صفحه 191 _ آیه 27 تا 31 سوره توبه
صفحه 192 _ آیه 32 تا 36 سوره توبه
صفحه 193 _ آیه 37 تا 40 سوره توبه
سلام بچه هامن برام یه مشکلی پیش اومده میخواستم بگم وقتی دارین قرایت میکنین واسه من خیلی دعاکنین.....
التماس دعا
خیلی ممنون نمیدونستم,چشم ازاین به بعد2صفحه برمیدارم...سلام
انشاالله که مشکلتون حل میشه
من براتون 2 صفحه نوشتم چون تصمیم بر این شده که هر کس در هر جزء حداکثر 2 صفحه برداره تا تعداد بیشتری از دوستان سهیم باشن ولی شما میتونین هر سه صفحه رو بخونین![]()
صفحه 190 - آیه 26-21 سوره توبهصفحه 190-آیه:21 تا 26 سوره توبه
آنهایی که از مال خود بفقرا درحال وسعت و تنگدستی انفاق کنند و خشم و غضب فرونشانند و از بدی مردم در گذرند (چنین مردمی نیکوکارند)و خدا دوست دار نیکوکاران است (آیه 134 سوره ال عمران صفحه67)
پس خداوند فتح و فیروزی در دنیا و ثواب در آخرت نصیبشان گردانید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد(آیه 148سوره ال عمران صفحه68)
ای اهل ایمان چون در راه خدا (برای جهاد کفار) بیرون روید (در کار دشمن درست)تحقیق و جستجو کنید و به آن کس که اظهار اسلام کند و بشما سر تسلیم فرو اورد نسبت کفر مدهید تا ببهانه مال و جانش را بر خود حلال کنید و از متاع ناچیز دنیا چیزی غنیمت برید که عنایم بیشمار نزد خداست اسلام شما هم اول امر همچنین اظهار و تسلیمی بیش نبود تا وقتیکه خدا بر شما منت گذاشت پس اکنون شما باید تحقیق کنید که خدا بهرچه کنید کاملا آگاه است.
چقدر بر اتش جهنم سخت جان و پر طاقت اند.![]()
سلام
تفسیری در رابطه با آیات مطالعه شده از آیت الله مکارم شیرازی
خیلی زیبا بود وقت بذارید مطالعه کنید لطفا
اصحاب اعراف چه کسانى هستند؟
همان طور که گفتیم «اعراف» در اصل به معنى زمین هاى برجسته است و با قرائنى که در آیات فوق و احادیث پیشوایان اسلام آمده، روشن مى شود: مکان خاصى است میان دو قطب سعادت و شقاوت، یعنى بهشت و دوزخ که همچون حجابى میان این دو کشیده شده.
و یا همچون زمین مرتفعى در میان این دو فاصله گردیده است به طورى که آنها که روى آن قرار دارند، مشرف بر بهشت و دوزخند و هر دو گروه را مشاهده مى کنند، و از چهره هاى تاریک و روشن آنها مى توانند آنها را بشناسند.
اکنون ببینیم چه کسانى بر «اعراف» قرار دارند و اصحاب اعراف کیانند؟
بررسى آیات چهارگانه فوق نشان مى دهد: دو گونه صفات مختلف و متضاد براى این اشخاص ذکر شده است:
در آیه اول و دوم، افرادى که بر اعراف قرار دارند چنین معرفى شده اند: آرزو دارند وارد بهشت شوند ولى موانعى از آنها جلوگیرى کرده است، به هنگامى که نگاه به بهشتیان مى کنند بر آنها درود مى فرستند، و مى خواهند با آنها باشند، اما هنوز نمى توانند.و به هنگامى که نظر به دوزخیان مى افکنند، از سرنوشت آنها وحشت نموده و به خدا پناه مى برند.
ولى از آیه سوم و چهارم استفاده مى شود: آنها افرادى با نفوذ و صاحب قدرتند، دوزخیان را مؤاخذه و سرزنش مى کنند و به واماندگان در اعراف کمک مى نمایند که از آن بگذرند و به سر منزل سعادت برسند.
روایاتى که در زمینه «اعراف و اصحاب اعراف» نقل شده نیز ترسیمى از دو گروه متضاد مى کند.
در بسیارى از روایاتى که از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده مى خوانیم: نَحْنُ الأَعْرافُ: «اعراف مائیم».(2)
یا: آلُ مُحَمَّد هُمُ الأَعْرافُ: «خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعرافند»(3) و مانند این تعبیرات.
و در بعضى دیگر از روایات مى خوانیم: هُمْ أَکْرَمُ الْخَلْقِ عَلَى اللّهِ تَبارَکَ وَ تَعالى: «آنها گرامى ترین مردم در پیشگاه خدایند».(4)
و یا: هُمُ الشُّهَداءُ عَلَى النّاسِ، وَ النَّبِیُّونَ شُهَدائُهُم: «آنها گواهان بر مردمند و پیامبران گواهان آنها هستند».(5)
و روایات دیگرى حکایت دارد: آنها پیامبران و امامان و صلحاء و بزرگانند.
ولى دسته دیگرى از روایات مى گوید: آنها واماندگانى هستند که بدى ها و نیکى هایشان مساوى بوده است یا گنهکارانى هستند که
اعمال نیکى نیز داشته اند، مانند حدیثى که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
هُمْ قَوْمٌ اسْتَوَتْ حَسَناتُهُمْ وَ سَیِّئاتُهُمْ فَإِنْ أَدْخَلَهُمُ النّارَ فَبِذُنُوبِهِمْ وَ إِنْ أَدْخَلَهُمُ الْجَنَّةَ فَبِرَحْمَتِهِ:
«آنها گروهى هستند که حسنات و سیئاتشان مساوى است، اگر خداوند آنها را به دوزخ بفرستد به خاطر گناهانشان است و اگر به
بهشت بفرستد به برکت رحمت او است».(6)
اما با دقت روشن مى شود نه در میان آیات و نه در میان روایات تضادى وجود ندارد، بلکه همه یک واقعیت را تعقیب مى کنند.
توضیح این که:
همان طور که گفتیم، از مجموع آیات و روایات چنین استفاده مى شود: «اعراف» گذرگاه سخت و صعب العبورى بر سر راه بهشت سعادت جاویدان است.
طبیعى است افراد نیرومند و قوى، یعنى صالحان و پاکان با سرعت از این گذرگاه عبور مى کنند اما افرادى که خوبى و بدى را به هم آمیختند، در این مسیر وا مى مانند.
همچنین طبیعى است که سرپرستان جمعیت و پیشوایان قوم در گذرگاه هاى سخت همانند فرماندهانى که در این گونه موارد در آخر لشکر راه مى روند تا همه سپاهیان بگذرند، در آنجا توقف مى کنند تا به کمک ضعفاى مؤمنان بشتابند و آنها که شایستگى نجات را دارند در پرتو امدادشان رهائى یابند.
بنابراین، در «اعراف»، دو گروه وجود دارند، ضعیفان و آلودگانى که در رحمتند و پیشوایان بزرگى که در همه حال یار و یاور ضعیفانند، بر این اساس قسمت اول آیات و روایات اشاره به گروه نخستین یعنى ضعفا است و قسمت دوم اشاره به گروه دوم یعنى بزرگان و انبیاء و امامان و صلحا.
بعد از آن اضافه مى کند: «امامان و پیشوایان در این موقع به پیروان گناهکار خود مى گویند خوب نگاه کنید، برادران با ایمان خود را که
چگونه بدون حساب به بهشت شتافته اند، و این همان است که خداوند مى فرماید: سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یُدْخِلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ: «یعنى
آنها به بهشتیان درود مى فرستند در حالى که خودشان هنوز وارد بهشت نشده اند و آرزو دارند».
سپس به آنها گفته مى شود: دشمنان حق را بنگرید که چگونه در آتشند و این همان است که خداوند مى فرماید: «وَ إِذا صُرِفَتْ
أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ...».
بعد به دوزخیان مى گویند: اینها (پیروان و شیعیانى که آلوده گناهانى بوده اند) همان ها هستند که شما مى گفتید: هرگز مشمول رحمت الهى نخواهند شد، (چگونه رحمت الهى شامل حال آنها شده)؟
و به این دسته از گنهکاران (که بر اثر ایمان و اعمال صالحى شایستگى عفو و آمرزش را دارند) از طرف امامان و پیشوایان دستور داده مى شود: «به سوى بهشت بروید نه ترسى دارید و نه غمى».(8)
نکته قابل توجه این که: زندگى در جهان دیگر بر اساس الگوهائى است که از این جهان گرفته مى شود، در مورد اعراف نیز همین گونه است; زیرا در این دنیا مردم سه گروهند:
مؤمنان راستین که در پرتو ایمان به آرامش کامل رسیده اند و از هیچ گونه مجاهدتى دریغ ندارند.
معاندان و دشمنان لجوج حق که به هیچ وسیله به راه نمى آیند.
و گروه سومى که در گذرگاه صعب العبورى میان این دو گروه قرار گرفته اند و بیشتر توجه رهبران راستین و پیشوایان حق نیز به آنها است که در کنارشان بمانند، دستشان را بگیرند و از مرحله اعراف مانند، نجاتشان دهند تا در صف مؤمنان حقیقى قرار گیرند.
و از اینجا نیز روشن مى شود که: دخالت انبیاء و امامان در وضع این گروه در قیامت، همانند دخالتشان در زمینه رهبرى در این دنیا، هیچ گونه منافاتى با قدرت مطلقه پروردگار و حاکمیت او بر همه چیز ندارد، بلکه هر چه آنها مى کنند به اذن و فرمان او است.
سوره اعراف آیه 179
وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كثِيراً مِّنَ الجِْنِّ وَ الانسِلهَُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بهَا وَ لهَُمْ أَعْينٌ لا يُبْصِرُونَ بهَا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لا يَسمَعُونَ بهَاأُولَئك كالأَنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضلُّأُولَئك هُمُ الْغَفِلُونَ
به طور مسلم گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم ، آنها دلها ( عقلها ) ئى دارند كه با آن ( انديشه نمىكنند و ) نمىفهمند و چشمانى دارند كه با آن نمىبينند و گوشهائى دارند كه با آن نمىشنوند ، آنها همچون چهار پايانند ، بلكه گمراهتر اينان همانا غافلانند ( زيرا با اينكه همه گونه امكانات هدايت دارند باز هم گمراهند ) .
تفسير نمونه ج : 7ص :22
چشمه آب حيات كنار دستشان است ، ولى از تشنگى فرياد مىكشند ، درهاى سعادت در برابر رويشان بازاست ، اما حتى به آن نگاه نمىكنند .
آنها با دست خود وسائل بدبختى خويش را فراهم مىسازند و نعمتهاى گرانبهاى عقل و چشم و گوش را به هدر میدهند ، نه اينكه خداوند اجبارا آنها را در صف دوزخيان قرار داده باشد .
چرا همچون چهار پايان ؟!
بارها در قرآن مجيد غافلان بيخبر به چهار پايان و حيوانات بى شعور ديگر تشبيه شدهاند ولى نكته تشبيه آنها به انعام ( چهارپايان ) شايد اين باشد كه آنها تنها به خواب و خور و شهوت جنسى مىپردازند ، درست همانند ملتهائى كه تحت شعارهاى فريبندهانسانى آخرين هدف عدالت اجتماعى و قوانين بشرى را رسيدن به آب و نان و يك زندگى مرفه مادى مىپندارند .
تفسير نمونه ج : 7ص :23
نه گوش شنوا دارند و نه چشم بينا ، آنها نيز دوزخى هستند نه تنها در دوزخ قيامت ، بلكه در دوزخ زندگى اين دنيا نيز گرفتارند .
صفحه 195 _ آیه 48 تا 54 سوره توبه
بگو :هرگز مارا جز آنچه خدا برایمان نوشته و مقرر کرده نخواهد رسید او سرپرست و یاور ماست و همه مومنان باید به خدا توکل کنند.
51/توبه
صفحه 190 - آیه 26-21 سوره توبه
(آيه 21)- در اين آيه مىگويد خداوند سه موهبت بزرگ در برابر اين سه كار مهم (ايمان، هجرت و جهاد) به آنها مىبخشد: 1- «پروردگارشان آنها را به رحمت گسترده خود بشارت مىدهد» و از آن بهرهمند مىسازد (يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ).
2- «آنها را از رضايت و خشنودى خويش بهرهمند مىكند» (وَ رِضْوانٍ).
3- «و باغهايى از بهشت در اختيار آنها مىگذارد كه نعمتهايش دائمى و هميشگى است» (وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ).
(آيه 22)- در اين آيه براى تأكيد بيشتر اضافه مىكند: «جاودانه در آن تا ابد خواهند ماند» (خالِدِينَ فِيها أَبَداً). «زيرا نزد خداوند پاداشهاى عظيم است»
كه در برابر اعمال بندگان به آنها مىبخشد (إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ).
(آيه 23)- همه چيز فداى هدف و براى خدا! آخرين وسوسه و بهانهاى كه برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 188
ممكن بود براى گروهى از مسلمانان در برابر دستور پيكار با بت پرستان پيدا شود- و طبق بعضى از تفاسير پيدا شد- اين بود كه آنها فكر مىكردند
كه از يك سو در ميان مشركان و بت پرستان، خويشاوندان و بستگان نزديك آنها وجود دارند و اگر بنا شود با همه مشركان پيكار كنند بايد
از خويشاوندان و قبيله خود چشم بپوشند! از سوى ديگر سرمايهها و تجارت آنان تا حد زيادى در دست مشركان بود، با آمد و شد آنها به مكّه آن را رونق مىبخشيدند.
و از سوى سوم خانههاى مرفّه و نسبتا آبادى در مكّه داشتند كه در صورت درگيرى با مشركان ممكن بود به ويرانى بكشد.
آيه شريفه با بيان قاطعى به اين گونه اشخاص پاسخ صريح مىدهد، نخست مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! پدران و برادران خود را در صورتى
كه كفر را بر ايمان مقدم دارند يار و ياور و متحد و ولى خود قرار ندهيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمانِ).
سپس به عنوان تأكيد اضافه مىكند: «كسانى كه از شما آنها را به يارى، دوستى و ولايت برگزينند ستمگرند» (وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ).
چه ظلمى از اين بالاتر كه انسان با پيوند دوستى با بيگانگان و دشمنان حق، هم به خويشتن ستم كند و هم به جامعهاى كه تعلق به آن دارد، و هم به فرستاده خدا!
(آيه 24)- در اين آيه به خاطر اهميت فوق العاده موضوع، همين مطلب با شرح و تأكيد و تهديد بيشترى بيان مىشود، روى سخن را به پيامبر كرده، مىفرمايد:
«به آنها بگو: اگر پدران، و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما، و اموالى كه به دست آوردهايد، و تجارتى كه از كساد آن بيم داريد و
مساكن مرفهى كه مورد رضايت و علاقه شماست، در نظرتان محبوبتر از خدا و پيامبر او و جهاد در راهش مىباشد، در انتظار باشيد
كه مجازات و كيفر شديدى از ناحيه خدا بر شما نازل گردد»
(قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ). برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 189
و از آنجا كه ترجيح اين امور بر رضاى خدا و جهاد يك نوع نافرمانبردارى و فسق آشكار است و دلباختگان زرق و برق زندگى مادى شايستگى هدايت الهى را ندارند در پايان آيه اضافه مىكند: «و خداوند گروه نافرمانبردار را هدايت نمىكند» (وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ).
آنچه در آيات فوق مىخوانيم مفهومش بريدن پيوندهاى دوستى و محبت با خويشاوندان و ناديده گرفتن سرمايههاى اقتصادى و سوق دادن به ترك عواطف انسانى نيست، بلكه منظور اين است كه بر سر دو راهيها نبايد عشق زن و فرزند و مال و مقام و خانه و خانواده مانع از اجراى حكم خدا و گرايش به جهاد گردد و انسان را از هدف مقدسش باز دارد.
لذا اگر انسان بر سر دو راهى نباشد رعايت هر دو بر او لازم است.
آيات فوق به عنوان يك شعار، بايد به تمام فرزندان و جوانان مسلمانان تعليم گردد تا روح فداكارى و سلحشورى و ايمان در آنها زنده شود، و بتوانند دين خدا و ميراثهاى خود را پاسدارى كنند.
(آيه 25)- انبوه جمعيت به تنهايى كارى نمىكند: در آيات گذشته ديديم كه خداوند مسلمانان را دعوت به فداكارى همه جانبه در مسير جهاد و برانداختن ريشه شرك و بت پرستى مىكند، و به آنها كه عشق زن و فرزند، اقوام و خويشاوندان، و مال و ثروت آن چنان روحشان را فراگرفته كه حاضر به فداكارى و جهاد نيستند، شديدا اخطار مىكند.
به دنبال آن به مسأله مهمى اشاره مىكند كه هر رهبرى در لحظات حساس بايد پيروان خود را به آن متوجه سازد، و آن اين كه: اگر عشق مال و فرزند گروهى از افراد ضعيف الايمان را از جهاد بزرگى كه با مشركان در پيش داشتند باز دارد، نبايد گروه مؤمنان راستين از اين موضوع نگرانى به خود راه دهند، براى اين كه خداوند نه در آن روزهايى كه نفراتشان كم بود (مانند ميدان جنگ بدر) آنها را تنها گذارد، و نه در آن روز كه جمعيتشان چشم پر كن بود (مانند ميدان جنگ حنين)، انبوه جمعيت دردى را از آنها دوا كرد، بلكه در هر حال يارى خدا و مددهاى او بود كه باعث پيروزيشان شد. برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 190
لذا نخست مىگويد: «خداوند شما را در ميدانهاى بسيارى يارى كرد» (لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ).
عدد ميدانهاى نبرد اسلام و كفر در زمان پيامبر به هشتاد مىرسد.
سپس اضافه مىكند: «و در روز حنين شما را يارى نمود، در آن روز كه فزونى جمعيتتان مايه اعجاب شما بود ولى هيچ مشكلى را براى شما حل نكرد» (وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً).
تعداد لشكر اسلام را در اين جنگ دوازده هزار نفر نوشتهاند كه در هيچ يك از جنگهاى اسلامى تا آن روز اين عدد سابقه نداشت، آن چنانكه بعضى از مسلمانان مغرورانه گفتند: «لن نغلب اليوم» هيچ گاه با اين همه جمعيت امروز شكست نخواهيم خورد! اما اين انبوه جمعيت كه گروهى از آنها از افراد تازه مسلمان و ساخته نشده بودند، موجب فرار لشكر و شكست ابتدايى شدند.
اين شكست ابتدايى چنان بود كه قرآن اضافه مىكند: «و زمين با آن همه وسعتش بر شما تنگ شد» (وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ).
«سپس پشت به دشمن كرده و فرار نموديد» (ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ).
(آيه 26)- در اين موقع كه سپاه اسلام در اطراف سرزمين حنين پراكنده شده بود، و جز گروه كمى با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله باقى نمانده بودند، و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به خاطر فرار آنها شديدا نگران و ناراحت بود، «خداوند آرامش و اطمينان خويش را بر پيامبرش و بر مؤمنان فرستاد» (ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ).
«و هم چنين لشكريانى كه شما نمىديديد، (براى تقويت و ياريتان) فرو فرستاد» (وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها).
و در پايان نتيجه نهايى جنگ «حنين» را چنين بيان مىكند: «خداوند افراد بىايمان و بت پرست را كيفر داد» (وَ عَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا). گروهى كشته و گروهى اسير و جمعى پا به فرار گذاردند آن چنان كه از دسترس ارتش اسلام خارج شدند.
«و اين است كيفر افراد بىايمان»! (وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ).
برگزيده تفسير نمونه، ج2، ص: 191