جوک بگو....

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
دانیال پسرخالم , معلمشون بهش گفته : خاطرات یک روزتون رو با کمک مادرتون بنویسید و آخرش یه شعر بنویسید و بیارید
حالا این اومده ب من میگه: حامد بیا هر چی میگم بنویس
من: o_0 باشه
حالا فک میکنید چی ب من بگه خوبه ؟؟
برگشته میگه: " مامانی من, من رو صبح زود اول (ببین چی میگه , میگه صبح زود اول) منو بیدار میکنه , من میگم نمیرم مدرسه , من از مدرسه بدم می آید , من از خانم شعبانی(معلم بنده خداشون) بدم می آید
حالم ازش بهم میخورد , مامانم نمیگذارد که بعد از ظهر ها که خسته و کوفته اَم بخابم , چون میگوید شب نمیتوانی بخابی
خوب بس است دیگه من چیزی به ذهنم نمیرسد , خداحافظ
حالا شعر آخرشو نگاه کن چی نوشته :
منو بُردن کلانتری / بهم گفتن چند سال داری ؟/ منم گفتم یه سال دارم / دوسال دارم / سه سال دارم / اِســهــال دارم ^_^
 
  • Like
واکنش ها: A.8

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
مورد داشتیم دختره به پسره گفته دوستش داره و بهش شماره داده!
پسره هم گفته باید بیای خاستگاریم!!
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
مورد داشتیم پســـــــــــــــره رفته خواستگاری...

دیـــــــده جوراباش پای بابای دختـــــــــــرست...
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه جمله باحال تو ذهنمه ولی حال ندارم بنویسم
لایک کن
.
.
.
.
بهم اعتماد کن
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
از این به بعد هر کی جوک بخونه و برای اموات من فاتحه نخونه انشالله راحی جهنم شه.............
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی چسب ها هستن که.....
همون کار اخخخخ توفّ رو انجام میدن اما اینا یه نمه تمیز ترن..... آخه بسته بندی شدن !!!
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
پـسـرخـالـم 7 سـالـشـه بـعـد بـهـم اس داده: سـریـع تـنـد زود چـنـدتـا اس عـاشـقـانـه بـفـرس لـازم دارم......
مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن (o_O).....
مـن هـم سـن ایـن کـثـافـط بـودم یـکـی از ایـن گـوشـیـا داشـتـم کـه هـر دکـمـشـو مـیـزدی یـه صـدا داشـت اونـقـدم ذوق مـیـکـردم کـه نـگـو.....
 
  • Like
واکنش ها: A.8

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
ن {زن} میخام ؛ ن {دوس دختر} ؛ ن {بچه} یکی میخام ک بهم بگــهـ (عــــجــــقــــم )
.
.
.
.
.
.
.
.
هـیـچـیـ دیـگــه بــراش ی بـستـه بـآلا بـآلا بـگـیـرم بـآ هـم تــمــریــنــ کنیـــم
^___^
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﻮ ﺁﭘﺎﺭﺗﻤﺎﻧﻤﻮﻥ ﺯﻝ ﻣﯿﺰﺩﻡ ﺑﻪ ﭼﺮﺍﻏﺎﯼ ﺭﺍﻩ ﭘﻠﻪ ﺑﻌﺪ ﭼﻨﺪ ﺩﯾﻘﻪ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﯿﺸﺪ !
ﺗﺎ ﯾﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﻓﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﯾﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺧﺎﺹ ﺩﺍﺭﻡ،
ولی ﻭﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺗﺎﯾﻤﺮ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻤﺮﻡ ﺷﮑﺴﺖ
 

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
اوسا مکانیک روحت شاد که روحمونو شاد میکنی همی.....
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاغا اصفهان برف اومده خیابونا همه یخ زده مام مهمون داشتیم یه گودزیلای 3 ساله داشتن اینا. وقتی می خاستن برن دم در یه دفعه دیدیم ااا پ گودزیلاشون کو؟؟؟ نگو لیز خورده رفته زیر ماشین o_O خخخخخخ یعنی دیگه من همه یخای خیابونو گاز گازی کردم یخ در بهشت شد...
دیگه ام نمیشد این گودزیلا رو درش اورد نه دستمون بهش میرسید نه میشد ماشینو جا به جا کرد یعنی یه صحنه ای بودا....
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوم راهنمایی بودم سر کلاس دبیرمون درس میداد منم نقاشی مخصوص بابامو تمرین میکردم
یهو معلمه مثل عجل معلق بالای سرم حاضر شد و مارو راهی دفتر کرد ناظممون هم که خدا ازش نگذره زنگ زد خونه و گفت والدین بیان مدرسه
بابام پاشد اومد مدرسه بعد ناظممون نقاشی رو نشون داد گفت بچتون بجای گوش دادن نقاشی میکشه سرکلاس
بابام ی نگاه به من کرد ی نگاه به نقاشی
بعد برگرو برداشت رو به من گفت اخه پدر سوخته من اینطوری به تو نقاشی یاد دادم این دماغه کشیدی؟
در اون لحظه ناظممون Oo
من رو به ناظم دماغ سوختمون P:
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
وصیت کردم هرکی تو مراسم ختمم گفت:”خدا بیامرزتش، راحت شد”
با لبه ی سینیه حلوا بکوبن دهنش اونم راحت شه بیاد پیش من!
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاقا ما عیال رو برده بودیم آرایشگاه و قرار شد کارش تموم شد زنگ بزنه بریم دنبالش از آرایشگاه بیاریمش خونه
خلاصه عیال محترم هم دستور فرمودند و همراه گودزیلای خوشگلم به محل آرایشگاه عزیمت نمودیم
در دقایقی که دم در آرایشگاه منتظر بودیم یه خانم اجق وجق از در اومد بیرون و گودزیلای ما هم تحت تاثیر کارتونای اسکوبی دو هوار کشید وای هــیــــولــــــــــا
خانمه هم گفت : خاک بر سرتون با اون بچه تربیت کردنتون خو یادش بدین درست حرف بزنه
منم خیلی ریلکس و شیک گفتم : خانوم ببخشین این هنوز بچس نمیدونه به سرخپوستای قبایل آپاچی چی باید بگه !!!!
خانومه اومد دست به متوسل به درگیری خیابانی بشه ما استارت زدیم و الفرار !!!!!!!!!
عیال هم ظاهرا خودشو صاحاب ما ندونسته بوده وگرنه جنازش هم به خونه نمیرسید و ناچارا با آژانس به منزل مراجعت نمودن
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاقا شوهرم یه پسرعموی خسیس داره یه روز رفته دندونشو کشیده با اتوبوس رفته خونه با اتوبوسم یه یک ساعتی طول میکشیده یه نیم ساعتی که میگذره خونو تف تو دهنش جمع میشه با خودش میگه بقیه مسیرو با همین اتوبوس ادامه میدم بهد که رفتم پایین تف میکنم ،حالا اتوبوسم شلوووووووغ یه دفه عطسش میگیره ععععععپپپپپپپیییییییییشششششوووو میگف ای محتویات دهنش تا چار ردیف جلوتر پخش میشه واینگونه بود که نصف مردم شهر ایدزی میشن
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
وسط مهمونی دیدم دخترداییم با قیافه ی داغون داره ریاضی میخونه. والا دلم سوخت گفتم میخوای برات توضیح بدم؟ برگشته میگه :فک کردی نمیفهمم؟ فک کردی خنگم آره؟ ماااااااااااماااااااااااان این به من میگه خنگ.
هععععی خدا...حالا خودم هیچی دلم واسه شوهرش میسوزه
 

YaZahra313

عضو جدید
عاقا ما عیال رو برده بودیم آرایشگاه و قرار شد کارش تموم شد زنگ بزنه بریم دنبالش از آرایشگاه بیاریمش خونه
خلاصه عیال محترم هم دستور فرمودند و همراه گودزیلای خوشگلم به محل آرایشگاه عزیمت نمودیم
در دقایقی که دم در آرایشگاه منتظر بودیم یه خانم اجق وجق از در اومد بیرون و گودزیلای ما هم تحت تاثیر کارتونای اسکوبی دو هوار کشید وای هــیــــولــــــــــا
خانمه هم گفت : خاک بر سرتون با اون بچه تربیت کردنتون خو یادش بدین درست حرف بزنه
منم خیلی ریلکس و شیک گفتم : خانوم ببخشین این هنوز بچس نمیدونه به سرخپوستای قبایل آپاچی چی باید بگه !!!!
خانومه اومد دست به متوسل به درگیری خیابانی بشه ما استارت زدیم و الفرار !!!!!!!!!
عیال هم ظاهرا خودشو صاحاب ما ندونسته بوده وگرنه جنازش هم به خونه نمیرسید و ناچارا با آژانس به منزل مراجعت نمودن

عااااااااااااااااالی بود خیلی حاااااال کردم دمت گرم:دی
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
عااااااااااااااااالی بود خیلی حاااااال کردم دمت گرم:دی
خواهش میکنم...... راستی برات بالا بالا گرفتم:D
 

♥milad♥

عضو جدید
کاربر ممتاز
شعرای جدیده عروسی ها:
ساپورت رنگی رنگی... عروس چقد قشنگی
ساپورتو کلیپس اوردیم... دخترتونو بردیم
ساپورتو کلیپس ارزونیتون... دختر نمیدیم بهتون
 

Similar threads

بالا