جمله های كوتاه با يك دنيا معنا
- شروع کننده موضوع secret_f
- تاریخ شروع
راز پيشرفت در آغاز كردن است. راز آغاز كردن در آن است كه وظايف سخت و پيچيده ي خود را به وظايف كوچكي كه قابل مديريت كردن باشند، بشكنيد و سپس از نخستين آنها آغاز كنيد.
مارک تواین
اگر کسي تو را با تمام مهربانيت دوست نداشت ...
دلگير مباش که نه تو گناهکاري نه او
آنگاه که مهر می *ورزی مهربانيت تو را زيباترين معصوم دنيا مي*کند ...
پس خود را گناهکار مبين
من عيسي نامي را ميشناسم که ده بيمار را در يک روز شفا داد ... و تنها
يکي سپاسش گفت!!!
من خدايي ميشناسم كه ابر رحمتش به زمين و زمان باريده ... يکي سپاسش مي
گويد و هزاران نفر کفر !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عيسي و خدايش را سپاس گفتند ... از تو براي
مهربانيت قدرداني ميکنند.
پس از ناسپاسي هايشان مرنج و در شاد کردن دلهايشان بکوش... که اين روح
توست كه با مهرباني آرام ميگيرد
تو با مهر ورزيدنت بال و پر ميگيري ...
خوبي دليل جاودانگي تو خواهد شد ...
پس به راهت ادامه بده
دوست بدار نه براي آنکه دوستت بدارند ...
تو به پاس زيبايي عشق، عشق بورز و جاودانه باش
دلگير مباش که نه تو گناهکاري نه او
آنگاه که مهر می *ورزی مهربانيت تو را زيباترين معصوم دنيا مي*کند ...
پس خود را گناهکار مبين
من عيسي نامي را ميشناسم که ده بيمار را در يک روز شفا داد ... و تنها
يکي سپاسش گفت!!!
من خدايي ميشناسم كه ابر رحمتش به زمين و زمان باريده ... يکي سپاسش مي
گويد و هزاران نفر کفر !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عيسي و خدايش را سپاس گفتند ... از تو براي
مهربانيت قدرداني ميکنند.
پس از ناسپاسي هايشان مرنج و در شاد کردن دلهايشان بکوش... که اين روح
توست كه با مهرباني آرام ميگيرد
تو با مهر ورزيدنت بال و پر ميگيري ...
خوبي دليل جاودانگي تو خواهد شد ...
پس به راهت ادامه بده
دوست بدار نه براي آنکه دوستت بدارند ...
تو به پاس زيبايي عشق، عشق بورز و جاودانه باش
به کسی عشق بورز که لایق عشق تو باشد نه تشنه عشق… چون تشنه عشق روزی سیراب می شود.
ویکتور هوگو
قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی .
کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن .
از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم .
اشکهایی را بریز که من ریختم .
دردها و خوشیهای من را تجربه کن.
سالهایی را بگذران که من گذراندم روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم .
و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن .
همانطور که من انجام دادم …
بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی
کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن .
از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم .
اشکهایی را بریز که من ریختم .
دردها و خوشیهای من را تجربه کن.
سالهایی را بگذران که من گذراندم روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم .
و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن .
همانطور که من انجام دادم …
بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی
علم ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ :
ﻭﻗﺘﻲ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﻴﺨﻨﺪﺩ ﺣﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻴﺰﻫﺎﻱ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﭘﻴﺶ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﻋﻤﻴﻘﺄ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺍﺳﺖ !
ﺍﮔﺮ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺑﺪ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ !
ﺍﮔﺮ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﮐﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ ﺳﺮﻳﻊ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﻭﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺭﺍﺯﻱ ﺩﺭﺳﻴﻨﻪ ﺩﺍﺭﺩ !
ﻭﻗﺘﻲ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﻨﺪ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﺳﺖ !...
ﻭﻗﺘﻲ ﻳﮏ ﻧﻔﺮﺑﺎ ﻳﮏ ﺭﻭﺍﻝ ﻏﻴﺮﻋﺎﺩﻱ ﻭﺣﺠﻢ ﺯﻳﺎﺩ ﻏﺬﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﻨﺶ ﺍﺳﺖ !
ﻭﻗﺘﻲ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻴﺰﻫﺎﻱ ﮐﻮﭼﮏ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻲﮐﻨﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﺭﻗﻴﻖ ﺍﻟﻘﻠﺐ ﻭ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺍﺳﺖ !
ﻭﻗﺘﻲ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﺳﺮﻳﻊ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﭼﻴﺰﻫﺎﻱ ﮐﻮﭼﮏ ﻋﺼﺒﺎﻧﻲ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻳﻌﻨﻲ ﺩﺭﮔﻴﺮ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ....
ﻭﻗﺘﻲ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﻴﺨﻨﺪﺩ ﺣﺘﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻴﺰﻫﺎﻱ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﭘﻴﺶ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﻋﻤﻴﻘﺄ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺍﺳﺖ !
ﺍﮔﺮ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺑﺪ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ !
ﺍﮔﺮ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﮐﻢ ﺣﺮﻑ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ ﺳﺮﻳﻊ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﻭﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺭﺍﺯﻱ ﺩﺭﺳﻴﻨﻪ ﺩﺍﺭﺩ !
ﻭﻗﺘﻲ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﮔﺮﻳﻪ ﮐﻨﺪ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﺳﺖ !...
ﻭﻗﺘﻲ ﻳﮏ ﻧﻔﺮﺑﺎ ﻳﮏ ﺭﻭﺍﻝ ﻏﻴﺮﻋﺎﺩﻱ ﻭﺣﺠﻢ ﺯﻳﺎﺩ ﻏﺬﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﻨﺶ ﺍﺳﺖ !
ﻭﻗﺘﻲ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻴﺰﻫﺎﻱ ﮐﻮﭼﮏ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻲﮐﻨﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﺭﻗﻴﻖ ﺍﻟﻘﻠﺐ ﻭ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺍﺳﺖ !
ﻭﻗﺘﻲ ﻳﮏ ﻧﻔﺮ ﺳﺮﻳﻊ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﭼﻴﺰﻫﺎﻱ ﮐﻮﭼﮏ ﻋﺼﺒﺎﻧﻲ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻳﻌﻨﻲ ﺩﺭﮔﻴﺮ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ....
چقدر خوب بود
فقط همانی که واقعا برای ما بود سر راهمان قرار میگرفت و دیگر اادمی اشتباهی سر راهمان نمیامد
چقدر خوب بود دلتنگ همانی میشدیم که باید نه دلتنگ کسی که نباید
چقدرخ وب بود قبل از اشنایی با هر کسی به اخرش فکر کنیم و نگوییم مهم خوش بودن هست اما به چه قیمتی روزی که هر کدامتان جدا شوید این خاطرات خوش بودنتان بالاترین تاوانیست که میدهید ان هم فقط برای اینکه خواستید خوش باشید بدون فکر کردن به اخرش کاش گاهی به اخرش فکر میکردیم شاید اینگونه میفهمیدیم که بهتر هست بجای فقط چند لحظه خوش ودن خوشی را انتخاب کنیم که بادوام هست نه بی دوام کنار کسی باشیم که مال سرنوشت ماست نه فقط سرگذشتمان که سخت هست فرق گذاشتن بین سرنوشت و سرگذشت مخصوصا اگر پای دل وسط باشد فهمیدنش دردناکترین حس دنیاست
فقط همانی که واقعا برای ما بود سر راهمان قرار میگرفت و دیگر اادمی اشتباهی سر راهمان نمیامد
چقدر خوب بود دلتنگ همانی میشدیم که باید نه دلتنگ کسی که نباید
چقدرخ وب بود قبل از اشنایی با هر کسی به اخرش فکر کنیم و نگوییم مهم خوش بودن هست اما به چه قیمتی روزی که هر کدامتان جدا شوید این خاطرات خوش بودنتان بالاترین تاوانیست که میدهید ان هم فقط برای اینکه خواستید خوش باشید بدون فکر کردن به اخرش کاش گاهی به اخرش فکر میکردیم شاید اینگونه میفهمیدیم که بهتر هست بجای فقط چند لحظه خوش ودن خوشی را انتخاب کنیم که بادوام هست نه بی دوام کنار کسی باشیم که مال سرنوشت ماست نه فقط سرگذشتمان که سخت هست فرق گذاشتن بین سرنوشت و سرگذشت مخصوصا اگر پای دل وسط باشد فهمیدنش دردناکترین حس دنیاست
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
جمله های زیبا | ادبیات | 4588 |