عوامل لجاجت
1. تقلید کورکورانه:
یکی از عواملی که برای لجاجت متصور است، تقلید بیچون و چرا از عقاید دیگران است؛ چرا که، گاهی با استناد به آن حکم عقل را سرکوب کرده و جلوی واضحترین برهانها و معجزات ایستادگی میکنند، قرآن کریم به نکوهش اینگونه تقلید از سوی افراد پرداخته و آن را رد میکند:
«
وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ»
[6]
«و هنگامى كه به آنها گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل كرده، و به سوى پيامبر بياييد! مىگويند: "آنچه از پدران خود يافتهايم، ما را بس است!"
آيا اگر پدران آنها چيزى نمىدانستند، و هدايت نيافته بودند
(باز از آنها پيروى مىكنند)؟!»
بر اساس این آیه، هنگامی که کفّار به سوی کتاب خدا و رسول او دعوت میشدند، به دلیل تقلید بیقید و شرط از آداب نیاکان خود، در مقابل این دعوت ایستادگی کرده و از پذیرش آن خودداری میکردند.
[7]
2. تکبّر و إستکبار:
عامل دیگری که قرآن برای لجاجت متذکر شده، استکبار است. مستكبر به كسى گفته میشود که بخواهد با ترك پذيرفتن حق، خود را بزرگ جلوه داده و خود را بزرگتر از آن بداند كه حق را بپذيرد. این حسِ خود برتربینی، به شخص اجازه نمیدهد که به سخنی غیر از سخن خود گوش کند و به همين جهت بدون هيچ دليل و حجتى از انقياد در برابر حق سر برمىتابد.
[8]
«
فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ»
[9]
«امّا كسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند، دلهايشان (حق را) انكار مىكند و مستكبرند.»
آثار لجاجت
1. محرومیت از درک آیات الهی:
یکی از آثار لجاجت اینست که افراد لجوج از درک حقایق آیات الهی محرومند:
«
ِوَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَراكِباً و... إِنَّ فِي ذلِكُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُون»
[10]
«اوست خدايى كه از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتى را رويانيديم، و از آن نبات ساقهاى سبز و از آن دانههايى بر يكديگر چيده... كه در آن، نشانههايى (از عظمت خدا) براى افراد با ايمان است!»
در اين آيه تدبير نظام روئيدنىها، آیتی مخصوص به مردم با ايمان شمرده شده، و تناسب این اختصاص روشن است؛ چون، این نوع تدبر و تفکر، احتیاج به تحصیل علم خاصی ندارد؛ بلکه، هر فهم عادى نيز، اگر دلش به نور ایمان منور شده و پلیدی عناد و لجاجت آن را آلوده نکرده باشد، مىتواند با آن فهم عوامیش، در آن نظر كرده و پى به صانع آن ببرد.
[11]
2. انکار آیات الهی:
اثر دیگر لجاجت، انکار کردن آیات الهی است، چرا که این صفت باعث مىشود كه علاوه بر محروم شدن از درک آیات الهی، دائما حالت انكار به خود گرفته و با بهانهجوییهای گوناگون، از پذیرش حق سربتابند و گرنه آیات الهی براى آنها كه حقجو و متواضع در مقابل حقيقتند، آشكار است؛ این در حالی است که اهل ایمان به محض روبه رو شدن با آیات خداوند، به آیت بودن آن پی برده و آن را وسیلهی اتصال به محبوب خود قرار میدهند.
[12]
«...
فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلا ...»
[13]
«...آنان كه ايمان آوردهاند، مىدانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان و اما آنها كه راه كفر را پيمودهاند، (اين موضوع را بهانه كرده) مىگويند: «منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!...»
«
فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ ...»
[14]
«امّاكسانى كه به آخرت ايمان نمىآورند،دلهايشان(حق را)انكار مىكند...»
3. غرق در گناهان:
یکی از پیامدهای لجاجت فرو رفتن در گناهان بوده؛ که، علت اصلی آن همان حق گریزی است؛ که، انسان لجوج را غرق در گناه کرده و در باتلاق انبوهی از گناهان فرو میبرد:
«
وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ ...»
[15]
«و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از خدا بترسيد!» (لجاجت آنان بيشتر مىشود)، وآنها را به گناه مىكشاند ...»
در حقيقت اين آیه به يكى از صفات زشت منافقان اشاره کرده؛ كه، آنها بر اثر تعصب و لجاجت در برابر هيچ حقيقتى، تسليم نمىشوند و همين لجاجت، آنها را به بدترين گناهان مىكشاند.
[16]
یهود، مسیحیّت و لجاجت
با اینکه قوم یهود، در ايمان آوردن و يا جزيه دادن مانند نصارا مختار بودند، اما از آنجا که خود را نژادِ برتر مىدانستند، از قبول آئين اسلام كه از نژاد يهود برنخاسته بود سر باز زده و به آسانى اسلام را قبول نكردند، بلكه مدتها با لجاجت در عصبيت خود پافشارى كرده، خدعهها بكار بردند، عهدشكنىها كردند، و بالآخره، صفحات تاريخ پر از خاطرات تلخى است كه مسلمين آن روز از لجاجتهای يهود ديدند؛ که البته، این اعمال لجوجانه منحصر به بعد از اسلام نبوده و متن تاریخ، خود، گویای این مطلب است.
[17]قرآن دربارهی شدّت لجاجت قوم یهود با مؤمنان میفرماید:
«
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُود ...»
[18]
«بطور مسلّم، دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهى يافت ...»
اما ملت نصارا در مقایسه با قوم یهود، پس از تشخيص حقانيت دین اسلام، بدون مبارزه، با كمال شيفتگى به آن گرويدهاند، در حالیكه هيچ اجبار و اكراهى در كارشان نبوده و مىتوانستند با جزيه دادن، به دين خود باقى مانده و نسبت به آن پايدارى و وفادارى كنند، و ليكن در عين حال لجاجت نورزیده، اسلام را بر دين خود ترجيح داده و ايمان میآوردند و لذا قرآن دربارۀ آنها فرموده:
«...وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُون»
[19]
«و نزديكترين دوستان به مؤمنان را كسانى مىيابى كه مىگويند: "ما نصارى هستيم" اين بخاطر آن است كه در ميان آنها، افرادى عالم و تارك دنيا هستند و آنها (در برابر حق) تكبّر نمىورزند.»
قرآن، علت گرایش نصارا به اسلام را در سه چيز میداند:
1. در بين ملتها، نصارا، علمای زيادی داشتند؛
2. در بينشان زهاد و پارسايان زیادی بود؛
3. ملت نصارا، مردمى متكبر نبودند.
[20]
البته نبايد آيات فوق را به عنوان يك قانون كلى دربارهی همه مسيحيان دانست، چون تاريخ گذشته و معاصر به ما مىگويد: مسيحيان قرون بعد از صدر اسلام، دربارهی اسلام و مسلمين، مرتكب جناياتى شدند كه دست كمى از لجاجت يهود نداشت، جنگهاى طولانى و خونين صليبى در گذشته و تحريكات فراوانى كه امروز از ناحيه استعمار كشورهاى مسيحى بر ضد اسلام و مسلمين مىشود، چيزى نيست كه بر كسى پنهان باشد، لذا باید گفت، اين آيات دربارهی جمعى از مسيحيان معاصر پيامبر اسلام نازل شده است.
[21]