شرح قسمتی از خطبه اشباح نهج البلاغه درباره ملائک: به نظرم ...
شرح قسمتی از خطبه اشباح نهج البلاغه درباره ملائک: به نظرم ...
کلیات
-هدف اصلی حضرت امیر از طرح مبحث ملائک در این چند بخش، بیان اصول کلی عبادت و لغزشگاههای عبادت برای انسان است از راه بیان نحوه عبادت فرشتگان و خصوصیاتی از انسانها که فرشتگان از آنها مبری هستند. در واقع انسان که اشرف مخلوقات است، باید از این لغزشگاه ها رهایی یابد و به اوج عبادت که هدف اصلی خلقتش است برسد. و لذا طرح عبادت فرشتگان به عنوان یک الگو یک قیاس مع الفارق نیست.
-و اینکه در بخش هایی در مبحث ملائک حضرت سخن از پدیده های غیبی از آسمان ها و خلقت میبرد، مقصودش این نبوده که مردم را به چیزهایی از عالم غیب که نمیدانند، دانا کند؛ بلکه در مقام آگاهی دادن و دید بخشیدن به مردم درباره عظمت خلقت خدا و عمق ندانسته های ما از عالم غیب این سخنان را ایراد فرموده، وگرنه می بایست اصولی و آموزشی و گام به گام و پیوسته و مبسوط صحبت می کرد. هرچند چون بحث اصلی پیرامون ملائک می گردد، توصیف نسبتاً جامعی درباره آنها ارائه شده است.*
-از دلایل دیگر بحث حضرت در مورد ملائک، یکی - نظر به موضوع کلی خطبه اشباح - بیان نظام کارگزاری خداوند در خلقتش می باشد و دیگری طرح موضوع ایمان به غیب.
-ابن ابی الحدید ذیل این بخشها سخنی بدین مضمون دارد: اگر هم فصحای عرب به پای حضرت امیر می رسیدند، هیچگاه چنین محتوایی به ذهن آنها خطور نمی کرد. زیرا که آنها با شتر و اسب و کوه و بیابان و جنگ و نهایتاً مکارم اخلاق سروکار داشتند.(منبع: برگرفته از شرح نهج البلاغه فیض الاسلام)
اما بپردازیم به هدف اصلی فوق الذکر
در مورد عبادت نکات و جزئیات فراوان و عمیقی در این بخش های خطبه مطرح شده است که شرح آنها مجال کتابها میطلبد! اما فقط به یک نکته کلی تر و کاربردی می پردازم:
شناخت (معرفت صحیح) -> شدت و تداوم شوق (به دلیل شناخت عمیق از بی نهایت بودن خداوند) -> شدت و تداوم همیشگی در طلب و تضرع (که در آیه 20 سوره انبیاء هم به آن اشاره شده است)
توضیح اینکه اگر خیر و خوبی و کمال مثبت و اوج سعادت و حق مطلق را و همچنین شر و بدی و کمال منفی و اوج شقاوت و باطل مطلق را دو بینهایت قرینه هم در نظر بگیریم و بین آنها یک خط (صراط) مستقیم فرض کنیم و همچنین فرض کنیم که فرد در آغاز تولدش جایی نزدیک وسط این خط قرار دارد و می تواند در طول زندگی در هر جهتی حرکت کند؛ حتماً شما هم با افراد پر افت و خیز مواجه شده اید؛ کسانی که در زندگی همواره در دایره ای محدود گاه چند گام به سوی حق برمیدارند و گاه از فرط! مثبت بودن خود خسته می شوند و می گویند بگذار قدری هم منفی باشیم اما همین که چندگامی به سمت باطل رفتند از اوج! گنهکار بودن خود متنبه می شوند و ... همواره در همان دایره محدود به سر می برند.
و اما دو نکته
وَ وَصَلَت حَقائِقُ الایمانِ بَینَهم وَ بَینَ مَعرِفَتِه -> مبنای پیشرفت بشر در کسب دانش و معرفت همواره پذیرفتن تزها و مدلهایی بوده است که فرضیه ها بر اساس آنها اثبات می شوند. مثلاً در علم کامپیوتر حدود 70 سال پیش آلن تورینگ مسایلی را مطرح کرد که هنوز هم اعتقاد بر این است که اثباتی برای آنها وجود ندارد. ولی دانشمندان این علم با پذیرفتن آن پیشفرض ها، طی این مدت پیشرفتی حاصل کردند که آثار آن امروزه زندگی آدمی را کاملاً متحول کرده و تحت تأثیر قرار داده است. با ایمان به معارف وحیانی می توان به جایی رسید که حتی تصور آن در خیال ما هم نمی گنجد.
فَحَنَوا بِطول الطّاعَةِ اعتدال ظهورهم -> اشاره به منعطف بودن و قابلیت تغییر (رشد) در فرشتگان. که البته در متن شواهد بیشتری هم موجود است.
* هرچند ما نمی توانیم صحت این سخنان حضرت را بدلیل نقص دانشی که داریم تأیید کنیم، دلیلی هم بر رد آن نداریم. در عین حال این سخنان همسو با آیات فراوانی از قرآن و در واقع شرح و بسط آنها محسوب می شود که برای اهل ایمان خود نوعی اثبات محسوب می شود.
شرح قسمتی از خطبه اشباح نهج البلاغه درباره ملائک: به نظرم ...
کلیات
-هدف اصلی حضرت امیر از طرح مبحث ملائک در این چند بخش، بیان اصول کلی عبادت و لغزشگاههای عبادت برای انسان است از راه بیان نحوه عبادت فرشتگان و خصوصیاتی از انسانها که فرشتگان از آنها مبری هستند. در واقع انسان که اشرف مخلوقات است، باید از این لغزشگاه ها رهایی یابد و به اوج عبادت که هدف اصلی خلقتش است برسد. و لذا طرح عبادت فرشتگان به عنوان یک الگو یک قیاس مع الفارق نیست.
-و اینکه در بخش هایی در مبحث ملائک حضرت سخن از پدیده های غیبی از آسمان ها و خلقت میبرد، مقصودش این نبوده که مردم را به چیزهایی از عالم غیب که نمیدانند، دانا کند؛ بلکه در مقام آگاهی دادن و دید بخشیدن به مردم درباره عظمت خلقت خدا و عمق ندانسته های ما از عالم غیب این سخنان را ایراد فرموده، وگرنه می بایست اصولی و آموزشی و گام به گام و پیوسته و مبسوط صحبت می کرد. هرچند چون بحث اصلی پیرامون ملائک می گردد، توصیف نسبتاً جامعی درباره آنها ارائه شده است.*
-از دلایل دیگر بحث حضرت در مورد ملائک، یکی - نظر به موضوع کلی خطبه اشباح - بیان نظام کارگزاری خداوند در خلقتش می باشد و دیگری طرح موضوع ایمان به غیب.
-ابن ابی الحدید ذیل این بخشها سخنی بدین مضمون دارد: اگر هم فصحای عرب به پای حضرت امیر می رسیدند، هیچگاه چنین محتوایی به ذهن آنها خطور نمی کرد. زیرا که آنها با شتر و اسب و کوه و بیابان و جنگ و نهایتاً مکارم اخلاق سروکار داشتند.(منبع: برگرفته از شرح نهج البلاغه فیض الاسلام)
اما بپردازیم به هدف اصلی فوق الذکر
در مورد عبادت نکات و جزئیات فراوان و عمیقی در این بخش های خطبه مطرح شده است که شرح آنها مجال کتابها میطلبد! اما فقط به یک نکته کلی تر و کاربردی می پردازم:
شناخت (معرفت صحیح) -> شدت و تداوم شوق (به دلیل شناخت عمیق از بی نهایت بودن خداوند) -> شدت و تداوم همیشگی در طلب و تضرع (که در آیه 20 سوره انبیاء هم به آن اشاره شده است)
توضیح اینکه اگر خیر و خوبی و کمال مثبت و اوج سعادت و حق مطلق را و همچنین شر و بدی و کمال منفی و اوج شقاوت و باطل مطلق را دو بینهایت قرینه هم در نظر بگیریم و بین آنها یک خط (صراط) مستقیم فرض کنیم و همچنین فرض کنیم که فرد در آغاز تولدش جایی نزدیک وسط این خط قرار دارد و می تواند در طول زندگی در هر جهتی حرکت کند؛ حتماً شما هم با افراد پر افت و خیز مواجه شده اید؛ کسانی که در زندگی همواره در دایره ای محدود گاه چند گام به سوی حق برمیدارند و گاه از فرط! مثبت بودن خود خسته می شوند و می گویند بگذار قدری هم منفی باشیم اما همین که چندگامی به سمت باطل رفتند از اوج! گنهکار بودن خود متنبه می شوند و ... همواره در همان دایره محدود به سر می برند.
و اما دو نکته
وَ وَصَلَت حَقائِقُ الایمانِ بَینَهم وَ بَینَ مَعرِفَتِه -> مبنای پیشرفت بشر در کسب دانش و معرفت همواره پذیرفتن تزها و مدلهایی بوده است که فرضیه ها بر اساس آنها اثبات می شوند. مثلاً در علم کامپیوتر حدود 70 سال پیش آلن تورینگ مسایلی را مطرح کرد که هنوز هم اعتقاد بر این است که اثباتی برای آنها وجود ندارد. ولی دانشمندان این علم با پذیرفتن آن پیشفرض ها، طی این مدت پیشرفتی حاصل کردند که آثار آن امروزه زندگی آدمی را کاملاً متحول کرده و تحت تأثیر قرار داده است. با ایمان به معارف وحیانی می توان به جایی رسید که حتی تصور آن در خیال ما هم نمی گنجد.
فَحَنَوا بِطول الطّاعَةِ اعتدال ظهورهم -> اشاره به منعطف بودن و قابلیت تغییر (رشد) در فرشتگان. که البته در متن شواهد بیشتری هم موجود است.
* هرچند ما نمی توانیم صحت این سخنان حضرت را بدلیل نقص دانشی که داریم تأیید کنیم، دلیلی هم بر رد آن نداریم. در عین حال این سخنان همسو با آیات فراوانی از قرآن و در واقع شرح و بسط آنها محسوب می شود که برای اهل ایمان خود نوعی اثبات محسوب می شود.
آخرین ویرایش: