسط اتاق....
خانوم فلانی کلیپ آماده هست پس چرا نرفتی پایین ... مگه نگفتم ساعت 10 باید رو میزم سی دیش آماده باشه
اومدم بهش جوابی بدم مثل همیشه به حرفم گوش نداد و گفت یالا زودتر بیارش تو اتاقم ببینم چیکار کردی؟
البت بهم گفت باید بساط پروژکتور روهم راه بندازم تا آقا بتونه رو دیفار تماشاش کنه
خلاصه بساط رو جور کردم آقا هم نشستن پشت میز خدایی و موشکافانه به تماشای حاصل شب زنده داری من پرداختند.......... داشت خوب پیش می رفت هیچی بهم نگفت
احساس کردم راضیه که یه دفعه برگشت گفت تموم عکسای خانوم رو از رو فایل حذف کن
چرا؟
همین که گفتم در حالی که داشت به همکار مزدور پاچه خوارش نگاه می کرد گفت زن رو چه به سیاست .... در حالی هم که دهنش و کج کرده بود با تمسخر گفت آزادی و برابری حقوق زن ....جمع کن این بساط خانوم مملکت رو زنا به این وضع کشوندن
خیلی تو دلم حرف داشتم که بهش بگم خیلی .......اما خو بازم به استدلال هام گوش نکرد یعنی چی مگه زن جماعت هم استدلال بلده.......من مجبور شدم عکس دخترایی که تو حوادث 18 تیر و تظاهرات و تجمعات اعتراضی صدای حق خواهی خودشون رو بالا آورده بودن رو حذف کنم اون تصاویر حذف شدن توسط منم حذف شدن
ای کاش ای کاش اون روز حرفایی که تو دلم تلنبار شده بود درد ها و بی حرمتهایی که تو تموم اون مدت کارکردنم تو اون محیط دیده بودمو یه جا فریاد می کردم ای کاش

گفتم بله

گفت همون که گفتم فردا قراره مراسمی داشته باشیم برا روز دانشجو می خوام برام یه کلیپ به مناسبت روز دانشجو آماده کنی

گفتم ولی خیلی وقت کم داریم چرا.......... دیگه بقیشو بهم اجازه حرف زدن نداد و گفت فردا صبح ساعت 10 باید رو میزم سی دیش آماده باشه

مثل همیشه حرفی واسه زدن نداشتم چشمی گفتم و اومدم بیرون

من مثلا مسوول سایت و کارشناس امور رایانه و فناوری بودم ( چه اسم قلمبه سلمبه ای)
اومدم طرف اتاقم کلی هم تو ذهنم شلوغ بود که ای خدا چیکار کنم برا روز دانشجو چیکار کنم اصلا روز دانشجو که چن روز پیش بود این چراحالا یادش افتاده که برا دانشجوها ارج بزاره

با اینکه مثل همیشه سرم شلوغ بود اما بی اختیار رفتم سراغ اینترنت.....
رفتم گوگل و زدم روز دانشجو یه چیزایی آورد که خب هیچ کدوم به مذاق آقایون نبود ... همینطور که سرگردان تو نت می گشتم چشمم خورد به آهنگ معروف یار دبستانی......
جرقه ای که لازم داشتم تو ذهنم زد آره خودشه یار دبستانی ( تو ذهنم ارجاع کردم به آهنگ یار دبستانی که برا محمود درست کرده بودن

خلاصه کنم اون روز هر چی عکس لازم داشتم از روز دانشجو از نت برداشتم که خب بیشترش مال حوادث 18 تیر بود

اونقد تصاویر رو این ور اون ور کردم تا بلاخره راضی شدم فایل رو ذخیره کردم و رفتم خوابیدم
هنو درست حسابی چشام گرم نگرفته بود که موبایلم زنگ زد کی بود این وقت صب با چشم نمیه باز نگا کردم همکارم بود ساعت هم کمی بعد 6 صب بود الو چیکار دارین .......
گفت ریس گفته باید راس ساعت 7 صب اینجا باشی تا من کلیپ رو ببینم

اینکه تو دلم چقد فحش نثار رئیس و جد آبادش کردم بماند

با هر جون کندی بود لباس پوشیدمو سرکار راس ساعت حاضر شدم ( خب چیکار میشه کرد کارمند قراردادی این مکافات رو هم داره )
رئیس نیومده بود تو اداره هم فقط آبدارچی بود........ برا اطمینان یه بار دیگه فایل رو امتحان کردم.......صبر کردم ساعت هشت شد نیومد 9 شد نیومد 10 شد نیومد .... نزدیک ساعت 11 بود که همکارم گفت رئیس گفت نمی خواد دیگه لازم نداره کلیپ رو

گفتم چرا ؟ گفت چه می دونم رئیسه دیگه مگه خودت نمیشناسیش.....
بازم هیچی نگفتم ... مراسم تقریبا داشت شروع میشد که آقا مثل همیشه از بالای سقف افتاد وسط اتاق....
خانوم فلانی کلیپ آماده هست پس چرا نرفتی پایین ... مگه نگفتم ساعت 10 باید رو میزم سی دیش آماده باشه

اومدم بهش جوابی بدم مثل همیشه به حرفم گوش نداد و گفت یالا زودتر بیارش تو اتاقم ببینم چیکار کردی؟
البت بهم گفت باید بساط پروژکتور روهم راه بندازم تا آقا بتونه رو دیفار تماشاش کنه

خلاصه بساط رو جور کردم آقا هم نشستن پشت میز خدایی و موشکافانه به تماشای حاصل شب زنده داری من پرداختند.......... داشت خوب پیش می رفت هیچی بهم نگفت

احساس کردم راضیه که یه دفعه برگشت گفت تموم عکسای خانوم رو از رو فایل حذف کن

چرا؟
همین که گفتم در حالی که داشت به همکار مزدور پاچه خوارش نگاه می کرد گفت زن رو چه به سیاست .... در حالی هم که دهنش و کج کرده بود با تمسخر گفت آزادی و برابری حقوق زن ....جمع کن این بساط خانوم مملکت رو زنا به این وضع کشوندن
خیلی تو دلم حرف داشتم که بهش بگم خیلی .......اما خو بازم به استدلال هام گوش نکرد یعنی چی مگه زن جماعت هم استدلال بلده.......من مجبور شدم عکس دخترایی که تو حوادث 18 تیر و تظاهرات و تجمعات اعتراضی صدای حق خواهی خودشون رو بالا آورده بودن رو حذف کنم اون تصاویر حذف شدن توسط منم حذف شدن

ای کاش ای کاش اون روز حرفایی که تو دلم تلنبار شده بود درد ها و بی حرمتهایی که تو تموم اون مدت کارکردنم تو اون محیط دیده بودمو یه جا فریاد می کردم ای کاش