جوک بگو....

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
هواپیما در حال سقوط بود زن ایرانی فوری شرو میکنه به آرایش کردن زن آفریقایی میپرسه چرا ؟ میگه وقتی سقوط کردیم اول دنبال خوشگلا میگردن زنه آفریقایی لباساشو در میاره میگه نه جونم اول دنبال جعبه سیاه میگردن!
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود پسر:D
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط تو فیلمهای ایرانیه که عروس داماد شب زفافشون میرن تو خونه....
بعد عروسه میره میخوابه و داماده تو 3 اتاق اون طرف تر تا صبح بیدار میمونه و به مشکلات زندگی فکر میکنه^ـــــ^
یعنی واقعا میشه همچی چیزی ؟؟؟
چرا با احساسات جوونای مردم بازی میکنید ؟؟؟؟
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
مـورد داشـتـیـم
گـشـت ارشـاد پـرسـیـده خـانـم چـه نـسبـتی بـاهـاتـون داره؟
پـسـره گـفـته: کــورن، دارم از خـیـابـون ردشـون میـکنــم
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
بمیری مهندس من اینارو میخونم و هی میخندم بابام نگاه میکنه به نشان تاسف سرشو تکون میده.
چرا بمیرم:surprised:
خب برای پدر بزرگوار هم بخونین تا کمی شلد بشن.....

عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود پسر:D
خواهش میکنم دتر:D
 
  • Like
واکنش ها: Reus

saghar*20*

عضو جدید
دختره به دوس پسرش زنگ میزنه
دختر : سلام کجایی عزیزم؟
پسر : با بابام دارم میرم بانک پول بردارم برم ماشین بخرمت و کجایی؟
دختر : من تو همین اتوبوسی که هستی هستم میخواستم ببینم خودت بلیطتو میدی یا من حساب کنم واست؟؟؟!!!
خهههههلیییی باحال بود........مچکر;);)
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


دختره به دوست پسرش میگه : برو برام یه نوشیدنی بگیر.

پسره : کولا یا پپسی؟

دختره : کولا.

پسره : لایت یا عادی؟

دختره : لایت.

پسره : قوطی یا شیشه؟

دختره : قوطی.

پسره : کوچیک یا بزرگ؟

دختره : اصلا نمیخوام... برام اب بیار.

پسره : معدنی یا لوله کشی؟

دختره : معدنیییییییی.

پسره : سرد یا گرم؟

دختره : میزنمتاااااا

پسره : با چوب یا دمپایی؟

دختره : حیووووووووووووون

پسره : خر یا سگ؟

دختره : گمشووووو از جلو چشام.

پسره : پیاده یا با دو؟

دختره : میام میکشمتاااااااااااا

پسره : با چاقو یا ساطور؟؟

دختره : ساااااااااااااااااطورررر

پسره : قربانیم میکنی یا تیکه تیکه؟

دختره :خدا لعنتت کنه... قلبم ... وای داره می ایسته...

پسره :ببرمت دکتر یا دکتر رو بیارم اینجا؟؟؟

.
.
.
.
.
.
.
.
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابابزرگ ما قبلا پلیس بوده
یه روزی دنبال یه دزد میکنه
میبینه نمیتونه بگیرتش با اسلحه هدفگیری میکنه که بزنه به پاش!
.
.
.
.
.
میزنه به گردنش طرف قطع نخاع میشه!!! =|||
همینجا بگم که من رو بابابزرگم تعصب دارم کسی بهش نخنده!
بخندین اسلحمو درمیارم و دهنتون رو هدف میگیرم! منم که همه چیو از باباجونم ارث بردم... دیگه خوددانی
 
  • Like
واکنش ها: Reus

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
يکى از فانتزياى معکوسم اين بود فاميلى همسر ٱينده م "کردى" و فاميلى خودم "ﺍَﺑﺮى" بود... اونوقت ﺑﭽﻪم اگه شبيه بقيه پول خيارشور زشت به دنيا ميومد ﺍﺳﻤﺸﻮ ﻣﯿﺬﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ، صداش ميزدن ﺩﻣﭙﺎيي ابرى!!! ^_^
بعد دوس داشتم اسم خانومم "شلوار" باشه که اونم صداش ميزدم"شلوار کردى " و وقتژ من از سره کار خسته ميومدم داد ميزدم شلوارکردى من کجايى قربونت بشم???خانومم هم از اونور داد ميزد اينجاأم حاج عباس, "دمپايى ابرى" خودشو خيس کرده دارم عوضش ميکنم!!! ^_^ بعد من و دمپايي ابرى و شلوار کردى 3تايي ميزديم تو جاده شمال توى نيسان گوجه اى اهنگ معين "بدون سيبيل" گوش مي داديم هار هار مي خنديديم و ترمز مى بريديم متلاشى ميشديم!!! ^_^ حيف که فاميليم مستقيم شد و ابرى نشد, حيف ^_^
 
  • Like
واکنش ها: Reus

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ ﻫﻮﺍ ﭼﻪ ﺳﺮﺩﻩ
ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻓﯿﺲ ﺧﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﻭﻧﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺍﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ! ﺍﻏﻮﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ !
ﻣﺤﺒﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ! ﺗﻮ ﻫﺮ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﯾﻨﻮ ﺧﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ !
.
.
.
ﻣﻨﻢ ﺳﺮﯾﻊ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ، ﺍﻭﻧﻢ ﺍﯾﻨﻘﺪ ﺯﺩ ﮐﻪ ﯼ ﺟﺎﯼ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺮﺍﻡ ﻧﻤﻮﻧﺪﻩ |:
ﺧﻮ کصافطااا ﺗﺎ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﯿﺴﺘﯿﻦ ﻧﺰﺍﺭﯾﻦ ﺗﻮ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک روز صبح مادری برای بیدار کردن پسرش رفت...
مادر : پسرم بلند شو ، وقت رفتن به مدرسه است !
پسر : اما چرا مامان ؟ من نمی خوام برم مدرسه!
مادر : دو دلیل به من بگو که نمی خوای بری مدرسه !
پسر : یک که همه بچه ها از من بدشون می یاد ! دوما همه معلم ها از من بدشون می یاد !
مادر : اُه خدای من ! این که دلیل نمی شه ! زود باش تو باید بری به مدرسه !
پسر : مامان دو دلیل برام بیار که من باید برم مدرسه ؟
مادر : یک تو الآن پنجاه و دو سالته ! دوما اینکه تو مدیر مدرسه هستی !!!
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
كوسه داشت طرز شکار انسان را برای بچه اش توضیح میداد:
.
.
.
.
.
هر وقت خواستی انسان بخوری با سرعت بهش حمله کن و درست یک قدمی اش وایسا و در چشماش خیره شو وبعدش یه بار دورش بچرخ و ازش دور شو، دوباره بطرفش حمله کن و باز هم کار قبلی را تکرار کن! برای بار سوم حمله کن و بخورش.
بچه کوسه اعتراض میکنه:
چرا باید این همه وقت تلف کنم همان بار اول میخورمش! کوسه میگه اگر دلت خواست طرف را با گُ.هِ.ش بخوری دیگه بخودت مربوطه! خخخ ^ــ^
 
  • Like
واکنش ها: Reus

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
ینی ی خاطره تعریف کنم بترکین از خنده.....(خخخخخ)
عاقا چند وقت پیش دائیم زنگ زده به گوشی بابام از اونجائیکه پدرگرامی حموم تشریف داشتن من رفتم گوشیشو (11 دو 0 خخخخ) جواب دادم...
آغا تا دائییه صدای دخترونه شنید سریع گوشیو قط کرد.دوباره بعد ی چند ثانیه زنگ زد همینکه صدامو شنید گفت: خانم ببخشید اشتباه گرفتم (حالا خدا پدر آمرزیده مهلت نمیده منم حرف بزنم...)دوباره زنگ زد میگه خانم مثل اینکه خط رو خط شده(خخخخخخ) تا میرم بگم : نه دائی درست گرفتی سریع قط میکنه....(ینی یه همچین موجود کودنی هم پیدا میشه عایا ؟؟!! جل الخالق!!)
فکر کرده چون زنگ میزنه به گوشی ی مرد پس نباید زن جواب بده..خخخ
عاقا چشمتون روز بد نبینه داداش منو میگی یک آن قااطی کرد رفت تلفن خونه رو برداشت زنگ زد خونه دائی اینا به زندائی گرامی میگه:بابا به اون اسگول بگو درست زنگ میزنه.....
عاقا منو میگی پهن شدم رو زمین از خنده سینه خیز میرفتم...
مامی مام انقد صورتشو زد بدبخت کبود شد..(خخخخ) عاقا حالا شما بگین ما این دایی رو کجای دلمون بزاریم ؟؟؟!!!!!! !!!
 
  • Like
واکنش ها: Reus

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب خانواده عموم اومده بودن خونمون...
عموم یه نیم ساعت از پسر عموم تعریف کرد
نوبت رسید به بابای من
گفت این پسر من بچه بود دستشو میکرد تو دماغش بعد میکرد تو دهنش میخندید!
همه ترکیدن!
من O_0
بعد هی بگین چرا جوونا معتاد میشن!!!
 

SEVDA.14

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترکه میره مصاحبه هر چی سوال دینی ازش میپرسن بلد نبوده
آخر سر یارو قاطی میکنه میگه:فاتحه که دیگه بلدی بخونی
ترکه میگه:آره بابا ما هر شب جمعه میریم سر قبر آقامون
گفته:بخون ببینم
ترگه سرشو انداخت پایین گفت:پٍسپٍسپٍسپٍسپٍسپٍسپٍس خدا بیامرزدش!!!

ديگه قرار نبود توهيني دركار باشه
 

SEVDA.14

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدونید برگ چغندر به کی میگن؟؟؟
به اونی که میاد اینجا و جک هارو میخونه و حالشومیبره اما یه لایک ساده نمیزنه
.
.
شوخی کردم همین که لبخند بروی اون صورت زیبایتون می نشینه برام ی دنیا ارزش داره.....

جكات خيلي باحالن ممنون
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا خانوم ما،ببخشید اول سلام...
حالا آقا خانوم ما یه بار با رفیقمون رفته بودیم کتابخونه واسه یه کار تحقیقاتی...
کارمون طول کشید داشتیم از گشنگی میمردیم...گفتیم پاشیم بریم رستورانی فست فودی جایی یه چی بخوریم،چشتون روز بد نبینه...
رففتیم نشستیم منو آوردن که انتخاب کنیم،سفارشو داددیمو،دیدم رفیقم مِن مِن میکنه...گفتم چیه؟ گفت من زیاد پول همرام نی...گفتم نگران نباش داداش من پول دارم.زیاد نی ولی میرسه.حالا دروغا،خودم به هوای اون رفته بودم،هیچی دیگه 2تا پیتزا مخصوص و 2تا نوشابه سفارش داده بودیم...خوردیمو اینا.گفتیم صورت حسابو بیارن...غذا شده بود 28،500
پولامونو ریختیم رو هم دیدیم 27.300 پول داریم...
هیچی دیگه رفتیم ظرف شستیم جاتون خالی،خیلی خوش گذشت D:
ولی استرسش از شب کنکور هم بدتر بود لعنتی
 
  • Like
واکنش ها: Reus

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز دبیر شیمی درباره ی نفت و ویژگی های نفت صحبت میکرد...
به من گفت:آقای رضایی،جو کلاسُ بهم بزنی به جون خودم مستمر بهت میدم 1
من:^ـــــ~
خواست بگه که هرچی اطراف شماست از نفت ساخته شده
گفت:ببینید بچه ها،هر جا که چشم میندازید
منم امون ندادم گفتم:هستش نامی نو :))))
عاغا خداوکیلی کلاس ترکید از خنده
هیچی دیگه مستمر 1،پایانی 7 سرجمع تو کارنامه میشه 5
 
  • Like
واکنش ها: Reus

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلاس اول دبستان بودم سر درس ” ص ” وقتی داشتم مشقاشو مینوشتم به ذهنم رسید ما تو زبان عامیانه میگیم بارون اما کتابیش میشه باران پس صابون هم لابد صابانِ اصلش ! از این نبوغ خودم خرکیف شدم همه مشقامو نوشتم صابان ! فرداش معلممون به شدت نبوغمو برد زیر سوال !
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
سر کلاس زیست کسی از معلم پرسید:جنسیت جنین چگونه مشخص میشود!؟
یکی از بچه ها از ته کلاس بلند شد و گفت::::سیبیلاش!!
ناگهان بچه های کلاس به نوبت به افق رفتند!
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
سال پیش همین موقع ها بود که اوایل بهمن ماه بودیم،
امسالم همین موقع هاست و ما اوایل بهمن ماهیم،
مطمئن باشید سال بعدم همین موقع ها اوایل بهمن ماهیم
معلوم نیست کی میخواییم به خودمون بیاییم و پیشرفت کنیم... :| :
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب کل خانواده نشستیم داریم اوای باران میبینیم این بابابزرگم خیلی رفته بود تو بهر فیلم یهو برگشته میگه این مرده چقدرخنگ و گیج(منظورش دایی طاها بود)میگم چرا بابا بزرگ میگه اگه یه بار بشینه اوای بارانو ببینه دخترش و پیدا میکنه زیور و نادر و دستگیر میکنه این همه هم اذیت نمیشه.
بچه که بودم همیشه فکر میکردم چرا بابا بزرگم دکتر مهندس نشده دیشب جواب سوالم پیدا کردمو فهمیدم این همه سال الکی مغزم و درگیر کرده بودم
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاقا ما یه دوستی داریم کلا بدشانسه
موقعی که میخواست ازدواج کنه خودش که ماشین نداشت فامیلای عروس هم ماشین کم داشتن زنگ میزنه چند تا ماشین از آژانس بیاد تا عروس و خانواده عروس رو ببرن محضر برا عقد
خلاصه حاج آقا صیغه عقد رو جاری میکنه و به سلامتی شوت و جیغ و دست و رقص و ...... و ملت مبرن سوار ماشیناشون میشن تا قر تو کمرشون نمونده برسن خونه عروس و از میخ به پیچ تغییر وضعیت بدن
خلاصه بنابر آمار موثق بعد یک ساعتی از جشن تو خونه عروس گذشته تازه متوجه میشن آقا داماد نیستش
حالا کارگروه جستجو تشکیل دادن که داماد کجاست فهمیدن داماد تو محضر جا مونده ، موبایلش دست خواهرشه و پول هم تو جیبش نبوده نفله !!!!!!
اکیپی که رفته بودن بیارنش وسطای راه دیدنش داره پیاده گز میکنه برمیگرده !!!!
 
  • Like
واکنش ها: Reus

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه سوال
اونشب که کیانوش گوشی فریدو دزدید،فرید چطور با دایی طاها قرار گذاشت؟؟
نه واقعا برام سواله!!!
اول فیلم باید بنویسن این فیلم حاصل توهمات نویسنده است!!!
والا
 
  • Like
واکنش ها: Reus

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتــراف ميكنــم وفتــي بچــه بــودم با مشــت ميــزدم تو ســر و صــورت پســر خالـــم كــه اون صـــداي "دِرررررش" كـــه تـــوي فيلـــم هــاي هنـــدي وقتــي بــه هـــم ديــگه مشــت ميزدنــد مـــيومد رو بشنـــوم ولـــي فقـــط صـــداي گريه پسر خالمـــو ميشنيــــدم ^_^
 
  • Like
واکنش ها: Reus

saghar*20*

عضو جدید
دیشب کل خانواده نشستیم داریم اوای باران میبینیم این بابابزرگم خیلی رفته بود تو بهر فیلم یهو برگشته میگه این مرده چقدرخنگ و گیج(منظورش دایی طاها بود)میگم چرا بابا بزرگ میگه اگه یه بار بشینه اوای بارانو ببینه دخترش و پیدا میکنه زیور و نادر و دستگیر میکنه این همه هم اذیت نمیشه.
بچه که بودم همیشه فکر میکردم چرا بابا بزرگم دکتر مهندس نشده دیشب جواب سوالم پیدا کردمو فهمیدم این همه سال الکی مغزم و درگیر کرده بودم

:biggrin:;)
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول دبیرستان بودم مامانم به بابام گف مرد برو پرس درس بچه رو کن ببین درسش چطوره
بابام هم اومد تو دفتر مدرسه بهش گفتن همه درساش خوبه فقط فیزیکش ضعیفه
بابام :پسره گوساله از همون بچگی با نیوتون و قانوناش مشکل داشت رفته بود رو دستشویی بپره پرواز کنه با مغز اومد زمین ^_^
حالا باید چکار کنم ؟؟
آقاهه : به معلم فیزیکش بگید بیاد خونتون باهاش کار کنه
بابام : معلم فیزیکش اگر بلد بود سر کلاس یادشون میاد گوساله , حالا معلم فیزیکشون کی هست ؟
آقاهه : مسعودی هستم معلم فیزیک بچتون ^_^
هیچی دیگه فیزیک رو با تک ماده قبول شدم
 
  • Like
واکنش ها: Reus

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراف میکنم وقتی6 سالم بود داداش دو سالم تب کرد، بعد پدرو مادر گرامی خیلی تحویلش میگرفتن و بهش محبت میکردن،منم که کمبود محبت گرفته بودم تاچند وقت میرفتم پشت بخاری تا از گرما جزقاله میشدم،بعد میومدم به مامانم میگفتم حالم خوب نیست ببین تب دارم؟! تا شاید یکم قوربون صدقه ام برن! سال به سالم مریضم نمیشدیم یکم تحویلمون بگیرن،والااا!
 
  • Like
واکنش ها: Reus

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند وقت پیش یکی از فامیلای ما اومد خونمون, تلفن خونمون رو برداشت گفت اگه اجازه بدین من یه زنگ بزنم. ما هم گفتیم خواهش میکنم این حرفا چیه.
بعد تقریبا یه ساعت با تلفن حرف زد.
سر ماه پول قبض تلفن 120000 تومان اومده بود, رفتم پرینت گرفتم دیدم بععععععععععله کصااااااافط زنگ زده آمریکا یه ساعت حرف زده.
 
  • Like
واکنش ها: Reus

Similar threads

بالا