حالشو حسابي گرفتيم...

samira.nanas

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سری جدید خرابکاری ها:

اصولا فک کنم تا حالا دیگه منو شناخته باشین:دی
یه کمی زیادی شر میباشم:دی
با یکی از پسرای کلاسمون بحثم شد...کلا خیلی با این یارو مشکل دارم...خیلی رو اعصابمه...
داشت کنفرانس میداد..کنفرانس های ما جوریه که وقتی کسی داره کنفرانس میده کل کلاس تو دستشه...
گوشی من زنگ خورد اومدم از کلاس برم بیرون که گفت کجا؟؟؟؟دارم توضیح میدم؟؟؟بشین سر جات ببینم....گفتم تلفنم مهمه...گفت رفتی بیرون بر نگرد...منم رفتم نشستم سر جام(استادمون آخر کلاس حضور غیاب میکنه)
جلسه بعدش من در پی تلافی بودم...داشتم توضیح میدادم که دیدم داره با بغل دستیش صحبت میکنه...با انگشت زدم به تابلو گفتم آقای فلانی یا میری بیرون یا ساکت میشی...هیچی نگفت..دو مین بعدش گوشیش زنگ خورد...اومد بره بیرون گفتم بشین سر جات...
نشست سر جاش دیدم داره با تلفن میحرفه...منم نامردی نکردم..رفتم جلو گوشیو ازش گرفتم گفتم بیرون...گوشیشو دادم دست استاد...گفتم منفی بذارید...اون جلسه هم غیبت خورد...بعد از اون یاد گرفت سر به سر من نذاره
:D


آفرین مرجان جون .....باریکلا.......هزارتا امتیاز مثبت........خوش اومد.....آفرین آجی گلممممممممممم
 

تارا پارسا

عضو جدید
سری جدید خرابکاری ها:

اصولا فک کنم تا حالا دیگه منو شناخته باشین:دی
یه کمی زیادی شر میباشم:دی
با یکی از پسرای کلاسمون بحثم شد...کلا خیلی با این یارو مشکل دارم...خیلی رو اعصابمه...
داشت کنفرانس میداد..کنفرانس های ما جوریه که وقتی کسی داره کنفرانس میده کل کلاس تو دستشه...
گوشی من زنگ خورد اومدم از کلاس برم بیرون که گفت کجا؟؟؟؟دارم توضیح میدم؟؟؟بشین سر جات ببینم....گفتم تلفنم مهمه...گفت رفتی بیرون بر نگرد...منم رفتم نشستم سر جام(استادمون آخر کلاس حضور غیاب میکنه)
جلسه بعدش من در پی تلافی بودم...داشتم توضیح میدادم که دیدم داره با بغل دستیش صحبت میکنه...با انگشت زدم به تابلو گفتم آقای فلانی یا میری بیرون یا ساکت میشی...هیچی نگفت..دو مین بعدش گوشیش زنگ خورد...اومد بره بیرون گفتم بشین سر جات...
نشست سر جاش دیدم داره با تلفن میحرفه...منم نامردی نکردم..رفتم جلو گوشیو ازش گرفتم گفتم بیرون...گوشیشو دادم دست استاد...گفتم منفی بذارید...اون جلسه هم غیبت خورد...بعد از اون یاد گرفت سر به سر من نذاره
:D


بسي حال نموديم مرجان جوني...;)

 

botany

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بار تو دانشگاه وسط راه پله شلوغ یکی از پسرای کلاس به من گیر داده بود که چرا از طبقه بالا میای طبقه پایین آب میخوری (یکی نیست بگه آخه به تو چه)، منم که کلاسم دیر شده بود گفتم خب بالا آبخوری نداره ولی اون میگفت داره، منم دیگه خسته شدم با جدیت تمام گفتم آره شما همیشه درست میگین و ما اشتباه و بدون حرف اضافه ای رفتم بالا و صدای خنده کسایی که تو سالن و راه پله بودن بلند شد و از قیافه اش پیدا بود ضایع شده و انتظار این حرف رو نداشت (دلش کل کل میخواست) که من حالش رو گرفتم...
 

تارا پارسا

عضو جدید
یه بار تو دانشگاه وسط راه پله شلوغ یکی از پسرای کلاس به من گیر داده بود که چرا از طبقه بالا میای طبقه پایین آب میخوری (یکی نیست بگه آخه به تو چه)، منم که کلاسم دیر شده بود گفتم خب بالا آبخوری نداره ولی اون میگفت داره، منم دیگه خسته شدم با جدیت تمام گفتم آره شما همیشه درست میگین و ما اشتباه و بدون حرف اضافه ای رفتم بالا و صدای خنده کسایی که تو سالن و راه پله بودن بلند شد و از قیافه اش پیدا بود ضایع شده و انتظار این حرف رو نداشت (دلش کل کل میخواست) که من حالش رو گرفتم...

خوشم اومد....
يبارم حال چنتارو گرفتم
حوصلم سر رفته بود ديدم چنتا از پسرا كنفرانس گرفتن يه گوشه...
اومدم برم سمت آبخوري( آب سردكن) نزديكش كه شدم پامو بصورت پانتوميم بلند كردم گذاشتم اونور...آب خوردم موقع برگشتم همين كارو كردم...رفتم يه گوشه نشستم...
چند مين گذشت يكيشون تشنش شد رفت آب بخوره پاشو مثل من بلند كرد گذاشت اون طرف...منم نشستم فيلم گرفتم بلوتوث كردم بين بچه هاي كلاس...:D
 

"Coral"

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شماها تو دانشگاه درس هم خوندید ؟ :D
والا از خدا که پنهون نیس از شما چه پنهون خیلی دلمون میخواد اما نمیشه....وقتی هم عزمم رو جزم میکنم که بخونم یکی از پسرای سوژه کلاسمون یه چی میگه اصن انگیزه درس رو از ما میگیره و جاش انگیزه ضایع کردن رو به ما القا میکنه:D
 

masoud612

عضو جدید
من توی سال 90 خرابکاری های زیادی کردم و آدمای ( دخترای ) زیادی رو اذیت کردم ( خاک بر ملاجم ) :(
باشه دومیه رو هم تعریف میکنم .
من تقریبا یه سال پیش زده بودم توی کار خرید و فروش گوشی . ( البته مدیونی فکر کنی الان خرید و فروش نمیکنم :D )
گوشی با قیمت خوب دستم میرسید و با قیمت خوب هم میفروختم .
یه روز یکی از دوستام گفت محمد یکی از آشناهامون هست که گوشی میخواد ولی کامل نمیتونه پول رو بده و یکی دو هفته بعد بقیه پولش رو میده . منم گفتم عیب نداره . اصلا یه ماه بعد پولش رو بده .
خلاصه دختره اومد گوشی رو برد و 300 تومن از پول گوشی رو نداد و گفت دو هفته بعد حتما میارم واستون . منم گفتم عیب نداره اصلا شما یه ماه بعد بده . دیگه تشکر کرد و رفت .
خلاصه دو هفته گذشت ... سه هفته گذشت ... یه ماه گذشت ... خبری ازش نشد . گفتم عیب نداره خودم گفتم یه ماه بعد شاید این روی یه ماه حساب کرده . خلاصه باز صبر کردم تا شد 1.5 ماه . دیدم خانم قصد نداره بیاد پول رو بده . دیگه زنگ زدم به دوستم گفتم این چرا پول رو نمیاره ؟ گفت نمیدونم خودت بهش زنگ بزن . زنگ زدم بهش دیدم گفتش نمیشناسمتون لطفا مزاحم نشین ... :surprised:
گفتم شوخی میکنین !؟ من همونم که گوشی فروختم بهتون و یه مقدار ازش ندادین و ...
بعد انگار تازه یادش اومده باشه گفت آها شماین ؟! گفتم بله ! حالا قضیه این 300 تومن چی میشه ! دیدم خیلی شیک برگشت بهم گفت آقا پولت رو نمیدم . خودت رو خسته نکن ! :razz:
گفتم خانم 300 تومن نه منو ثروتمند میکنه نه بدبخت میکنه . ولی اون دنیا باید جواب بدین . دیدم گفت حالا تا اون دنیا ... و قطع کرد .
بعد جالب این بود که زنگ زدم به دوستم گفتم نیما این دختره چه نسبتی باهات داره ؟! گفت باهام داشت ! دوست دخترم بود الان دیگه به هم زدیم و نمیدونم کجاس :biggrin: ( یعنی تو روح این رفیق :D آخه رفیقه داریم ؟! :D )
دیگه یکی دو ماهی گذشت و من به یه نفر گوشی فروختم . ولی خیلی بهش حال دادم . یه قیمتی بهش دادم که خودش کف کرد . یه سری کار دیگه هم واسه انجام دادم که ولش کن ...
بعد بهم گفت آقا من کارمند ایرانسلم . هرکاری داشتی من درخدمتم . بازم گذشت یهو به ذهنم اومد شماره دختره رو بدم بهش ببینم میتونه آدرس رو واسم پیدا کنه یا نه !
شماره رو دادم بهش گفت نمیشه ، غیر قانونیه ! اگه طرف شکایت کنه پدرمو در میارن و از اینجور حرفا ! دیگه یکم اصرار کردم گفت باشه ! :D:D:D
خلاصه آدرسش رو در آوردم و به فرداش رفتم در خونه دختره . جالبه که خونشون هم 18 تا کوچه با خودمون فاصله داشت و نزدیکمون بود . شانس آوردم که سیمکارت رو ثبت کرده بود و آدرس هم داده بود :D
رفتم دم خونشون زنگ زدم . خودش اومد دم در ...
واااااااااااااای اون صحنه خیلی دیدنی بود . وقتی منو دید یهو توی در افتاد ... :D
گفتم خانم من الان نیومدم اینجا داد و بیداد راه بندازم و بگم 300 تومنم رو بده . چون دیگه واسم ارزش نداره . اومدم آدرستون رو پیدا کردم که یه وقت فکر نکنین خیلی زرنگین .
اون 300 تومن هم نوش جانتون و از شیر مادر هم حلال تر ...
خداحافظی کردم و اومدم .
دیدم پس فردا دوست زنگ زد گفت بیا کارت دارم . رفتم دیدم گفت دختره دیروز اومده 300 تومن داده که بدم بهت . خودش روش نشد بیاره ...
--------------------------------------------------------------------------
همونطور که اول پستم گفتم من خیلیا رو اذیت کردم . اگه یادم اومد بازم میگم ...

کلا به دختر جماعت اعتمادی نیس
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
این داستانایی که این جا گفته میشه همش واقعیه>>؟؟!!!!!!!!:biggrin:...........

من هیچ وقت به شخصه حال گیری نکردم ولی خب همیشه مثل دستای پشت پرده بودم.......
جدیدترینشونو واستون مینویسم میزارم حال یکی از دخترای کلاسمون که استاد حل تمرین شده بدجور گرفته شد:biggrin:......
 

LEGEND.MM

کاربر فعال تالار موبایل
کاربر ممتاز
این داستانایی که این جا گفته میشه همش واقعیه>>؟؟!!!!!!!!:biggrin:...........

من هیچ وقت به شخصه حال گیری نکردم ولی خب همیشه مثل دستای پشت پرده بودم.......
جدیدترینشونو واستون مینویسم میزارم حال یکی از دخترای کلاسمون که استاد حل تمرین شده بدجور گرفته شد:biggrin:......
به جان جفت بچه هام واسه من همشون واقعیه ! :D
منتظر خاطرات جدید من باشید !
من توی سال 90 خیلی خاطره آفریدم ...:) ( البته الان دیگه خوب شدم :D )
 

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نه دیگه ما فقط حال گیری دوست داریم:D

بله.من شاگرد اول دانشگامونم....
حالشونو نگيري ادعاشون آسمونم پاره ميكنه...:D

والا از خدا که پنهون نیس از شما چه پنهون خیلی دلمون میخواد اما نمیشه....وقتی هم عزمم رو جزم میکنم که بخونم یکی از پسرای سوژه کلاسمون یه چی میگه اصن انگیزه درس رو از ما میگیره و جاش انگیزه ضایع کردن رو به ما القا میکنه:D


:surprised:
 

et-rt

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترم یک بود ما اولین جلسه ای بود که من رفته بودم سر کلاس(حالا هیشکی هم هیشکی رو نمیشناخت)
استاد اومد سر کلاس و کلی از هنری بودن معماری و ارزشهای هنری حرف زد همه هم محو این حرفا بودن
منم اونروز کلا اعصابم تعطیل بود
یه دفه استاد گفت هر کسی یه بیت شعر بنویسه و حسشو نسبت به اون شعر با خط و نقطه رسم کنه و بعدش کلاس شرو کردن به پچ پچ که من اون وسط دراومدم گفتم استاد این جلف بازیا چیه!!!!!!
استادو میگی؟؟
با عصبانیت گف کی این حرفو زد که منم با کمال بیشخصیتی دستمو بردم بالا و گفتم من!!!!
بیچاره اصلا انتظار نداش به این زودی خودمو لو بدم
پرسید چرا این حف زدی و من بازم با پرویی گفتم جلف بازیه دیگه
نبودین ببینین استاد چطور شده بود
بعد گفت شما هیچی سرتون نمیشه و اصلااز نظر من حذف هستین و کلی حرف دیگه
منم که فهمیدم گند زدم دیگه چیزی نگفتم
بعدش هم رفتم ازش عذر خواهی کردم
هنوز وقتی بهش فک میکنم مور مورم میشه که اون حرفو زدم
 

LEGEND.MM

کاربر فعال تالار موبایل
کاربر ممتاز
یه خاطره یادم اومد ولی نمیگم . چون مثبت 18 هستش و به سن خودمم نمیخوره ! :D
بذار فکر کنم ...
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
به جان جفت بچه هام واسه من همشون واقعیه ! :D
منتظر خاطرات جدید من باشید !
من توی سال 90 خیلی خاطره آفریدم ...:) ( البته الان دیگه خوب شدم :D )
یعنی من داستان هر کی رو باور نکنم داستان شما رو باور کردم به جون همون جفت بچه هات:biggrin:

یعنی توی مرام شما موندم فقط کافیه اون صحنه ای که نوشته بودید رفتید در خونه ی دختره یه موزیک فیلم هندی هم میذاشتی دیگه تموم بود:smile:
 

LEGEND.MM

کاربر فعال تالار موبایل
کاربر ممتاز
یعنی من داستان هر کی رو باور نکنم داستان شما رو باور کردم به جون همون جفت بچه هات:biggrin:

یعنی توی مرام شما موندم فقط کافیه اون صحنه ای که نوشته بودید رفتید در خونه ی دختره یه موزیک فیلم هندی هم میذاشتی دیگه تموم بود:smile:
آره راس میگی ... :D
اینم موزیکش
دیییییییییی دیییییرییییییییییی ریییییییییییییی

نههههههه ، راجوووووووو ، پسرم ...... :cry:

:D
 

تارا پارسا

عضو جدید
آره راس میگی ... :D
اینم موزیکش
دیییییییییی دیییییرییییییییییی ریییییییییییییی

نههههههه ، راجوووووووو ، پسرم ...... :cry:

:D

نه یه چیز +52.5 سال بهش گفتم . همین بود روم نمیشد بگم ... :D

یعنی من داستان هر کی رو باور نکنم داستان شما رو باور کردم به جون همون جفت بچه هات:biggrin:

یعنی توی مرام شما موندم فقط کافیه اون صحنه ای که نوشته بودید رفتید در خونه ی دختره یه موزیک فیلم هندی هم میذاشتی دیگه تموم بود:smile:

:biggrin::biggrin:
 

Similar threads

بالا