NAZANIN.IR
عضو جدید
یکی از مباحث اساسی که در جوامع علمی و فرهنگی متفکران و اندیشمندان به آن توجه کردهاند، موضوع «حقوق و شخصیت زن» است. همواره زنان در جوامع بشری از شان و
حقوق خود دور ماندهاند و حتی منزلت انسانی آنان با تردید روبهرو شده است. جایگاه و شخصیت زن در فرهنگ هر جامعه، نشان دهنده میزان اهمیت و منزلت زنان در آن جامعه
است. مکاتب دینی و سیاسی درباره حقوق زن، نظرات مختلفی را بیان کردهاند. در میان این مکاتب، مکتب انسان ساز و جامعنگر اسلام که قوانین آن از سرچشمه زلال وحی
سرچشمه گرفته است با نگرشی فراگیر و با در نظر گرفتن همه ویژگیهای زنان، منزلت و کرامت والایی را برای آنان قایل شده است. بهطور مسلم از نظر تکوینی تفاوتهای
حکیمانهای میان زن و مرد وجود دارد، اما در عین حال بین حقوق و تکالیف زن و مرد نوعی تعادل برقرار است. مخاطب اصلی آیات الاهی و شریعت مقدس، همان «حقیقت آدمی»
و «انسانیت انسان» است؛ و جنسیت او جایگاهی اساسی و اصلی ندارد اگر چه برای رسیدن به هدف، گاه به صورت تبعی مورد توجه قرار گرفته باشد و هیچگاه تفاوتهای
حقوقی و حکمی بر وجود تفاوت در هویت انسانی «جنس زن» و «جنس مرد» دلالت نمیکند.
همانگونه که در لابهلای آیات قرآنی نمونههای فراوانی در این خصوص به چشم میخورد.
« یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالاً کثیرا و نسإ .
ای مردم، بترسید از نافرمانی خدا، آن خدایی که همه شما را از این تن و نفس واحده آفرید و هم از آن جفت او را خلق کرد و از آن دو نفر خلقی بسیار از مرد و زن در اطراف عامل
برانگیخت.»1
آنچه در این نوشتار میخوانید، بررسی معنا شناختی و تحلیل واژه قوام در آیات قرآنی است که از آن در کنوانسیونها و اسناد بینالمللی به عنوان ظرف استقرار تبعیض علیه
زنان و مصداقی از مصادیق تبعیض یاد شده است.
واژههای کلیدی:
زن، حقوق زن، کنوانسیون، اسناد بینالمللی، حقوق انسانی، قوامیت، تبعیض.
آیه قوامیت از مهمترین آیات مربوط به مساله زن و حقوق اوست که کم و بیش نگاه اسلام را به عنوان داعیهدار برترین آیین ترقی و تکامل انسان، به زن نشان میدهد. فهم
درست این آیه، تاثیر بسزایی در بازنمایی نگاه قرآن کریم به «زن و حقوق زن» دارد.
در آیه شریفه:
«الرجال قوامون علی نسإ بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصاحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله»2
بسیاری از مفسران قرآن معتقدند که این آیه فقط بیانگر برتری مردان بر زنان است و چون این برتری در زمانهای دور از جهت موقعیت اجتماعی و اقتصادی امری آشکار و از
هنجارهای ثابت جامعه بود، چندان شگفتانگیز نبود. بعضی معتقدند که منظور آیه این است که مردان حامی زنان هستند. بعضی میگویند: برتری مردان بر زنان را در تمام شوون
نشان میدهد، بنابراین از آن به وجوه تبعیض در لابهلای نصوص دینی در حق زنان حکم کردهاند و در واقع آن را به روابط اجتماعی تعمیم دادهاند.
در بررسی معنا شناختی واژه «قوام» در میان آیات شریفه قرآن کریم با چند سوال روبهرو میشویم:
ـــ مراد از قوامیت چیست؟
ـــ آیا از قوامیت برتری ریاست مرد برداشت میشود؟
ـــ آیا پذیرش قوامیت مرد به منزله وجود تبعیض علیه زنان است؟
ـــ آیا مراد از رجال همه مردان هستند؟
معانی و مفاهیم قوام
قوام از صیغه مبالغه بوده و ریشه آن «قیام» است. زبان عربی قیام را به معنای ایستادن (ضد نشستن) آورده است و متذکر میشود که مشتقات قیام در معانی مختلفی به کار
رفته است؛ مانند: وقوف و ثبات، ادامه دادن مانند (آیه شریفه یقیمون الصلاه)تعدیل و تساوی در امور، رعایت عدالت مانند (و کان بین ذلک قواما) خوش رفتاری، نظام و شالوده
چیزی (قوام الامور) و در آیه «الرجال قوامون علی النسإ» آن را به معنی محافظت و اصلاح میداند.3
در بعضی کتب تفسیری این واژه را صیغه مبالغه از قیام گرفتهاند؛ یعنی شخص با دقت و مراقبت بسیار از شیء مورد نظر خود محافظت کند.
در مفاهیم مندرج در «قوامیت»، آرای مختلفی به چشم میخورد.4 در اینجا به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
ـــ در این که واژه «قوامیت» که در ابتدای آیه آمده، نظر به مردان جامعه به گونهای فراگیر دارد یا فقط شوهران را در چارچوب خانواده شامل میشود، اختلاف نظر جدی میان
مفسران وجود دارد. از متاخران، علامه طباطبایی فراگیری آن را باور دارد و انفاق و دیگر احکام مطرح شده در آیه را از احکام فرعی و جزیی برگرفته از آن حکم کلی میداند، ولی
بیشتر مفسران قوامیت مردان را خاص محدوده خانواده میدانند.
به نظر میرسد، به قرینه انفاق ـــ که فقط برای خانواده مطرح است ـــ و قنوت صالحات و نشوز و راهحلهای آن که به دنبال قوامیت ذکر شده و بر آن متفرع شده، دیدگاه دوم را
باید پذیرفت. بعضی نیز گفتهاند فقط حالت زن و شوهری است که در آن مرد به عنوان مرد، بر زن به عنوان زن انفاق میکند و نیز تناسب جمله اول آیه با جملههای بعدی چنان
ایجاب میکند که اصل و فرع در گستره و تنگنا برابر باشند. همچنین ظاهر آیه حکایت دارد که انفاق و تفضیل، با هم به قوامیت مرد مشروعیت میبخشند، حال آنکه در بیرون
خانواده انفاق مطرح نیست؛ بنابراین استناد به اینکه هر چند انفاق در سطح جامعه مطرح نیست، اما برتری مرد بر زن عام است، پذیرفتنی نیست.
ــ « قوام»، صیغه مبالغه قائم است که از قامیقوم گرفته شده و قام بدون حرف جر و نیز همراه به حروف ب، ل، فی، عن، الی، و علی به کار میرود.5 در صورتی که قوام و قام با
علی به کار رود به معنای مراقبت و دوام و ثبات بر کاری یا ایستادن بر پایه چیزی و یا تکیه بر چیزی است. در این آیه معنای نخست اراده شده است؛ یعنی بسیار قیام کننده بر
امور و کارها و نیازهای زنان. از این رو معانی اداره، سرپرستی، کفالت، تعهد، پاسداری، حفاظت، نگاهداری و نگاهبانی، مراعات، حمایت، پایداری، پایورزی، ایستادگی،
گماشتگی، کارگزاری، مراقبت و مواظبت را در توضیح آن آوردهاند، چنان که کم و بیش تعبیراتی چون ولایت، حکومت، تسلط، سیطره، احاطه، چیرگی و تکیهگاه بودن در بعضی
نوشتهها به حوزه معنایی آن راه یافته است. شاید دلیل چنین برداشتهایی تعبیر «فضل الله» باشد که در ادامه آمده است، ولی چنان که خواهد آمد هرگز سلطه و سلطنتی در
معنای آن پذیرفته نیست؛ چنان که فضل نیز بر برتری و ارزش بیشتر دلالت ندارد.
ـــ در کنار قوام، واژههای قائم، قیوم، قیم، قیام نیز در لغت آمدهاند که بعضی با قوام یکسان هستند. چنان که قیموم نیز هر چند در لغت نیامده، ولی در بعضی آثار و ادعیه دیده
میشود. در این میان قیام و قیوم نام خداوند به شمار میآیند، ولی قیم و قوام به یک معنی هستند؛ بنابراین آنچه بعضی گفتهاند که قوام غیر از قیم است، در نتیجه مرد هم قیم
بر زن نیست، ناشی از آگاهی اندک از لغت است، در لغت نیز گفته شده، ـــ قیم المراه: زوج ها، کانها یقوم بامرها و ما یحتاج الیه. جز آنکه قیم در اصطلاح متاخر فقهی نوعی از
سرپرستی است که در جهت رعایت حال ناتوانان، خردسالان و محجوران از تصرف در اموال، اعمال میشود و یا مواظبت و نظارتی که بر موقوفات میشود، اما قیم بودن مرد بر
زن از اینگونه نیست، چنان که قیم بودن شوهر مرتبهای را برای او نمیرساند و فرودستی زن را دلالت ندارد؛ بلکه میتوان گفت که قیم در اصطلاح فقهی نیز بهطور لزوم به
معنای فرودستی طرف مقابل قیم نیست و درباره اطفال، غایبان، قاصران و محجوران نیز نمیتوان برتری ارزشی قیم را برایشان ادعا کرد. بنابراین قیم بودن فقط به معنای قیام به
انجام وظایف سرپرستی است، اما برتری داشتن یا نداشتن از نشانههای بیرونی باید به دست آید.
ـــ چنانکه گذشت قوام از فعل قام گرفته شده که مصدر آن قوم، قیام، قومه و قامه است؛6 بنابراین مصدرهایی از قبیل: قیومیت، یا قوامت ـــ به رغم آن که بسیار به کار میروند
ـــ ریشه و مستندی در منابع اصلی لغت ندارند. نتیجه اینکه برای معنای قیام کردن به امور، باید از یکی از چهار مصدر بالا بهره گرفت، اما اگر از کلمات وصفی قیام و قیم و قیوم و
قوام، مصدر صناعی بسازیم، باید از کلمات قیامیت، قیمیت، قیومیت و قوامیت بهره جوییم، جز آنکه قیومیت و قیامیت ویژه خداوند خواهد بود و درباره مرد به کار نمیرود.
ـــ بعضی گفتهاند: «قوام، بیشتر از قیم و قیام بر مبالغه دلالت دارد و قیام او مثل قیام والی بر رعیت است، بنابراین سیطره و احاطه توام با قدرت دارد؛ گویی حیات زن، قائم و
نیازمند به وجود مرد است.»7 مستند هیچیک از گزارههای این سخن را نیافتهایم به ویژه آن که قیام را در لغت، صفت و نام خاص خداوند دانستهاند؛ پس میتوان گفت سیطره
شوهر بر همسر از سیطرهی خداوند بر آفریدهها بیشتر است!
ـــ چنان که گذشت قوامیت به معنای مراقبت، پایداری و ایستادگی بر امور، کارها و نیازهای زن است؛ اما برتری این کارها در لغت نیامده، چنانکه محدوده دقیقی برای قوامیت نیز
ترسیم نشده است. در تعبیرات مفسران مواردی مانند آموختن، پرورش دادن، تادیب، تدبیر، نظارت بر رفت و آمد، مواظبت در خانه، منع از بیرون رفتن از خانه و... آمده که به نظر
میرسد همگی برداشتهای مفسران باشد. شاید بتوان گفت آنچه در حفظ تعادل شخصیت زن و تامین نیازهای روحی و جسمی او و در نتیجه قوام، سازمان و سامان خانواده
دخالت دارد، در محدوده قوامیت میگنجد.
ـــ قوامیت به معنایی که گذشت، وظیفه و مسوولیت است و هرگز برتری، فضیلت، شرافت و امتیاز یا سلطنت مرد بر زن را نمیرساند، بلکه ملاکهای برتری امور دیگری است. در
«اقرب الموارد» مولف به صراحت میگوید:
«رعایت و کفالت است و نه ولایت و سلطنت»8
برتری نه از قوامیت استفاده میشود و نه از «علی» و نه از فضل، چنان که در نکتههای چهاردهم و پانزدهم خواهد آمد ـــ زیرا قام همراه با علی بیشتر درباره امور و وظایف به
کار میرود که در آن جا علو و نسبت سنجی بین کسی که قائم بر امر است و آن چیزی که او بدان قیام دارد، معنی ندارد. چنان که به احتمال زیاد «قوامون علی النسأ» با حذف
مضاف باشد؛ یعنی «قوامون علی شوون النسأ و حاجاتهن»
ـــ گفتهاند حکمت در تشریع قوامیت مرد، آن است که هیچ گروهی ـــ حتی دو نفره ـــ برنامهها و سیر حرکتشان سامان نخواهد یافت، مگر آن که یکی مسوول باشد ـــ چنانکه
در روایتی نیز آمده ـــ بنابراین در خانواده نیز که مهمترین بنیادهای جمعی است باید چنین باشد. «علامه جعفری» در این زمینه مینویسد: اداره خانواده به یکی از چهار شکل ذیل
تصور میشود:
1 .
1.اداره آن با زن و مرد است که چنین چیزی امکان ندارد، زیرا اگر دو مرد نیز با هم مسوول باشند، تصادم، تزاحم و برخورد و جدایی را در پی خواهد داشت.
2. زن به تنهایی مسوول باشد که در آن صورت تنظیم ارتباطات با موانع و ختلالات روبهرو خواهد شد.
3. پدرسالاری سلطهگرانه و خودخواهانه که در بعضی جوامع دیده میشود، ولی چنینحالتی فضای جامعه را جهنمی کرده، عظمتها و ارزشهای زن را سرکوب میکند و طعم
خوش زندگی را در کام فرزندان تلخ میکند.
4. نظام شورایی با سرپرستی و ماموریت اجرایی مرد که همراه با اعتدال است و معنای قوام نیز همین است. اشکال بعضی از غربیان بر اسلام مبنی بر این که اسلام، مرد را
امیر و زن را اسیر کرده، به دلیل رفتار بیرونی بعضی از جوامع اسلامی و برداشتهای نادرست از آیه (الرجال قوامون علی النسإ) است.
ایشان تاکید دارد که قوام، قیم مصطلح حقوقی و فقهی نیست و قوامیت بر اساس علت طبیعی است نه قراردادی و تحکمی.9
ـــ بنابر آنچه گذشت قوامیت مرد، نوعی مسوولیت در جهت اداره بنیاد خانواده است و الزامات و تکالیفی حقوقی و اخلاقی در پی آن بر عهده مرد خواهد بود. از جمله لزوم انفاق
و رفتار بر اساس قسط و چه بسا بتوان گفت آیهی شریفه، (کونو قوامین بالقسط) آیه مورد بحث را تبیین و تفسیر یا تکمیل میکند، چنان که اگر در چارچوب انواع ولایتها بگنجد
آنچه وظیفه والیان به طور عموم است در اینجا نیز مطرح میباشد.
نکات تفسیری مفهوم قوامیت
در تفسیر آیه (الرجال قوامون علی النسا) و معنای قوام بودن مردان بین علمای شیعه و سنی اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد که با توجه به بررسیهای مختلف که انجام
دادهام، به اختصار به معرفی شمهای از آراء ایشان میپردازم.
دسته اول معانی مختلفی را درباره نقش برتر مرد در خانواده بیان داشتهاند و قوام بودن مردان را به معنی داشتن حق تادیب زن تعبیر نمودهاند. مرحوم شیخ طوسی میفرمایند؛
قوام بودن به معنی داشتن «حق تدبیر» است، بدین معنا که مردان به امر به زنان در خصوص اطاعت از دستورات الاهی و دستورات همسرانشان قیام میکنند... صاحب تفسیر
جامعالبیان نیز تفسیری قریب به این معنا ارائه داده است، بدین معنا که مردان موظف به قیام به امور زنان خود هستند.10 بعضی دیگر از مفسران مانند قرطبی قوام بودن مردان
را به معنای حمایت مردان از زنان و محافظت از ایشان تعبیر نمودهاند که مختصر اشاره گردید.11 ایشان در ادامه این تعبیر، عهدهدار بودن نفقه و تدبیر امور اقتصادی زن را به
معنای قوام بودن مرد بر زن میداند؛ یعنی مردان علاوه بر دفاع و حفاظت از زنان، امر تدبیر، تحصیل و پرداخت نفقه زن را به عهده دارند.12
(ای یقومون بالنفقه علیهن والذب عنهن)
دسته دیگری از مفسران قوام بودن مرد را بر زن به سلطه مردبر زن تعبیرکردهاند13 غالب مواردی که به عنوان نمونههای برتری زنان بر مردان ذکر شده است، خدشهپذیر است.
چه بسیاری از آنها مواردی است که بیانگر اوضاع و احوال اجتماعی حاکم بر زنان در جامعه و زمان خاصی بوده است که اکنون در بسیاری از جوامع مصداق ندارد. مانند غلبه
سواد و دانش در مردان، خانهنشینی زنان که منجر به دوری ایشان از مسایل و فعالیتهای اجتماعی و مشارکت و اظهار نظر ایشان میشود. حال سوالی که اینجا مطرح است،
این است که تفضیل و برتری در این آیه شریفه علت است یا حکمت؟
حقوق خود دور ماندهاند و حتی منزلت انسانی آنان با تردید روبهرو شده است. جایگاه و شخصیت زن در فرهنگ هر جامعه، نشان دهنده میزان اهمیت و منزلت زنان در آن جامعه
است. مکاتب دینی و سیاسی درباره حقوق زن، نظرات مختلفی را بیان کردهاند. در میان این مکاتب، مکتب انسان ساز و جامعنگر اسلام که قوانین آن از سرچشمه زلال وحی
سرچشمه گرفته است با نگرشی فراگیر و با در نظر گرفتن همه ویژگیهای زنان، منزلت و کرامت والایی را برای آنان قایل شده است. بهطور مسلم از نظر تکوینی تفاوتهای
حکیمانهای میان زن و مرد وجود دارد، اما در عین حال بین حقوق و تکالیف زن و مرد نوعی تعادل برقرار است. مخاطب اصلی آیات الاهی و شریعت مقدس، همان «حقیقت آدمی»
و «انسانیت انسان» است؛ و جنسیت او جایگاهی اساسی و اصلی ندارد اگر چه برای رسیدن به هدف، گاه به صورت تبعی مورد توجه قرار گرفته باشد و هیچگاه تفاوتهای
حقوقی و حکمی بر وجود تفاوت در هویت انسانی «جنس زن» و «جنس مرد» دلالت نمیکند.
همانگونه که در لابهلای آیات قرآنی نمونههای فراوانی در این خصوص به چشم میخورد.
« یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالاً کثیرا و نسإ .
ای مردم، بترسید از نافرمانی خدا، آن خدایی که همه شما را از این تن و نفس واحده آفرید و هم از آن جفت او را خلق کرد و از آن دو نفر خلقی بسیار از مرد و زن در اطراف عامل
برانگیخت.»1
آنچه در این نوشتار میخوانید، بررسی معنا شناختی و تحلیل واژه قوام در آیات قرآنی است که از آن در کنوانسیونها و اسناد بینالمللی به عنوان ظرف استقرار تبعیض علیه
زنان و مصداقی از مصادیق تبعیض یاد شده است.
واژههای کلیدی:
زن، حقوق زن، کنوانسیون، اسناد بینالمللی، حقوق انسانی، قوامیت، تبعیض.
آیه قوامیت از مهمترین آیات مربوط به مساله زن و حقوق اوست که کم و بیش نگاه اسلام را به عنوان داعیهدار برترین آیین ترقی و تکامل انسان، به زن نشان میدهد. فهم
درست این آیه، تاثیر بسزایی در بازنمایی نگاه قرآن کریم به «زن و حقوق زن» دارد.
در آیه شریفه:
«الرجال قوامون علی نسإ بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصاحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله»2
بسیاری از مفسران قرآن معتقدند که این آیه فقط بیانگر برتری مردان بر زنان است و چون این برتری در زمانهای دور از جهت موقعیت اجتماعی و اقتصادی امری آشکار و از
هنجارهای ثابت جامعه بود، چندان شگفتانگیز نبود. بعضی معتقدند که منظور آیه این است که مردان حامی زنان هستند. بعضی میگویند: برتری مردان بر زنان را در تمام شوون
نشان میدهد، بنابراین از آن به وجوه تبعیض در لابهلای نصوص دینی در حق زنان حکم کردهاند و در واقع آن را به روابط اجتماعی تعمیم دادهاند.
در بررسی معنا شناختی واژه «قوام» در میان آیات شریفه قرآن کریم با چند سوال روبهرو میشویم:
ـــ مراد از قوامیت چیست؟
ـــ آیا از قوامیت برتری ریاست مرد برداشت میشود؟
ـــ آیا پذیرش قوامیت مرد به منزله وجود تبعیض علیه زنان است؟
ـــ آیا مراد از رجال همه مردان هستند؟
معانی و مفاهیم قوام
قوام از صیغه مبالغه بوده و ریشه آن «قیام» است. زبان عربی قیام را به معنای ایستادن (ضد نشستن) آورده است و متذکر میشود که مشتقات قیام در معانی مختلفی به کار
رفته است؛ مانند: وقوف و ثبات، ادامه دادن مانند (آیه شریفه یقیمون الصلاه)تعدیل و تساوی در امور، رعایت عدالت مانند (و کان بین ذلک قواما) خوش رفتاری، نظام و شالوده
چیزی (قوام الامور) و در آیه «الرجال قوامون علی النسإ» آن را به معنی محافظت و اصلاح میداند.3
در بعضی کتب تفسیری این واژه را صیغه مبالغه از قیام گرفتهاند؛ یعنی شخص با دقت و مراقبت بسیار از شیء مورد نظر خود محافظت کند.
در مفاهیم مندرج در «قوامیت»، آرای مختلفی به چشم میخورد.4 در اینجا به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
ـــ در این که واژه «قوامیت» که در ابتدای آیه آمده، نظر به مردان جامعه به گونهای فراگیر دارد یا فقط شوهران را در چارچوب خانواده شامل میشود، اختلاف نظر جدی میان
مفسران وجود دارد. از متاخران، علامه طباطبایی فراگیری آن را باور دارد و انفاق و دیگر احکام مطرح شده در آیه را از احکام فرعی و جزیی برگرفته از آن حکم کلی میداند، ولی
بیشتر مفسران قوامیت مردان را خاص محدوده خانواده میدانند.
به نظر میرسد، به قرینه انفاق ـــ که فقط برای خانواده مطرح است ـــ و قنوت صالحات و نشوز و راهحلهای آن که به دنبال قوامیت ذکر شده و بر آن متفرع شده، دیدگاه دوم را
باید پذیرفت. بعضی نیز گفتهاند فقط حالت زن و شوهری است که در آن مرد به عنوان مرد، بر زن به عنوان زن انفاق میکند و نیز تناسب جمله اول آیه با جملههای بعدی چنان
ایجاب میکند که اصل و فرع در گستره و تنگنا برابر باشند. همچنین ظاهر آیه حکایت دارد که انفاق و تفضیل، با هم به قوامیت مرد مشروعیت میبخشند، حال آنکه در بیرون
خانواده انفاق مطرح نیست؛ بنابراین استناد به اینکه هر چند انفاق در سطح جامعه مطرح نیست، اما برتری مرد بر زن عام است، پذیرفتنی نیست.
ــ « قوام»، صیغه مبالغه قائم است که از قامیقوم گرفته شده و قام بدون حرف جر و نیز همراه به حروف ب، ل، فی، عن، الی، و علی به کار میرود.5 در صورتی که قوام و قام با
علی به کار رود به معنای مراقبت و دوام و ثبات بر کاری یا ایستادن بر پایه چیزی و یا تکیه بر چیزی است. در این آیه معنای نخست اراده شده است؛ یعنی بسیار قیام کننده بر
امور و کارها و نیازهای زنان. از این رو معانی اداره، سرپرستی، کفالت، تعهد، پاسداری، حفاظت، نگاهداری و نگاهبانی، مراعات، حمایت، پایداری، پایورزی، ایستادگی،
گماشتگی، کارگزاری، مراقبت و مواظبت را در توضیح آن آوردهاند، چنان که کم و بیش تعبیراتی چون ولایت، حکومت، تسلط، سیطره، احاطه، چیرگی و تکیهگاه بودن در بعضی
نوشتهها به حوزه معنایی آن راه یافته است. شاید دلیل چنین برداشتهایی تعبیر «فضل الله» باشد که در ادامه آمده است، ولی چنان که خواهد آمد هرگز سلطه و سلطنتی در
معنای آن پذیرفته نیست؛ چنان که فضل نیز بر برتری و ارزش بیشتر دلالت ندارد.
ـــ در کنار قوام، واژههای قائم، قیوم، قیم، قیام نیز در لغت آمدهاند که بعضی با قوام یکسان هستند. چنان که قیموم نیز هر چند در لغت نیامده، ولی در بعضی آثار و ادعیه دیده
میشود. در این میان قیام و قیوم نام خداوند به شمار میآیند، ولی قیم و قوام به یک معنی هستند؛ بنابراین آنچه بعضی گفتهاند که قوام غیر از قیم است، در نتیجه مرد هم قیم
بر زن نیست، ناشی از آگاهی اندک از لغت است، در لغت نیز گفته شده، ـــ قیم المراه: زوج ها، کانها یقوم بامرها و ما یحتاج الیه. جز آنکه قیم در اصطلاح متاخر فقهی نوعی از
سرپرستی است که در جهت رعایت حال ناتوانان، خردسالان و محجوران از تصرف در اموال، اعمال میشود و یا مواظبت و نظارتی که بر موقوفات میشود، اما قیم بودن مرد بر
زن از اینگونه نیست، چنان که قیم بودن شوهر مرتبهای را برای او نمیرساند و فرودستی زن را دلالت ندارد؛ بلکه میتوان گفت که قیم در اصطلاح فقهی نیز بهطور لزوم به
معنای فرودستی طرف مقابل قیم نیست و درباره اطفال، غایبان، قاصران و محجوران نیز نمیتوان برتری ارزشی قیم را برایشان ادعا کرد. بنابراین قیم بودن فقط به معنای قیام به
انجام وظایف سرپرستی است، اما برتری داشتن یا نداشتن از نشانههای بیرونی باید به دست آید.
ـــ چنانکه گذشت قوام از فعل قام گرفته شده که مصدر آن قوم، قیام، قومه و قامه است؛6 بنابراین مصدرهایی از قبیل: قیومیت، یا قوامت ـــ به رغم آن که بسیار به کار میروند
ـــ ریشه و مستندی در منابع اصلی لغت ندارند. نتیجه اینکه برای معنای قیام کردن به امور، باید از یکی از چهار مصدر بالا بهره گرفت، اما اگر از کلمات وصفی قیام و قیم و قیوم و
قوام، مصدر صناعی بسازیم، باید از کلمات قیامیت، قیمیت، قیومیت و قوامیت بهره جوییم، جز آنکه قیومیت و قیامیت ویژه خداوند خواهد بود و درباره مرد به کار نمیرود.
ـــ بعضی گفتهاند: «قوام، بیشتر از قیم و قیام بر مبالغه دلالت دارد و قیام او مثل قیام والی بر رعیت است، بنابراین سیطره و احاطه توام با قدرت دارد؛ گویی حیات زن، قائم و
نیازمند به وجود مرد است.»7 مستند هیچیک از گزارههای این سخن را نیافتهایم به ویژه آن که قیام را در لغت، صفت و نام خاص خداوند دانستهاند؛ پس میتوان گفت سیطره
شوهر بر همسر از سیطرهی خداوند بر آفریدهها بیشتر است!
ـــ چنان که گذشت قوامیت به معنای مراقبت، پایداری و ایستادگی بر امور، کارها و نیازهای زن است؛ اما برتری این کارها در لغت نیامده، چنانکه محدوده دقیقی برای قوامیت نیز
ترسیم نشده است. در تعبیرات مفسران مواردی مانند آموختن، پرورش دادن، تادیب، تدبیر، نظارت بر رفت و آمد، مواظبت در خانه، منع از بیرون رفتن از خانه و... آمده که به نظر
میرسد همگی برداشتهای مفسران باشد. شاید بتوان گفت آنچه در حفظ تعادل شخصیت زن و تامین نیازهای روحی و جسمی او و در نتیجه قوام، سازمان و سامان خانواده
دخالت دارد، در محدوده قوامیت میگنجد.
ـــ قوامیت به معنایی که گذشت، وظیفه و مسوولیت است و هرگز برتری، فضیلت، شرافت و امتیاز یا سلطنت مرد بر زن را نمیرساند، بلکه ملاکهای برتری امور دیگری است. در
«اقرب الموارد» مولف به صراحت میگوید:
«رعایت و کفالت است و نه ولایت و سلطنت»8
برتری نه از قوامیت استفاده میشود و نه از «علی» و نه از فضل، چنان که در نکتههای چهاردهم و پانزدهم خواهد آمد ـــ زیرا قام همراه با علی بیشتر درباره امور و وظایف به
کار میرود که در آن جا علو و نسبت سنجی بین کسی که قائم بر امر است و آن چیزی که او بدان قیام دارد، معنی ندارد. چنان که به احتمال زیاد «قوامون علی النسأ» با حذف
مضاف باشد؛ یعنی «قوامون علی شوون النسأ و حاجاتهن»
ـــ گفتهاند حکمت در تشریع قوامیت مرد، آن است که هیچ گروهی ـــ حتی دو نفره ـــ برنامهها و سیر حرکتشان سامان نخواهد یافت، مگر آن که یکی مسوول باشد ـــ چنانکه
در روایتی نیز آمده ـــ بنابراین در خانواده نیز که مهمترین بنیادهای جمعی است باید چنین باشد. «علامه جعفری» در این زمینه مینویسد: اداره خانواده به یکی از چهار شکل ذیل
تصور میشود:
1 .
1.اداره آن با زن و مرد است که چنین چیزی امکان ندارد، زیرا اگر دو مرد نیز با هم مسوول باشند، تصادم، تزاحم و برخورد و جدایی را در پی خواهد داشت.
2. زن به تنهایی مسوول باشد که در آن صورت تنظیم ارتباطات با موانع و ختلالات روبهرو خواهد شد.
3. پدرسالاری سلطهگرانه و خودخواهانه که در بعضی جوامع دیده میشود، ولی چنینحالتی فضای جامعه را جهنمی کرده، عظمتها و ارزشهای زن را سرکوب میکند و طعم
خوش زندگی را در کام فرزندان تلخ میکند.
4. نظام شورایی با سرپرستی و ماموریت اجرایی مرد که همراه با اعتدال است و معنای قوام نیز همین است. اشکال بعضی از غربیان بر اسلام مبنی بر این که اسلام، مرد را
امیر و زن را اسیر کرده، به دلیل رفتار بیرونی بعضی از جوامع اسلامی و برداشتهای نادرست از آیه (الرجال قوامون علی النسإ) است.
ایشان تاکید دارد که قوام، قیم مصطلح حقوقی و فقهی نیست و قوامیت بر اساس علت طبیعی است نه قراردادی و تحکمی.9
ـــ بنابر آنچه گذشت قوامیت مرد، نوعی مسوولیت در جهت اداره بنیاد خانواده است و الزامات و تکالیفی حقوقی و اخلاقی در پی آن بر عهده مرد خواهد بود. از جمله لزوم انفاق
و رفتار بر اساس قسط و چه بسا بتوان گفت آیهی شریفه، (کونو قوامین بالقسط) آیه مورد بحث را تبیین و تفسیر یا تکمیل میکند، چنان که اگر در چارچوب انواع ولایتها بگنجد
آنچه وظیفه والیان به طور عموم است در اینجا نیز مطرح میباشد.
نکات تفسیری مفهوم قوامیت
در تفسیر آیه (الرجال قوامون علی النسا) و معنای قوام بودن مردان بین علمای شیعه و سنی اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد که با توجه به بررسیهای مختلف که انجام
دادهام، به اختصار به معرفی شمهای از آراء ایشان میپردازم.
دسته اول معانی مختلفی را درباره نقش برتر مرد در خانواده بیان داشتهاند و قوام بودن مردان را به معنی داشتن حق تادیب زن تعبیر نمودهاند. مرحوم شیخ طوسی میفرمایند؛
قوام بودن به معنی داشتن «حق تدبیر» است، بدین معنا که مردان به امر به زنان در خصوص اطاعت از دستورات الاهی و دستورات همسرانشان قیام میکنند... صاحب تفسیر
جامعالبیان نیز تفسیری قریب به این معنا ارائه داده است، بدین معنا که مردان موظف به قیام به امور زنان خود هستند.10 بعضی دیگر از مفسران مانند قرطبی قوام بودن مردان
را به معنای حمایت مردان از زنان و محافظت از ایشان تعبیر نمودهاند که مختصر اشاره گردید.11 ایشان در ادامه این تعبیر، عهدهدار بودن نفقه و تدبیر امور اقتصادی زن را به
معنای قوام بودن مرد بر زن میداند؛ یعنی مردان علاوه بر دفاع و حفاظت از زنان، امر تدبیر، تحصیل و پرداخت نفقه زن را به عهده دارند.12
(ای یقومون بالنفقه علیهن والذب عنهن)
دسته دیگری از مفسران قوام بودن مرد را بر زن به سلطه مردبر زن تعبیرکردهاند13 غالب مواردی که به عنوان نمونههای برتری زنان بر مردان ذکر شده است، خدشهپذیر است.
چه بسیاری از آنها مواردی است که بیانگر اوضاع و احوال اجتماعی حاکم بر زنان در جامعه و زمان خاصی بوده است که اکنون در بسیاری از جوامع مصداق ندارد. مانند غلبه
سواد و دانش در مردان، خانهنشینی زنان که منجر به دوری ایشان از مسایل و فعالیتهای اجتماعی و مشارکت و اظهار نظر ایشان میشود. حال سوالی که اینجا مطرح است،
این است که تفضیل و برتری در این آیه شریفه علت است یا حکمت؟