جایگاه زن از نظر حکیم! فردوسی.

ayhann

اخراجی موقت
فردوسي در شاهنامه معتقد است آه مرد در زندگي نبايد با هيچ زني مشورت نمايد چون هيچ زني داراي راي و
يعني صاحب انديشه و تدبير در دنيا پيدا نم يشود لذا مي فرمايد: « راي زن » تدبير نيست و زني
مكن هيچ آاري به فرمان زن
( آه هرگز نبيني زني رأي زن ( 5
يعني نيك اختر و خوشبخت آسي است آه اصلا از بيخ و بن دختر « به اختر » او معتقد است آه در زندگي فرد
محسوب مي شود. او مي فرمايد : « خانوادة بدبخت » نداشته باشد و اگر خانواد هاي صاحب دختر باشد
به اختر آس آن دادن آه دخترش نيست
( چو دختر بود روشن دخترش نيست( 6
اين در صورتي است آه ترآان ضر ب المثلي دارند آه م يگويد : قيز اولان ائودن گول، قيز اولميين ائودن آول ياغار يعني
از خانه اي آه دختر باشد گل و از خانه اي آه دختر نباشد خاآستر جمع مي بارد. آه آنايه از پاآيزگي مادي و معنوي
خانه و خانواده را مي رساند و ارزش گذاري به دختر را در ميان ترآان بيان مي آند . به هر حال چون بحث در مورد
نظريات فردوسي است برم يگردم به ديدگاههاي او تا ببينيم ديگر چه فرمايشاتي در مورد زنان و دختران دارد.
فردوسي معتقد است نه تنها فرد معمولي بلكه حتي پادشاهان نيز اگر دختري داشته باشند با تمامي امكانات مادي
هستند و « بدبخت و بيچاره » يعني « بداختر » و معنوي آه د راختيار دارند صرفاً به خاطر داشتن همين يك دختر
داشتن دختر حتي براي پادشاهان نيز ننگ است حال چه برسد به افراد معمولي جامعه لذا م يفرمايد :
آرا از پس پرده دختر بود
( اگر تاج دارد بداختر بود( 7
« آيمي ا » بلافاصله بعد از تولد از توصيه هاي فردوسي است تا پدر دختر دچار « سر بريدن دختران » و « دختر آشي »
دختران نگردد . اين توصيه نسل اندر نسل مي بايد عمل گردد و پسري آه به وصيت پدر و « حيله و نيرنگ » يعني
حيله و » يعني از راه و روش پدران و اسلاف خود برگردد عاقبت دچار « راه ني ا » پدربزرگ و نياي خود عمل نكند و از
دختر گرديده و آبروي خانواده را بر باد خواهد داد. فردوسي با يادآوري اين توصيه نياآان با تاسف م يفرمايد : « نيرنگ
5
مرا گفت چون دختر آمد پديد
ببايستش اندر زمان سر بريد
نكشتم، بگشتم ز راه نيا
( آنون ساخت بر من چنين آيميا( 8
فردوسي معتقد است آه صاحب دختر شدن غير از خريدن طعن و زخم زبان حاصلي ندارد زيرا دختر هميشه باعث
بر محاسن خانواده چيزي بر خانواده نخواهد افزود لذا در مورد سوالي در « عيب » سرافكندگي خانواده است و غير از
رابطه با دختران مي فرمايد :
چنين داد پاسخ آه دختر مباد
( آه از پرده عيب آورد بر نژاد( 9
فردوسي همانطوريكه بهترين دختر را دختري مي داند آه از همان موقع تولد آشته شده و سرش بريده گرديده است
همانطور نيز بهترين زن را زني مي داند آه اصلا از مادر متولد نشده و بدنيا نيامده است لذا از بيان داستان سياوش
نتيجه مي گيرد آه :
سياوش ز گفتار زن شد به باد
( خجسته زني آاو ز مادر نزاد( 10
و بهترين زن را زن بي سر مي داند و م يفرمايد :
زبان ديگر و دلش جاي دگر
( از او پاي يابي آه جوئي تو سر( 11
زنان را زبان آم بماند به » 12 ) و ) « به دانش زنان آي نمايند راه » البته از غير از اينها تك مصراع هاي ديگري از قبيل
« ديدگاه » 13 ) يعني زنان سرّ نگه دار نيستند و غيره را نيز م ي شود مثال آورد . در شاهنامه بر اساس همين ) « بند
محسوب مي شوند و در نتيجه اعمال خود آبروي وطن و خانواده « خاين » بيشتر زنان نسبت به وطن و خانواده خود
دختر طاير فرمانرواي عرب – آه آشورش مورد تهاجم ايرانيان قرار گرفته و شهر در - « مالكه » . خويش را مي برند
هوس راه يابي به حرمسراي او را مي آند لذا با قول و قرار گذاشتن با او در دژ را « شاپور » محاصره است چون با ديدن
پدر « طاير » به روي سپاه ايران گشوده و موجب قتل عام اهالي آشورش و آشته شدن پدرش مي گردد. شاپور وقتي
را دستگير مي آند او را به بدترين شكنجه جلو چشم دخترش م يآشد : « مالكه »
سر طاير از ننگ درخوان آشيد
دو آتف وي از پشت بيرون آشيد
6
هر آنكس آجا يافتي از عرب
نماندي آه با آس گشادي دو لب
ز دو دست او دور آردي دو آفت
( جهان ماند از آار او در شگفت ( 14
معشوقه يك شبه خود را نيز فراموش نم يآند و همان شب او را نيز م يآشد. « شاپور »
دختران افراسياب نيز موجب شرمندگي خانواده خود و ميهن خويش هستند و عاقبت از توران « فرنگيس » و « منيژه »
همسر آيكاووس – پادشاه ايران - از آن زنان شهوت ران « سودابه » . به همراه دشمنان وطن به ايران فرار م ي آنند
است آه دايم در تلاش براي ارتباط با پسر آيكاوس است .گويا اين ارتباط در ايران قديم رسم فراگير بود و زني ضمن
در مورد اين ارتباطات زنان « ويس و رامين » داشتن همسر با پسران و مردان ديگر در ارتباط بودند چ ه در منظومه
شوهردار به صراحت آمده است :
زنان مهتران و نامداران
بزرگان جهان و آامكاران
همه با شوهرند و با دل شاد
جواناني چو سرو و مرد و شمشاد
اگر چه شوي نامبردار دارند
نهاني، ديگري را يار دارند
گهي دارند شويي نغز در بر
( به آام خويش و گاهي يار دلبر( 15
انحطاط اخلاقي در نهاد خانواده در ايران قديم بقدري شديد بود آه حتي متاسفانه دو فرزند از يك شوهر نمي شد پيدا
فرزند است براي نمونه دو فرزندش از يك شوهر نبودند يعني اين « سي واند » آه صاحب « ملكه شهرو » آرد چنانكه
نفر رابطه داشت: « سي واند » زن شوهردار با
بچه بوده است شهرو را سي و اند
نزاده است او ز يك شوهر دو فرزند
7
يكايك را ز نا شايست زاده
( بدايه دايگاني شير داده( 16
نيز رسيده بود و بهمن – پادشاه ايران – « پدر – دختر » البته اين انحطاط اخلاقي در نهاد خانواده حتي به رابطه
عاشق هماي – د ختر خود - شده و هماي از پادشاه ايران به دارا پادشاه بعدي ايران حامله شده بود . فردوسي
مي گويد :
يكي دخترش بود نامش هماي
هنرمند و بادانش و پاآراي
همي خواندي ورا چهر زاد
ز گيتي بديدار او بود شاد
پدر بر پذيرفتنش از نيكوئي
بدان دين آه خواني همي پهلوئي
هماي دل افروز تابنده ماه
( چنان بد آه آبسن آمد ز شاه ( 17
اگر اسلام به ايران نيامده بود با اين روابط آخر و عاقبت مردم ايران معلوم نبود و آمار بچ ه هاي نامشروع شايد بر آمار
بچه هاي مشروع جهان م يچربيد.
در رابطه با زنان شاهنامه يكي از نويسندگان در مورد مناسبات مردان و زنان شاهنامه جدول جالبي تهيه آرده و آنرا
به نوع رابطه زن با شاه و شاهزاده و قهرمان تقسيم آرده و نتيجه گرفته آه از 36 مورد رابطه بررسي شده 9رابطه،
داراي ازدواج عادي و 11 مورد تصاحب به زور و تجاوز به عنف و 6 مورد هوسراني و آارهاي شهواني و 6 مورد اظهار
مناسبات آنان با زنان » عشق مي باشد و نتيجه گرفته است که از 32 مورد رابطه، 26 مورد آن فاقد وجاهت بوده و
مناسباتی است خشن، شهوانی، تابع حسابگریهای کوته نظرانه سياسی و مالی در بهترین حالت سجل احوالی .
(18)« آنان عاشق نمی شوند از روی غرض و شهوت هرجان زن زيبا سراغ کنند تصاحب می کنند
در شاهنامه زنان بقدری کم ارزش جلوه داده م ی شوند که هيچکدام از مردان شاهنامه اولين قدم را برای برقراری
رابطه با زن برنمی دارند و این زنان و دختران شاهنامه است که هميشه درب ه در دنبال مرد هستند و حتی مثل تهمينه
او « زن یک شبه » –مادر سهراب – حاضرند شبانه و بدور از چشم پدر و مادر با شمعی در دست بسوی رستم رفته و
گرديده و بعد از حاملگی نيز رستم نه خرجی و نه نفقة او را م ی دهد و حتی از فرزند پس انداخته خود نيز آنقدر
بی خبر می ماند که در جنگ بصورت ناشناخته او را م یکشد.
8
تمایل دارندو مثل رستم – این سمبل ایرانی گری « یک شبه » با زنان « خفت و خيز » پرسناژهای شاهنامه بيشتر به
– عمل م ی کنند. قباد – پادشاه ایران – موقع فرار از ایران و پناهنده شدن به خاقان ترکان در راه به خانه دهقانی فرود
ماه » آمده و بعد از هوس همخوابی، دختر دهقان صاحب خانه را پيش او می آورند و او یک هفته با آن دختر به اصطلاح
می ماند و بعد : « رو
بدان ده یکی هفته از بهر ماه
( همی بود و هشتم بيامد براه ( 19
و گویا انوشيروان محصول همين زن یک هفته ای است.
بهرام گور نيز هر کجا زنی م ییابد - از دهقان و غير آن – برای خود زن یک شبه م یسازد چون معتقد است :
اگر تاج دارست اگر پهلوان
( به زن گيرد آرام مرد جوان ( 20
زنان شاهنامه بيشتر کاربرد افزار ی دارند و هر کدام برای رسيدن به مقاصدی از سوی مردان مورد استفاده قرار
دختر قيصر روم برای رسيدن خسرو پرویز به قدرت « ناهيد » ، برای باز کردن در دژ شهرخویش « مالکه » : می گيرند
خواهر بهرام چوبين براي کشتن و زهر دادن شوهرش برای باز کردن راه رقيب سياسی او، « گردیه » ، شاهنشاهی
مستخدمه قيصر روم برای نجات شاپور « دلفروز » دختر افراسياب برای نجات بيژن از چاه افراسياب و « منيژه »
دختر شنگل هندی برای نجات بهرام گور از هند و غيره . در ضمن بيشتر « سپينود » ذوالاکتاف از شکنجه قيصر روم
زنان شاهنامه طوری انتخاب شد ه اند که بيشتر توطئه گرند: دختر اردوان شوهر را زهر م ی دهد، شيرین، ناهيد دختر
قيصر روم را مسموم م ی کند. نوش زاد پسرش را برعليه پدر (انوشيروان ) تربيت می کند . گردیه با گستهم دشمن
شوهرش ساخته و ش وهرش را می کشد و با گستهم ازدواج م ی کند و بعد به تحریک خسروپرویز گستهم را نيز
مسموم می کند تا همسر شاه گردد و...
در خاتمه لازم به ذکر است که اکثر قریب به اتفاق جادوگران و پتيارگان و عفریت ه های شاهنامه از زنان م یباشد که در
خان ها و در جریانات مختلف کشته می شوند چون :
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک ب ه
پاورقی :
، -1 زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، محمدعلی اسلامی ندوشن، انتشارات یزدان، چاپ چهارم، 1363
تهران ص 63
-2 اسرارنامه، شيخ فریدالدین عطار نيشابوری، به تصحيح دکتر سيد صادق گوهرین اس تاد دانشگاه تهران،
کتابفروشی زوار، چاپ دوم، تهران، 1361 ، ص 182 بيت 3208
9
-3 در شناخت حافظ محمودخان شيراني، ترجمه دآتر شاهد چوهدري، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی
308 - (شرکت سهامی) ، چاپ اول، تهران، 1369 ، صص 309
-4 شاهنامه فردوسی چاپ مسكو،ص 277 از بيت 1060 به بعد
-5 شاهنامه فردوسی، جلد 6، ص 218 ، بيت 24
-6 شاهنامه فردوسی، جلد اول، بيت 170
-7 شاهنامه فردوسی، جلد 5 بيت 263
823 - -8 شاهنامه فردوسی، جلد اول، ابيات 824
-9 شاهنامه فردوسی، جلد 6 بيت 253 تصحيح متن باهتمام م.ن. عثمانوف، زیر نظر ع. نوشين، مسکو 1967
-10 زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، ص 120
-11 همانجا، همان صفحه
-12 شاهنامه فردوسی، جلد 3، بيت 165
-13 شاهنامه فردوسی، جلد 5، بيت 1017
115- -14 شاهنامه فردوسی، جلد 7، ابيات 117
128 - -15 ویس و رامين، فخرالدين اسعد گرگاني، ص 106 ، ابيات 131
46 – -16 همانجا، ص 130 ، ابيات 48
-17 شاهنامه فردوسی، به تصحيح ژول مول، جلد چ هارم و پنجم، چاپ پنجم، 1370 ، انتشارات و آموزش
146 - انقلاب اسلامی، شرکت سهامی، تهران، جلد پنجم ابيات 149
-18 حماسه داد، ف.م. جوانشير، چاپ اول، ص 302
-19 شاهنامه فردوسی، جلد هشتم، ص 29 بيت 162
-20 شاهنامه فردوسی، جلد هفتم، ص 272 بيت 151
 

yahell

عضو جدید
فردوسي در شاهنامه معتقد است آه مرد در زندگي نبايد با هيچ زني مشورت نمايد چون هيچ زني داراي راي و
يعني صاحب انديشه و تدبير در دنيا پيدا نم يشود لذا مي فرمايد: « راي زن » تدبير نيست و زني
مكن هيچ آاري به فرمان زن
( آه هرگز نبيني زني رأي زن ( 5
يعني نيك اختر و خوشبخت آسي است آه اصلا از بيخ و بن دختر « به اختر » او معتقد است آه در زندگي فرد
محسوب مي شود. او مي فرمايد : « خانوادة بدبخت » نداشته باشد و اگر خانواد هاي صاحب دختر باشد
به اختر آس آن دادن آه دخترش نيست
( چو دختر بود روشن دخترش نيست( 6
اين در صورتي است آه ترآان ضر ب المثلي دارند آه م يگويد : قيز اولان ائودن گول، قيز اولميين ائودن آول ياغار يعني
از خانه اي آه دختر باشد گل و از خانه اي آه دختر نباشد خاآستر جمع مي بارد. آه آنايه از پاآيزگي مادي و معنوي
خانه و خانواده را مي رساند و ارزش گذاري به دختر را در ميان ترآان بيان مي آند . به هر حال چون بحث در مورد
نظريات فردوسي است برم يگردم به ديدگاههاي او تا ببينيم ديگر چه فرمايشاتي در مورد زنان و دختران دارد.
فردوسي معتقد است نه تنها فرد معمولي بلكه حتي پادشاهان نيز اگر دختري داشته باشند با تمامي امكانات مادي
هستند و « بدبخت و بيچاره » يعني « بداختر » و معنوي آه د راختيار دارند صرفاً به خاطر داشتن همين يك دختر
داشتن دختر حتي براي پادشاهان نيز ننگ است حال چه برسد به افراد معمولي جامعه لذا م يفرمايد :
آرا از پس پرده دختر بود
( اگر تاج دارد بداختر بود( 7
« آيمي ا » بلافاصله بعد از تولد از توصيه هاي فردوسي است تا پدر دختر دچار « سر بريدن دختران » و « دختر آشي »
دختران نگردد . اين توصيه نسل اندر نسل مي بايد عمل گردد و پسري آه به وصيت پدر و « حيله و نيرنگ » يعني
حيله و » يعني از راه و روش پدران و اسلاف خود برگردد عاقبت دچار « راه ني ا » پدربزرگ و نياي خود عمل نكند و از
دختر گرديده و آبروي خانواده را بر باد خواهد داد. فردوسي با يادآوري اين توصيه نياآان با تاسف م يفرمايد : « نيرنگ
5
مرا گفت چون دختر آمد پديد
ببايستش اندر زمان سر بريد
نكشتم، بگشتم ز راه نيا
( آنون ساخت بر من چنين آيميا( 8
فردوسي معتقد است آه صاحب دختر شدن غير از خريدن طعن و زخم زبان حاصلي ندارد زيرا دختر هميشه باعث
بر محاسن خانواده چيزي بر خانواده نخواهد افزود لذا در مورد سوالي در « عيب » سرافكندگي خانواده است و غير از
رابطه با دختران مي فرمايد :
چنين داد پاسخ آه دختر مباد
( آه از پرده عيب آورد بر نژاد( 9
فردوسي همانطوريكه بهترين دختر را دختري مي داند آه از همان موقع تولد آشته شده و سرش بريده گرديده است
همانطور نيز بهترين زن را زني مي داند آه اصلا از مادر متولد نشده و بدنيا نيامده است لذا از بيان داستان سياوش
نتيجه مي گيرد آه :
سياوش ز گفتار زن شد به باد
( خجسته زني آاو ز مادر نزاد( 10
و بهترين زن را زن بي سر مي داند و م يفرمايد :
زبان ديگر و دلش جاي دگر
( از او پاي يابي آه جوئي تو سر( 11
زنان را زبان آم بماند به » 12 ) و ) « به دانش زنان آي نمايند راه » البته از غير از اينها تك مصراع هاي ديگري از قبيل
« ديدگاه » 13 ) يعني زنان سرّ نگه دار نيستند و غيره را نيز م ي شود مثال آورد . در شاهنامه بر اساس همين ) « بند
محسوب مي شوند و در نتيجه اعمال خود آبروي وطن و خانواده « خاين » بيشتر زنان نسبت به وطن و خانواده خود
دختر طاير فرمانرواي عرب – آه آشورش مورد تهاجم ايرانيان قرار گرفته و شهر در - « مالكه » . خويش را مي برند
هوس راه يابي به حرمسراي او را مي آند لذا با قول و قرار گذاشتن با او در دژ را « شاپور » محاصره است چون با ديدن
پدر « طاير » به روي سپاه ايران گشوده و موجب قتل عام اهالي آشورش و آشته شدن پدرش مي گردد. شاپور وقتي
را دستگير مي آند او را به بدترين شكنجه جلو چشم دخترش م يآشد : « مالكه »
سر طاير از ننگ درخوان آشيد
دو آتف وي از پشت بيرون آشيد
6
هر آنكس آجا يافتي از عرب
نماندي آه با آس گشادي دو لب
ز دو دست او دور آردي دو آفت
( جهان ماند از آار او در شگفت ( 14
معشوقه يك شبه خود را نيز فراموش نم يآند و همان شب او را نيز م يآشد. « شاپور »
دختران افراسياب نيز موجب شرمندگي خانواده خود و ميهن خويش هستند و عاقبت از توران « فرنگيس » و « منيژه »
همسر آيكاووس – پادشاه ايران - از آن زنان شهوت ران « سودابه » . به همراه دشمنان وطن به ايران فرار م ي آنند
است آه دايم در تلاش براي ارتباط با پسر آيكاوس است .گويا اين ارتباط در ايران قديم رسم فراگير بود و زني ضمن
در مورد اين ارتباطات زنان « ويس و رامين » داشتن همسر با پسران و مردان ديگر در ارتباط بودند چ ه در منظومه
شوهردار به صراحت آمده است :
زنان مهتران و نامداران
بزرگان جهان و آامكاران
همه با شوهرند و با دل شاد
جواناني چو سرو و مرد و شمشاد
اگر چه شوي نامبردار دارند
نهاني، ديگري را يار دارند
گهي دارند شويي نغز در بر
( به آام خويش و گاهي يار دلبر( 15
انحطاط اخلاقي در نهاد خانواده در ايران قديم بقدري شديد بود آه حتي متاسفانه دو فرزند از يك شوهر نمي شد پيدا
فرزند است براي نمونه دو فرزندش از يك شوهر نبودند يعني اين « سي واند » آه صاحب « ملكه شهرو » آرد چنانكه
نفر رابطه داشت: « سي واند » زن شوهردار با
بچه بوده است شهرو را سي و اند
نزاده است او ز يك شوهر دو فرزند
7
يكايك را ز نا شايست زاده
( بدايه دايگاني شير داده( 16
نيز رسيده بود و بهمن – پادشاه ايران – « پدر – دختر » البته اين انحطاط اخلاقي در نهاد خانواده حتي به رابطه
عاشق هماي – د ختر خود - شده و هماي از پادشاه ايران به دارا پادشاه بعدي ايران حامله شده بود . فردوسي
مي گويد :
يكي دخترش بود نامش هماي
هنرمند و بادانش و پاآراي
همي خواندي ورا چهر زاد
ز گيتي بديدار او بود شاد
پدر بر پذيرفتنش از نيكوئي
بدان دين آه خواني همي پهلوئي
هماي دل افروز تابنده ماه
( چنان بد آه آبسن آمد ز شاه ( 17
اگر اسلام به ايران نيامده بود با اين روابط آخر و عاقبت مردم ايران معلوم نبود و آمار بچ ه هاي نامشروع شايد بر آمار
بچه هاي مشروع جهان م يچربيد.
در رابطه با زنان شاهنامه يكي از نويسندگان در مورد مناسبات مردان و زنان شاهنامه جدول جالبي تهيه آرده و آنرا
به نوع رابطه زن با شاه و شاهزاده و قهرمان تقسيم آرده و نتيجه گرفته آه از 36 مورد رابطه بررسي شده 9رابطه،
داراي ازدواج عادي و 11 مورد تصاحب به زور و تجاوز به عنف و 6 مورد هوسراني و آارهاي شهواني و 6 مورد اظهار
مناسبات آنان با زنان » عشق مي باشد و نتيجه گرفته است که از 32 مورد رابطه، 26 مورد آن فاقد وجاهت بوده و
مناسباتی است خشن، شهوانی، تابع حسابگریهای کوته نظرانه سياسی و مالی در بهترین حالت سجل احوالی .
(18)« آنان عاشق نمی شوند از روی غرض و شهوت هرجان زن زيبا سراغ کنند تصاحب می کنند
در شاهنامه زنان بقدری کم ارزش جلوه داده م ی شوند که هيچکدام از مردان شاهنامه اولين قدم را برای برقراری
رابطه با زن برنمی دارند و این زنان و دختران شاهنامه است که هميشه درب ه در دنبال مرد هستند و حتی مثل تهمينه
او « زن یک شبه » –مادر سهراب – حاضرند شبانه و بدور از چشم پدر و مادر با شمعی در دست بسوی رستم رفته و
گرديده و بعد از حاملگی نيز رستم نه خرجی و نه نفقة او را م ی دهد و حتی از فرزند پس انداخته خود نيز آنقدر
بی خبر می ماند که در جنگ بصورت ناشناخته او را م یکشد.
8
تمایل دارندو مثل رستم – این سمبل ایرانی گری « یک شبه » با زنان « خفت و خيز » پرسناژهای شاهنامه بيشتر به
– عمل م ی کنند. قباد – پادشاه ایران – موقع فرار از ایران و پناهنده شدن به خاقان ترکان در راه به خانه دهقانی فرود
ماه » آمده و بعد از هوس همخوابی، دختر دهقان صاحب خانه را پيش او می آورند و او یک هفته با آن دختر به اصطلاح
می ماند و بعد : « رو
بدان ده یکی هفته از بهر ماه
( همی بود و هشتم بيامد براه ( 19
و گویا انوشيروان محصول همين زن یک هفته ای است.
بهرام گور نيز هر کجا زنی م ییابد - از دهقان و غير آن – برای خود زن یک شبه م یسازد چون معتقد است :
اگر تاج دارست اگر پهلوان
( به زن گيرد آرام مرد جوان ( 20
زنان شاهنامه بيشتر کاربرد افزار ی دارند و هر کدام برای رسيدن به مقاصدی از سوی مردان مورد استفاده قرار
دختر قيصر روم برای رسيدن خسرو پرویز به قدرت « ناهيد » ، برای باز کردن در دژ شهرخویش « مالکه » : می گيرند
خواهر بهرام چوبين براي کشتن و زهر دادن شوهرش برای باز کردن راه رقيب سياسی او، « گردیه » ، شاهنشاهی
مستخدمه قيصر روم برای نجات شاپور « دلفروز » دختر افراسياب برای نجات بيژن از چاه افراسياب و « منيژه »
دختر شنگل هندی برای نجات بهرام گور از هند و غيره . در ضمن بيشتر « سپينود » ذوالاکتاف از شکنجه قيصر روم
زنان شاهنامه طوری انتخاب شد ه اند که بيشتر توطئه گرند: دختر اردوان شوهر را زهر م ی دهد، شيرین، ناهيد دختر
قيصر روم را مسموم م ی کند. نوش زاد پسرش را برعليه پدر (انوشيروان ) تربيت می کند . گردیه با گستهم دشمن
شوهرش ساخته و ش وهرش را می کشد و با گستهم ازدواج م ی کند و بعد به تحریک خسروپرویز گستهم را نيز
مسموم می کند تا همسر شاه گردد و...
در خاتمه لازم به ذکر است که اکثر قریب به اتفاق جادوگران و پتيارگان و عفریت ه های شاهنامه از زنان م یباشد که در
خان ها و در جریانات مختلف کشته می شوند چون :
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک ب ه
پاورقی :
، -1 زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، محمدعلی اسلامی ندوشن، انتشارات یزدان، چاپ چهارم، 1363
تهران ص 63
-2 اسرارنامه، شيخ فریدالدین عطار نيشابوری، به تصحيح دکتر سيد صادق گوهرین اس تاد دانشگاه تهران،
کتابفروشی زوار، چاپ دوم، تهران، 1361 ، ص 182 بيت 3208
9
-3 در شناخت حافظ محمودخان شيراني، ترجمه دآتر شاهد چوهدري، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی
308 - (شرکت سهامی) ، چاپ اول، تهران، 1369 ، صص 309
-4 شاهنامه فردوسی چاپ مسكو،ص 277 از بيت 1060 به بعد
-5 شاهنامه فردوسی، جلد 6، ص 218 ، بيت 24
-6 شاهنامه فردوسی، جلد اول، بيت 170
-7 شاهنامه فردوسی، جلد 5 بيت 263
823 - -8 شاهنامه فردوسی، جلد اول، ابيات 824
-9 شاهنامه فردوسی، جلد 6 بيت 253 تصحيح متن باهتمام م.ن. عثمانوف، زیر نظر ع. نوشين، مسکو 1967
-10 زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، ص 120
-11 همانجا، همان صفحه
-12 شاهنامه فردوسی، جلد 3، بيت 165
-13 شاهنامه فردوسی، جلد 5، بيت 1017
115- -14 شاهنامه فردوسی، جلد 7، ابيات 117
128 - -15 ویس و رامين، فخرالدين اسعد گرگاني، ص 106 ، ابيات 131
46 – -16 همانجا، ص 130 ، ابيات 48
-17 شاهنامه فردوسی، به تصحيح ژول مول، جلد چ هارم و پنجم، چاپ پنجم، 1370 ، انتشارات و آموزش
146 - انقلاب اسلامی، شرکت سهامی، تهران، جلد پنجم ابيات 149
-18 حماسه داد، ف.م. جوانشير، چاپ اول، ص 302
-19 شاهنامه فردوسی، جلد هشتم، ص 29 بيت 162
-20 شاهنامه فردوسی، جلد هفتم، ص 272 بيت 151
بیخیال بابا بازیت گرفته!!!!!! دنبال شر میگردی
 

rezaafsharpoor

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد می گی چون هم فکرت نیستم برداشت ذهنی ام بده...آخه مرد حسابی این چه پستیه گرفتی زدی؟
 

ayhann

اخراجی موقت
بعد می گی چون هم فکرت نیستم برداشت ذهنی ام بده...آخه مرد حسابی این چه پستیه گرفتی زدی؟

دست نزن! :mad:......چشم ببستم دو دست:cry:
راه مرو:mad:............چشم دوپایم شکست:cry:
حرف مزن:mad:.......چشم دهانم ببست:cry:
هیچ نفهم:D..........این سخن عنوان مکن:mad: خواهش نا فهمی انسان مکن.
لال شوم کور شوم کر شوم لیک محال است که من خر شوم.;)
اینایی که گفتم با ذکر منبع و شماره صفحه بود.
اشکالش کجاس؟
اون گفته..من که :surprised:نه
 

ayhann

اخراجی موقت
خانوما این تایپیکو که میخونن آب قند هم همراشون باشه..:redface::redface:
 

ارش مهرداد

عضو جدید
فردوسی شاعر ارزشمندی است ولی برخی حرفهایش در مورد زن واقعن مایه ی شرمندگی است. اصولن شعر سنتی ما دیدگاه عقب مانده ای در مورد زن دارد.

می خواهم دوستت بدارم
تا به جای همه ی جهانيان پوزش بخواهم
از همه ی جناياتی که مرتکب شده اند در حق زنان...


( نزار قبانی )


 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
حکیم اوالقاسم فردوسی
***
فردوسی استاد بی همتای شعر پارسی و بزرگترین حماسه سرای ایران است. اهمیت فردوسی در آن است چه با آفریدن اثر همیشه جاوید خود، نه تنها زبان ، بلکه کل فرهنگ و تاریخ و در یک سخن ، همه اسناد اصالت اقوام ایرانی را جاودانگی بخشید و خود نیز برآنچه که میکرد و برعظمت آن ، آگاه بود و می دانست که با زنده نگه داشتن زبان ویژه یک ملت ، در واقع آن ملت را زندگی و جاودانگی بخشیده است .
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کـردم بدیــن پــــارسی
فردوسی در سال 329 هجری برابر با 940 میلادی در روستای باژ از توابع طوس در خانواده ای از طبقه دهقانان دیده به جهان گشود و در جوانی شروع به نظم برخی از داستانهای قهرمانی کرد. در سال 370 هجری برابر با 980 میلادی زیر دید تیز و مستقیم جاسوس های بغداد و غزنین ، تنظیم شاهنامه را آغاز می کند و به تجزیه و تحلیل نیروهای سیاسی بغداد و عناصر ترک داخلی آنها می پردازد. فردوسی ضمن بیان مفاسد آنها، نه تنها با بغداد و غزنین ، بلکه با عناصر داخلی آنها نیز می ستیزد و در واقع ، طرح تئوری نظام جانشین عرب و ترک را می ریزد حداقل آرزوی او این بود که ترکیبی از اقتدار ساسانیان و ویژگیهای مثبت سامانیان را در ایران ببیند. چهار عنصر اساسی برای فردوسی ارزشهای بنیادی و اصلی به شمار می آید و او شاهنامه خود را در مربعی قرار داده که هر ضلع آن بیانگر یکی از این چهار عنصر است آن عناصر عبارتند از: ملیت ایرانی ، خردمندی ، عدالت و دین ورزی او هر موضوع و هر حکایتی را برپایه این چهار عنصر تقسیم می کند. علاوه بر این ، شاهنامه ، شناسنامه فرهنگی ما ایرانیان است که می کوشد تا به تاخت و تاز ترک های متجاوز و امویان و عباسیان ستمگر پاسخ دهد او ایرانی را معادل آزاده می داند و از ایرانیان با تعبیر آزادگان یاد می کند؛ بدان سبب که پاسخی به ستمهای امویان و عباسیان نیز داده باشد؛ چرا که مدت زمان درازی ، ایرانیان ، موالی خوانده می شدند و با آنان همانند انسان های درجه دوم رفتار می شد بنابراین شاهنامه از این منظر، بیش از آن که بیان اندیشه ها و نیات یک فرد باشد، ارتقای نگرشی ملی و انسانی و یا تعالی بخشیدن نوعی جهانبینی است.

سی سال بعد یعنی در سال 400 هجری برابر با 1010 میلادی پس از پایان خلق شاهنامه این اثر گرانبها به سلطان محمود غزنوی نشان داده می شود. به علت های گوناگون که مهمترینشان اختلاف نژاد و مذهب بود اختلاف دستگاه حکومتی با فردوسی باعث برگشتن فردوسی به طوس و تبرستان شد. استاد بزرگ شعر فارسی در سال 411 هجری برابر با 1020 میلادی در زادگاه خود بدرود حیات گفت ولی یاد و خاطره اش برای همه دوران در قلب ایرانیان جاودان مانده است.

زبان ، شرح حال انسان هاست اگر زبان را برداریم ، تقریبا چیزی از شخصیت ، عقاید، خاطرات و افکار نظام یافته ما باقی نخواهد ماند بدون زبان ، موجودیت انسان هم به پایان می رسد زبان ، ذخیره نمادین اندیشه ها، عواطف ، بحران ها، مخالفت ها، نفرت ها، توافق ها، وفاداری ها، افکار قالبی و انگیزه هایی است که در سوق دادن و تجلی هویت فرهنگی انسانها نقش اساسی دارد.همگان بر این باورند که واژه ها در کارگاه اندیشه و جهان بینی اندیشمندان و روشنفکران هر دوره در هم می آمیزند تا زایش مفاهیم عمیق انسانی تا ابد تداوم یابد. با وجود این ، در یک داوری دقیق ، تمایزات غیرقابل کتمان و قوت کلام سخنسرای نام آور ایرانی حکیم ابوالقاسم فردوسی با همتایان همعصر خود آشکارا به چشم می خورد زبان و کلمات برآمده از ذهن فرانگر و تیزبین او، در محدودیت قالبهای شعری ، تن به اسارت نمی سپارد و ناگزیر به گونه شگفت آوری زنده ، ملموس و دورپرواز است فردوسی به علت ضرورت زمانی و جو اختناق حاکم در زمان خود، بالاجبار برای بیان مسائل روز: زبانی کنایه و اسطوره ای انتخاب کرده است ؛ در حالی که محتوای مورد بحث او مسائل جاری زمان است بدین اعتبار، فردوسی از معدود افرادی است که توان به تصویر کشیدن جنایات قدرت سیاسی زمان خویش را داشته است پایان سخن آن که انگیزه فردوسی از آفریدن شاهنامه مبارزه با استعمار و استثمار سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خلفای عباسی و سلطه امیران ترک بود .
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
جایگاه زن در شاهنامه ی فردوسی
برای بررسی جایگاه زن در شاهنامه، نخستین افسانه ای که می تواند به ویر پژوهنده برسد, بی گمان داستان رزم گردآفرید با سهراب است. این داستان اگر چه در برابر داستانهای دیگر کوتاه است ولی نکته های ریز و آموزنده ای در خود دارد که بایسته است به آنها پرداخته شود. این داستان براستی یکی از فرازهای شاهنامه است. خود ِ واژه ی «گردآفرید» به معنای «پهلوان زاده» است. در این داستان گردآفرید دختر زیباروی, پهلوانی و جنگاوری و افسونگری را درمی آمیزد و رزم آورده و نیرنگ می سازد. اما در این داستان از دل «نیرنگ» و «افسونگری», معنای تازه ای بیرون کشیده می شود و بیکباره خواننده می تواند این نیرنگ ها و افسون ها را حتی ستایش کند!.

او یک تنه به کاراز درآمده و بانگ هماورد خواهی برمی آورد و شگفتا که جز سهراب –کسی که پشت رستم را به خاک می زند- کسی را از میان آن همه سپاهیان, دل رزم و رویاروی با گردآفرید نیست! پهلوانانه می جنگد و زمانی که سهراب از دختر بودن او آگاه می شود, از خرَد خود بهره گرفته و افسونی در کار می کند و چهره گشوده و روی زیبای خود را به سهراب می نمایاند. آنگاه سهراب را که دلباخته ی پهلوانی و زنانگی او شده فریب داده و به او دل استواری می دهد که هم خود و هم دژ سپید را به او وا خواهد گذاشت... سهراب در پی او به پای دژ می رود. در درون دژ پدرش گردآفرید، گژدهم به پیشواز دختر خود آمده و به گونه ای به او می فهماند این نیرنگ -که در راه ایران کرده ای- نکوهیده و پلید نیست:

بر دختر آمــــــد همــــی گــــــژدهم ابا نام داران و گردان بهم


بگفتـــــش که ای نیک دل شـــــــــیر زن پـــــــــر غـــــم بد از تو دل انجمن
که هم رزم جستی هم افسون و رنگ نیامد زکار تو بر دوده ننــگ


گردآفرید بر بالای دژ رفته و با سخنان نیشدار, سهراب را که از پایین به او می نگرد خوار می دارد و به او می گوید که سزاوار پیوند با یک زن ایرانی نیست! بیاد داشته باشیم که در این افسانه فردوسی گوشزد می کند که کوشش و رزم و نیرنگ و افسون در راه پاسداری از ایران و ایرانیان, زن و و مرد نمی شناسد. یک زن اینچنین می تواند با بهره جستن از ویژگی های زنانه ی خویش به یاری ایران بشتابد و حتی جایگاهی فراتر از مردان بیابد. پیمان شکنی و خوارداشت و نیرنگ همان گونه که در میان دیگر کهرمانان مرد شاهنامه –که در راه پاسداری از ایران می جنگند- معنایی دیگر دارد و نکوهیده نمی شود, برای این زن پهلوان نیز نکوهیده نیست و حتی به وارونه ستایش می شود. فردوسی بزرگ در اینجا به برتری زنان اشاره دارد که افزون بر برابری در نیروی بازو و خرد, می توانند با بهره گیری از ویژگی های زنانه ی خود توانمندترین و خردمندترین پهلوانان مرد را نیز به زانو درآورند.
برای پی بردن به جایگاه والای زنان در شاهنامه, بسنده است که به داستانهای: رودابه, شهبانوی کابلستان(سیندخت), گردآفرید, کتایون, منیژه و.... در شاهنامه بنگیرم. بیاد داشته باشیم اسپاشی را که فردوسی و افسانه های او در آن بوده! در زمانی کمابیش نزدیک به فردوسی, در باختر به اصطلاح مردم سالار(یونان/روم) زنان به همراه بردگان, حتی انسان شناخته نمی شدند و حق رای نداشتند در حالی که در ایران نزدیک به همان دوران یعنی دوران ساسانی, زنان –حال به هر انگیزه ای- به جایگاه شاهی رسیده اند. از همین روی است که فردوسی بزرگ نیز در شاهکار خود جایگاهی برابر و یکسان به زنان می دهد چرا که او نیز پرورش یافته ی این فرهنگ است.


ناآگاهان و کینه داران به فرهنگ و شکوه ایران, کوشیده اند به گونه ای با جدا کردن بخشی از سروده های فردوسی و نهادن آن در میان, فردوسی و ایرانیان را زن ستیز بازشناسانند! برای نمونه:


چو با زن پس پرده باشد جوان بمانـد منش پسـت و تیره روان



ولی اگر در شاهنامه خوب نگریسته شود و به ژرفنای سخن پی برده شود، می بینیم که فردوسی هرگز پادزنان نبوده است و بارها خرد و نیکی را در منش زنان ستوده است. ولی باید دانست که همانگونه که بازیگران مرد و نرینه ی شاهنامه –این دفتر فرزانگی- بد و خوب دارند, بازیگران زن و مادینه هم بد وخوب دارند! برای نمونه, در داستان پرآب چشم سیاوش –که سودابه بازیگری منفی زنانه دارد- از زن بد سخن رانده شده, که این بازیگر می توانست مرد هم باشد و به سخن دیگر پیوندی با جنیسیت بازیگر و زن بودنش ندارد.

در شاهنامه زنانی را می بنیم که چنان آزاد و خردمند و نیرومند هستند, که امروزه –حتی با موج برابر سازی حقوق زن و مرد که در جهان راه افتاده- بسادگی می توانند الگوی زنان باشند. برای پی بردن به این پرسمان بسنده است که به تابوشکنی ها و چیرگی بر سنت های نادرست و زن ستیز اجتماع و خانواده و تیره ها که به دست زنان در شاهنامه انجام می شود با دید ژرفتری نگریسته شود. گناه بر گردن فردوسی نیست که زنان و مردان ما امروز این داستان ها را نمی خوانند و از آنها پند و الگو نمی گیرند! و به وارونه از سر ناآگاهی او را زن ستیز می انگارند!
زنان ما باید که با بهره گیری از همین بن مایه های میهنی جایگاه والای خود را بشناسند و سپس با پیوند زدن این پیشینه ی روشن و افتخارآمیز با روشهای نوین و هماهنگ جهانی به سوی برابری حقوق از از دست رفته ی خود گام بردارند.


چــو فــرزند را باشــد آئیـن و فر گرامی به دل بر چه ماده چه نر
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
بررسی جامع سیمای زن در شاهنامه فردوسی

مقدمه: زن در شاهنامه به دو گونه دیده می شود؛ یکی توصیف و ستایش و نکوهش هایی که از سوی جامعه، شخصیت داستان ها و فرهنگ زمانه به آن ها نسبت داده شده و دیگر ستایش و نکوهش برای شیوه ی کردار آن ها در جایگاه و رتبه ی خویش است که حکیم توس بیان کرده.
چهره ی زنان در شاهنامه زلال و پاک است . سرشار از فداکاری و گذشت و پر از پند و نصیحت. نصیحت می کنند و چاره گری می کنند. در رشادت و فداکاری و جنگاوری کمی از مردان ندارند.
زنانی که در شاهنامه هستند برخی از سرزمین بی گانه اند که به زنی پهلوانان ایران درآمده اند. مانند تهمینه که دختر شاه سمنگان است و خود به خواستگاری رستم می رود. رودابه دختر شاه کابل که به همسری زال پدر رستم در می آید. سودابه همسر کاووس شاه که دختر شاه هاماوران است. جریره و فرنگیس همسران سیاوش که هر دو از سرزمین تورانند. این در حالی است که سیاوش زن گرفتن از بیگانگان و دشمنان را نمی پسندد.:
که من بر تن خویش شیون کنم/اگر خیره از دشمنان زن کنم
شنیدستم از نامور مهتران/همه داستان های هاماوران
که از پیش با شاه ایران چه کرد/زگردان ایران برآورد گرد
در شاهنامه فردوسی نام 300 زن آمده که از میان آن ها تنها سودابه چهره ی پلید و ناشایستی دارد. اوج مذمت فردوسی در باره ی زنان پس از مرگ سیاوش و از زبان جهان پهلوان رستم که سودابه را مسئول مرگ او می داند بیان می شود:
زن و اژدها هر دو در خاک به/جهان پاک از اين هردو ناپاک به
در افسانه های آفرینش ایرانی تنها به یک زن اهریمنی بر می خوریم به نام جهی که با بوسه ای که بر پیشانی اهریمن می زند، او را از خواب 3000 ساله بیدار می کند تا به جنگ با اهورا مزدا بپردازد.( بهار، مزداپور: 95) می توان او را نیای رفتاری و اخلاقی خوی اهریمنی و انتقام جوی سودابه دانست. سودابه تا آنجا کینه ی سیاوش را به دل می گیرد که سبب ساز مرگ غم انگیز آرمانی ترین و مقدس ترین شخصیت شاهنامه می شود و جنگی پایدار میان دو سرزمین ایران و توران نیز ره آورد این کینه توزی زنانه و دسیسه و بد خواهی مردانه گرسیوز است. البته 2 زن دیگر در شاهنامه هستند که مورد نکوهش قرار گرفته اند : شیرین و گردویه که چهره ی آنها به اندازه ی سودابه منفی نیست.
در تاریخ ادبیات نام 3 زن دیده می شود که به گونه ای دل به پسر خوانده ی خود می بندند. یکی سودابه ی شاهنامه، یکی زلیخا همسر دومین مقام ---------- مصر که دل به یوسف پیامبر فرزند خوانده ی خود می بندد و دیگر فدر که عاشق هیپولیت پسر تزه (ناپسری )می شود. فدر تراژدي راسين نمايشنامه‌نويس قرن هفدهم فرانسه است كه در سال 1677 به رشتة تحرير درآمد. اين حكايت در يونان قديم رخ مي‌دهد و ماجراي عشق فدر، همسر تزه امپراتور يونان، به پسرخوانده‌اش هيپوليت است.)
واژگان کلیدی: جنسیت- زن- عشق- فردوسی- موقعیت اجتماعی
در این مقاله به بررسی مواردی از چگونگی ظهور و ایفای نقش زنان در شاهنامه پرداخته می شود.
ادامه دارد
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیشقدم شدن زنان در ابراز عشق
تهمینه منیژه و سودابه با اینکه هر سه شاهزاده بودند ولی ابایی در ابراز عشق نداشتند و خانواده وجامعه نیز این کار را ناردست نمی دانسته. این زنان آزادی تمام در انتخاب همسر داشته اند. حتی قیصر روم به پیشنهاد دخترش کتایون، برای او مجلس همسر گزینی برگزار می کند تا دخترش هر مردی را که می خواهد، برای زندگی انتخاب کند. در ماجرای سودابه، عشق سیاوش آنچنان در وجودش شعله می کشد، که رسوایی برملا شدن آن را می پذیرد و نیت خود را برای دلدار به زبان می آورد.
من اینک به پیش تو استاده ام/تن و جان شیرین ترا داده ام
ز من هر چه خواهی همه کام تو/برآرم نپیچم سر از دام تو
سرش تنگ بگرفت و یک بوسه داد/ بداد و نبود آگه از شرم و باک
سودابه برای رسیدن به سیاوش حاضر می شود دخترش را بازیچه ای قرار دهد و به سیاوش بسپارد. او از این لحظه در انتظار مرگ همسر خود است و این بی وفایی به همسر است. سیاوش سر باز می زند و او را بسان مادر خود و سزاوار همسری شاه می داند و بی همتا تا مگر بدون اینکه به خشم زن گرفتار شود از مکر او رهایی یابد. به او می گوید به دخترش اکتفا خواهد کرد و از این موضوع چیزی به شاه نخواهد گفت و از نزد او می رود. سودابه هر چه می کوشد و هر چه می سازد ،راهی به احساس و اندیشه ی معشوق نمی یابد. دیری است در اندیشه ی وصال و درد فراغ می سوزد و چه غم انگیز است عشقی که به کس نمی توان گفت ...
و یا:
که تا من تو را دیده ام مرده ام/خروشان و جوشان و آزرده ام
کنون هفت سال است تا مهر من/همی خون چکاند بر این چهر من
یکی شاد کن در نهانی مرا/ببخشای روز جوانی مرا
فریبکاری، تزویر و دروغ
در میان زنان شاهنامه تنها سودابه متهم به چنین صفاتی است و این ویژگی ها در مواجهه با عشقی که وجود او را لبریز کرده بود، اتفاق می افتد.
نگه كرد سودابه خيره بماند /به انديشه افسون فراوان بخواند
كه گر او نيامد به فرمان من/ روا دارم ار بگسلد جان من
بد و نيك و هر چاره كاندر جهان /كنند آشكارا و اندر نهان
بسازم گر او سر بپيچد ز من /كنم زو فغان بر سر انجمن
احترام خانواده و پدر به تصمیم دختر
زمانی که شاه ایران سودابه را از شاه هاماوران خواستگاری می کند، وی با وجود نارضایتی از این امر، به خواست دختر تن در می دهد و موافقت میکند. برای تهمینه و رستم نیز چنین وضعی پیش می آید و پدر تهمینه به خواسته ی دخترش احترام می گذارد.
بهرام گور به خواستگاری سه دختر گوهر فروش می رود و گوهر فروش از دختران خود می خواهد که خوب در وی بنگرند و اگر او را پسندیدند، پاسخ دهند. می بینیم که هیچ اجباری از جانب پدر برای ازدواج دخترانش در کار نیست. از یان موارد در شاهنامه کم نیست.
روابط آزاد دختر و پسر
در جنگ ایران و توران بیژن از سپاه ایران و منیژه دختر افراسیاب( شاه توران) دلبسته ی هم می شوند و بیژن به خیمه ی منیژه می آید و با هم مشغول بزم می شوند. هم چنین رابطه ی دختر روستایی با شاه نمایانگر نگاه مثبت و یا خنثی جامعه نسبت به روابط دخترو پسر است.
ازدواج با هم کفو
فریدون برای انتخاب همسرانی شایسته و هم شان برای پسران خود، نمایندگانی به سراسر جهان می فرستد و از آن میان 3 دختر پادشاه یمن انتخاب می شوند. زنانی که در شاهنامه هستند برخی از سرزمین بی گانه اند که به زنی پهلوانان ایران درآمده اند.مانند تهمینه که دختر شاه سمنگان است و خود به خواستگاری رستم می رود. رودابه دختر شاه کابل که به همسری زال پدر رستم در می آید. سودابه همسر کاووس شاه که دختر شاه هاماوران است. جریره و فرنگیس همسران سیاوش که هر دو از سرزمین تورانندو دختر شاه و وزیر آن سرزمینند. غیر ایرانی یا غیر هم دین بودن برای بزرگان ایران در انتخاب همسر اهمیت نداشته و ملاک اشراف زاده بودن آنهاست. همچنان که همسر انوشیروان یک شاهزاده خانم مسیحی بوده.
بدین سان زنی داشت پرمایه شاه/ به بالای سرو و به دیدار ماه
بدین مسیحا بد آن ماه روی/ زدیدار او شهر پرگفتگوی
در داستان خسروپرویز، درباریان و موبدان به خسرو اعتراض می کنند که « با انتخاب زنی بد نام و بی اصل نسب، اعتبار پادشاهی و نیز خلوص خون شاهانه را زیر سوال بردی و از بین خواهی برد.
ازدواج با محارم
بهمن اسفندیار دختر خود هما را به زنی می گیرد. نیز اسکندر مقدونی با روشنک برادر زاده ی خود ازدواج می کند.
تعدد زوجات
بهرام گور زنان را دسته جمعی عقد می کرده و حرمسرا داشته. حرمسرا از زمان ساسانیان در شاهنامه رواج می یابد.
نیابد همی سیری از خفت و خیز/ شب تیره زو جفت گیرد گریز
شبستان مر او را فزون از صد است/ شهنشاه این گونه باشد بد است
تا پیش از آن شاهان چندان مایل به چند همسری نیستند. چنانکه وقتی از سیاوش می خواهند که با فرنگیس دختر افراسیاب (شاه توران) ازدواج کند، وی به این خاطر که پیش از آن شوهر جریره دختر پیران (وزیر افراسیاب) بود، از این کار ابراز شرم کرد و ازدواج دوم را بی وفایی می دانست.
اوضاع اجتماعی زنان
مواردی آورده می شود که زنان نقش منفعلی رد رویداد ها دارند و مورد استفاده یا سوء استفاده قرار می گیرند.
گاه دیده می شود دختران از دست پدر خود امنیت جانی نداشته اند و در صورت بروز تعرضی مرجع و یا دادگاهی برای دادخواهی از دختر در کار نیست. در ماجرای مادر سیاوش، که زخمی و بی پناه از دست کتک های پدر و مستی های او گریخته و به جنگل پناه برده ،وقتی پهلوانان ایرانی او را می یابند، بی آنکه نام و نشان او را جویا شوند، بر سر تصاحب او با یکدیگر نزاع می کنند و کار بجایی می رسد که تصمیم می گیرند، سر از تن او جدا کنند و در نهایت برای قضاوت نزد شاه(کاووس کیانی) می روند و از آنجا که شاه دارای مقام و قدرت بالاتر است، دختر نصیب او می شود و شاه او را مشکوی خود می کند و گویا اصلا حقوق دختر و خانواده ی او مطرح نیست و آنچه مهم است درخواست شاه است.
بدو گفت کین موی و روی و نژاد/ همی خواست هر سه بدادی به باد
به مشکوی زرین کنم شایدت/ سرماهرویان کنم بایدت
شاپور ساسانی در دهکده ای با دختر خردسالِ آبکشی روبرو می شود که وقتی از گذشته ی او می پرسد، معلوم می شود دخترِِ پادشاه مهرک نوشزاد است که از دست آزار و اذیت های پدرش و برای حفظ جانش او را به کدخدای دهی سپرده اند.
من از بیم آن نامور شهریار/ چنین آبکش گشتم و پیشکار
روزی که بهرام گور در خانه ی لنبک آبکش مهمان بوده، لنبک به او می گوید : اگر اراده کنی هر دختری را که بخواهی برای شادی امشبت نزد تو می آورم. و این در حالی است که در آن دوره زنان روسپی فراوان بودند ولی دختران پاک نیز اگر شاه اراده می کرد، در امان نبودند و به ناچار باید در اختیار وی قرار می گرفتند.
یک امروز مهمان من باش و بس/ اگر یار خواهی بخوانیم کس
بهرام گور کنیزی دداشت بنام آزاده که در هنگام شکار برای او چنگ می نواخت. روزی در شکار از آزاده می خواهد از میان دو حیوان یکی را نتخاب کند که برای او شکار کند. و چون آزاده از این کار او را
نهی می کند، بهرام او را از اسب به زیر انداخته و آنقدر کتک می زند تا کنیزک جان یم سپارد. و این نشان می دهد که چگونه جان انسانی و یا زنی در دست مقامی قرار می گیرد و ستاندن آن هیچ عقوبتی ندارد.
بزد دست بهرام و او را ز زین/ نگونسار بر زد بروی زمین
هیون از بر ماه چهره براند/ بزد دست و چنگش به خون برفشاند
بهرام در گردش هایی که به شهر ها و روستاها داشته در برخورد با پیرزنی پالیزبان، از زبان او می شنود که چه بسیار زنان و دختران پاک که به دلیل اوضاع نامساعد اقتصادی، مجبور می شوند تن خود را بفروشند.
زمانی که فریدون قصد جنگ با ضحاک را می کند، اول به یاران خود می گوید : قصر ضحاک را خوب جستجو کنند و 2 دختر جمشید را که در دست ضحاک زندانی هستند، بیابند و آنها را نجات دهند و این نشان ارزش گذاری و حرمتی است که فریدون برای دختران از نژاد ایرانی قایل است.
رسم ازدواج و عزاداری
در شاهنامه رسوم ازدواج و عزاداری هم نمایش داده شده که زنان نقش ویژه ای را ایفا می کنند. مثلا برای عروسی دختر را آراسته کرده و همراه جهیزیه به تنهایی به خانه ی داماد می فرستند. و یا در عزا رسم بر این است که زنان روی خود را خراش دهند و گیسوی خود را ببرند و به کمر خود ببندند...
نقش انفعالی زنان
اکنون با موقعیت هایی روبرو می شویم که اگر نگوییم زنان نقش فعالی از نظر جایگاه اجتماعی ندارند، چندان هم منفعل نیستند.
زمانی که کاووس بس از گناهکار شناختن سودابه تصمیم به اعدام وی می گیرد، چهار دلیل را مانع اجرای حکم می بیند.نخست اینکه وی علاقه ی زیادی به سودابه داشته. دیگر اینکه سودابه از محبوبیت زیادی در شبستان شاه برخوردار بوده .دیگر ترس کاووس از انتقام جویی خاندان سودابه (شاه هاماوران)بود. و آخر اینکه سودابه مادر فرزندان کاووس بود و برای حفظ موقعیت حانوانده و ثبات خانواده، شاه از مجازات او در می گذرد. و برخی زنان نام برده می شوند که شخصیتی منفعل دارند مانند خدمتکاران که در خدمت بانوان هستند.
احترام به همسر
اهمیت دادن سیاوش به همسرش و محبت و لطفی که اینان به یکدیگر داشتند تا بدانجا بود که موجب برافروزی آتش حسد و کینه ی گرسیوز (عموی فرنگیس) گردید و تا جایی پیش رفت که فاجعه ی مرگ سیاوش با بدگویی های او نزد افراسیاب اتفاق افتاد. سیاوش مسئولیت پروردن شاه آینده ی ایران را نیز به همسرش واگذار کرد؛ در حالیکه پهلوانان ایرانی می توانستند این مسئولیت را بپذیرند. این ماجرا(پروردن و آموزش فرزندی مبارزو بزرگ ) در داستان فرانک مادر فریدون نیز اتفاق می افتد.
شجاعت در ابراز عقاید
زمانی که زنان احساس می کردند حق بی گناهی ضایع می شود یا چیزی به میلشان نیست، با شجاعت بر زبان می آوردند. برخورد متهورانه ی سودابه و فرنگیس با پدران تاجدار و سپاهیان کشورشان در انتقاد از عمل ناشایت آنها بدون توجه به نتیجه ی بی حرمتی به پدر و شاه، مثال زدنی است. این سخنان از سودابه زمانی است که کاووس بدست پدرش زندانی شده.
چرا روز چنگش نکردند بند /که جاه زره بود و تختش سمند
... پرستندگان را سگان کرد نام/سمن پر زخون و پر آواز گام
جدایی نخواهم زکاووس گفت/اگر چه ورا کوه باشد نهفت
چو کاووس را بند باید کشید/مرا بی گنه سر بباید برید
ادامه دارد
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
نتیجه گیری:
محمدرضا قنبري شاهنامه‌پژوه در نشست «سيماي زن در شاهنامه فردوسي» گفت: نگاه او به زنان جنسیتی نیست، بلکه شخصیتی است. يعني آنجايي كه از شخصيت قصه ناستودگي، پليدي و زشتي مي‌بيند فردوسي زبان به شكِوه مي‌گشايد حال مي‌خواهد سودابه، سياوش، رستم و يا تهمينه باشد. بررسي سيماي زن در شاهنامه تنها با توجه به وضعيت زنان در فرهنگ و ادب ايران امکان‌پذير خواهد بود زيرا ديدگاه شاعران، وضعيت حاكم بر جامعه را مطرح مي‌كند. (منبع: سایت ایبنا )
فکر، عمل، آزادی، حقوق و وجود انسانی و ظاهر زنانه هر کدام دارای مصداق هایی مثبت در شاهنامه هستند و به طور یقین – آنچنان که شایسته ی مجموعه روایتی است که آیینه وار، منعکس کننده ی رویدادهای دوران خود است- نقیض آنرا هم می توان یافت. اما نقیض این صفت ها کمتر در شاهنامه به چشم می خورد.
در مجموع زنان در شاهنامه نقش فعال و اساسی دارند. در برخی وقایع تاثیر شگرفی بر جای می گذارند. صفات تدبیر، شجاعت، فداکاری و مادری در آنها ستوده شده؛ اما آنچه بیشتر از همه توجه فردوسی را به خود جلب کرده، برخورداری از صفات جنگاوری و دلاوری در زنان است.
برای درک سیمای زن در شاهنامه فردوسی باید بر تفکرات حاکم بر جامعه ی آن روز نظر داشته باشیم زیرا زن به دو گونه مطرح می شود:1- بر اساس رفتار و گفتار و پندار خودش در جایگاه و رتبه ی خویش 2- پندار ها و گفتار های شخصیت های داستان که در این مورد باید دلیل این گفتار ها را بنا به شرایط و فرهنگ گوینده دریابیم.
__________________
«« در جهان هیچ چیز بهتر از راستی نیست »»
 

ayhann

اخراجی موقت
نتیجه گیری:
محمدرضا قنبري شاهنامه‌پژوه در نشست «سيماي زن در شاهنامه فردوسي» گفت: نگاه او به زنان جنسیتی نیست، بلکه شخصیتی است. يعني آنجايي كه از شخصيت قصه ناستودگي، پليدي و زشتي مي‌بيند فردوسي زبان به شكِوه مي‌گشايد حال مي‌خواهد سودابه، سياوش، رستم و يا تهمينه باشد. بررسي سيماي زن در شاهنامه تنها با توجه به وضعيت زنان در فرهنگ و ادب ايران امکان‌پذير خواهد بود زيرا ديدگاه شاعران، وضعيت حاكم بر جامعه را مطرح مي‌كند. (منبع: سایت ایبنا )
فکر، عمل، آزادی، حقوق و وجود انسانی و ظاهر زنانه هر کدام دارای مصداق هایی مثبت در شاهنامه هستند و به طور یقین – آنچنان که شایسته ی مجموعه روایتی است که آیینه وار، منعکس کننده ی رویدادهای دوران خود است- نقیض آنرا هم می توان یافت. اما نقیض این صفت ها کمتر در شاهنامه به چشم می خورد.
در مجموع زنان در شاهنامه نقش فعال و اساسی دارند. در برخی وقایع تاثیر شگرفی بر جای می گذارند. صفات تدبیر، شجاعت، فداکاری و مادری در آنها ستوده شده؛ اما آنچه بیشتر از همه توجه فردوسی را به خود جلب کرده، برخورداری از صفات جنگاوری و دلاوری در زنان است.
برای درک سیمای زن در شاهنامه فردوسی باید بر تفکرات حاکم بر جامعه ی آن روز نظر داشته باشیم زیرا زن به دو گونه مطرح می شود:1- بر اساس رفتار و گفتار و پندار خودش در جایگاه و رتبه ی خویش 2- پندار ها و گفتار های شخصیت های داستان که در این مورد باید دلیل این گفتار ها را بنا به شرایط و فرهنگ گوینده دریابیم.
__________________
«« در جهان هیچ چیز بهتر از راستی نیست »»

من هیچ توضیحی در مورد اشعاری که بیان کردم نگرفتم.
شما باید در مورد اون اشعار توضیح میدادین.
برای توصیف کهریزک نباید از زبان سردار رادان شنید.باید از واقعیات گفت.
الان شما رفتی با رادان مصاحبه کردی:D
پس اشعاری من اول ذکر کردم رو حکیم! نگفته؟
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
ayhann
تو تمامش را خوندی؟؟.
ببین شاهنامه یک روایت تاریخی هست.وقتی اون شخصیت تادیخی داره میگه که ای زن تو فلانی.چه ربطی به فردوسی داره.
چرا از ابیاتی که فردوسی درباره بزرگواری زن ها گفته هیچی نمیگی؟؟؟
وقتی سودابه فلان خطا را انجام میده.فردوسی این اشعار را میگه.
فردوسی به جنس زن کاری نداره.باز نظر شخصیتی خطاب کرده
شما مگی چطور این را ثابت میکنی.
جوااب من هم این هست که هم در شاهنامه از خوبی زنان بیت هست و هم از بدی انها
هم بهش بد گفته و هم خوب
اگر دید فردوسی نسبت به زنان بد بود.هیچوقت اشعاری در ومورد خوبی زنان نمیگفت
شما اگر راست میگی و تعصب نداری.متن زیر را بخون
نِ رامشگر
زنان به عنوان رامشگر و رقاصه بویژه در دوره ی ساسانی در کنار شاهان در دربار و هنگام شکار حضور دارند.
میهن پرستی
گردیه به خاطر نجات میهن به همسر خود گستهم خیانت می کند که البته در ازدواج با او مجبور بوده و ازدواج مصلحتی داشته. همچنین در داستان فریدون و شکست ضحاک بدست او، این مادر است که فرزند را آنگونه شجاع و جنگجو برای چنین روزی می پرورد و با اینکه احتمال کشته شدن فرزند بدست ضحاک
وجود دارد ولی مادر برای نجات میهی از ظلمی هزار ساله فرزند را تشویق به نبرد می کند و دعای خویش را بدرقه ی راهش می کند.
احترام به مادر
رستم رسما برای مشورت در امور ---------- و نظامی حکومت و سپاه با مادر خود رودابه، مشورت می کند. اسفندیار از رستم می خواهد در امور با مادرش مشورت کند:
همه دوده اکنون بباید نشست/ زدن رای و سودن بدین کار دست
زواره فرامرز و دستان سام/ جهاندیده رودابه ی نیک نام
کیخسرو در امور لشکری و کشورداری و نقشه ی جنگ ها، مادر را مشاوری توانا در کنار خود می یابد.
زتو نیست پوشیده کار سپاه/ رزم آوردگاه
دیده می شود که پهلوانان هنگام رجز خوانی از نیاکان خود می گویند و برای نشان دادن افتخارات و اصالت خود، به ذکر نانم مادرانشان می پردازند.
رستم: همان مادرم دخت مهراب بود/ کزو کشور سند شاداب بود
اسفندیار: همان مادرم دختر قیصر است/که او بر سر رومیان افسر است
جهان پهلوان رستم در نبرد با افراسیاب می گوید: مرا مادرم نام مرگ تو کرد... اشاره به اینکه نام گذاری و به متعاقب آن پروردن چنین پهلوانی در ارتباط مستقیم با مادر است.
فریدون برای یافتن آرامش قلبی و جنگ با ضحاک، دعای خیر مادر را در آخرین لحظه طلب می کند.
سوی مادر آمد کمر بر میان/ به سر برنهاده کلاه کیان
که من رفتنی ام سوی کارزار/ تورا جز نیایش مباد هیچ کار
زمانی که سیاوش در سن 16 سالگی( به روایتی) ازمرگ مادر خود مطلع می شود، چندین شبانه روز زاری می کند.
به تن جامه ی خسروی کرد چاک/ به سر برپراکند تاریک خاک
بسی نوحه کردش به روز و به شب/ بسی روز نگشاد بر خنده لب
او پس از یک ماه عزاداری، زمانی که بزرگان برای ملاقات او می آیند،..
زنو گریه ی دیگر آغاز کرد/ درِ اندوهانِ دلش باز کرد
کیخسرو خطاب به مادرش می گوید:
به مادر چنین گفت پس شهریار/ که ای در جهان از پدر یادگار
به هر نیک و بدها پناهم تویی/منم چون کنارنگ و شاهم تویی
حضور زنان در عرصه ی ----------
دختر اردوان اشکانی پس از کشته شدن پدرش بدست اردشیر و به همسری او در آمدن، برای انتقام از مرگ پدر، به همراه دو برادر خود، نقشه ی قتل اردشیر را می کشد. نقشه ی او برملا می شود ولی به خاطر به دنیا آوردن شاپور ساسانی جرم او بخشیده می شود. گردیه نیز برای نزدیک شدن به خسرو پرویز شاه، اقدام به قتل همسر خود می کند. به پیشنهاد پیران وزیر افراسیاب، سیاوش برای نزدیک شدن بیشتر به او با دخترش فرنگیس ازدواج می کند. بواسطه ی مرگ سیاوش که ایرانیان دلیل آن را نیرنگ سودابه و مجبور نمودن سیاوش به ترک وطن می دانند، سلسله جنگ های عظیمی میان ایران و توران برای خونخواهی از او در می گیرد. زنان در شاهنامه نقش سفیر را نیز ایفا کرده اند. سیندخت مادر رودابه از سوی زال و زن برادر گردیه از سوی گردوی برادر گردیه به سفارت اعزام می شوند.
پادشاهی
بااینکه بهمن اسفندیار پسری بنام ساسان داشته، پس از خود پادشاهی را به دختر و همسرش همای می سپارد.
سپردم بدو تاج و تخت بلند/ همان لشکر و گنج و بخت بلند
ولیعهد من او بود در جهان/ همان کس که زو زاید اندر نهان
اگر دتر آید از او گر پسر/ ورا باشد این تخت و تاج و گهر
گویا بهمن پادشاهی بوده که به تبعیض جنسیتی اعتقادی نداشته و بنا برشایستگی انسان ها را لایق می دانسته. همای پادشاهی دادگر و بخشنده بوده، به فقرا خدمت کرده و به مال ثروتمندان هم تعرضی نمی کند. وی پس از بدنیا آوردن پسری از بهمن، این موضوع را مخفی نگه می دارد و 32 سال حکومت می کند و پس از آن حکومت را به فرزند خود داراب می بخشد.
او در جنگ با روم دستور لشکر کشی سپاه را می دهد :
بدان تا سپه پیش او بگذرد/ سر نامه دیوانها بشمرد
فرستاد بیدار کارآگهان/ بدان تا نماد سخن در نهان
بورانداخت و آذرمیدخت دختران خسرو پرویز( بدست پسرش شیرویه کشته شد.) و خواهران شیرویه به ترتیب شش ماه و 4 ماه حکومت می کنند. در زمان حکومتشان عدل و داد را گسترش می دهند به کار سپاه رسیدگی می کنند، با سیستم اطلاعاتی قوی و وسیع از سراسر ملکشان مطلع بودند. آذرمیدخت حتی برای اداره ی امور وزیری اختیار نکرد و خود به تنهایی همه ی کارها را انجام می داد. در پایان دو ره ی شاهی، فردوسی با چنان جلال و شکوهی از سلطنت ایشان سخن می گوید که در باره ی هیچ پادشاه مردی سخن نگفته.
همی داشت پوران جهان را به مهر/نجست از بر خاک باد سپهر
مادر شاپور ساسانی تا بدنیا آمدن فرزندش، 40 روز حکومت می کند ولی موبدان و درباریان حکومت او را تاب نمی آورند و تا بزرگ شدن فرزندش، اداره ی امور را در دست می گیرند.
مشورت مردان بازنان
بهرام چوبین با خواهرش گردیه مشورت و از او چاره جویی می کند، ضحاک با ارنواز دختر جمشید که اسیر در قصر اوست، رستم با مادرش رودابه، اسفندیار با ماردش کتایون، گردوی با
گردیه، فریدون با مادرش فرانک و گیو و کیخسرو با بانو و مادرشان فرنگیس و بسیاری موارد مشابه دیگر.
ز تو نیست پوشیده کار سپاه/همان کوشش و رزم آوردگاه(کیخسرو به مادرش فرنگیس)
ارزش پسر داشتن
وجود پسر بیشتر برای جانشینی پادشاهی و پهلوانی و سلحشوری اهمیت داشته. گاه دختران و زنان نسل شاهی را به همین امید می پروردند و به آنان احترام می گذاشتند تا فرزند پسری بدنیا بیاورند. این اتفاق برای همسر ایرج افتاد که پس از مرگ شوهر، او را شاه ایران( فریدون) به نیکویی پرورد تا پسری به دنیا بیاورد. اما فرزند او دختر شد. و آنها اینبار هم این دختر را پروردند تا آمادگی برای ازدواج پیدا کرد و فرزند پسر او، هوشنگ شاه ایران شد.
جهانی گرفتند پروردنش/ برآمد به ناز و بزرگی تنش
چو بر رست و آمدش هنگام شوی/ چو پروین شدن روی و چون قیر موی
نیا نامزد کرد شویش پشنگ/ بدو داد و چندی برآمد درنگ
یکی پور زاد آن هنرمند ماه/ چگونه سزاوار تخت و کلاه
مادر شاپور ساسانی نیز به همین منظور مورد احترام و اطاعت بود تا فرزند پسرش را برای آینده ی شاهنشاهی ایران به دنیا آورد. زنان را نباشد بجز یک هنر/ نشینند و زایند شیران نر
جنگاوری و شجاعت
آنچه بیشتر از همه فردوسی را به وجد آورده و باعث شده خود و پهلوانان داستانش لب به تحسین بگشایند، جنگاوری و دلاوری زنان بوده. او به سلحشوری و شجاعت گردیه، گرد آفرید و فرنگیس اشاره می کند.
فرنگیس ترگی به سر بر نهاد/ برفتند هر سه به کردار باد
درباره ی گردیه: زنی بود برسان گردی سوار/ همیشه به جنگ اندرون نامدار
کجا نام او بود گردآفرید که چون او به جنگ اندرون کس ندید
ویژگی های جنسیتی
بسیار به چشم می خورد که در هنگام زن گزیدن پهلوانان و شاهان و سخن گفتن از زنان یک سرزمین ( بویژه ایران) از خوش اندامی و ماهرویی زنان به تفضیل و تخلیص سخن گفته باشد:
که از سرو باالش زیبا تر است/ز مشک سیه بر سرش افسر است
به بالا بلند و به گیسو کمند/زبانش چو خنجر لبانش چو قند
خیانت به همسر
خیانت به همسر که در داستان گردیه هست ولی به دلایل مملکت خواهی و در داستان سودابه از روی بی وفایی و کج اندیشی و هوس است:
چو بیرون شود زین جهان شهریار/تو خواهی بدن زو مرا یادگار
تجلیل از زن
فردوسی گاهی تجلیل و ارزش گذاری به زن را به اوج میرساند و وی را سرور بندگان می نامد.
ببوسید پیشش زمین پهلوان/ بدو گفت ای مهتر بانوان
زمین از تو گردد بهاران بهشت/ سپهر از تو راند همی خوب و زشت
و گاهی آنچنان با خشم سخن می گوید که اگر آراء پیشین او را ندانیم، گمان به زن سیتزی او می بریم. مذمت و نفرت او از زن در ماجرای سیاوش و بویژه مرگ او به بالاترین اندازه می رسد.
زن و اژدها هر دو در خاک به /جهان پاک از این هر دو ناپاک به
سیاوش ز گفتار زن شد به باد/خجسته زنی کو ز مادر نزاد
از خود گذشتی و حق طلبی زن را به رخ مردمان می کشد
حکیم توس می خواهد از خود گذشتی و حق طلبی زن را به رخ مردمان می کشد
پیاده بیامد به نزدیک شاه/به خون رنگ داده دو رخساره ماه
به پیش پدر شد پر از ترس و باک/خروشان به سر بر همی ریخت خاک
مکن بی گنه بر تن من ستم/که گیتی سپنج است پر از باد و دم
مرا کاشکی دیده گشتی تباه/ندیدی بدینسان کشانت براه
مرا از پدر این کجا بد امید/که پردخته ماند کنارم ز شید
دلسوزی زنان برای شوی خود
زگيتي كه را گيري اكنون پناه/پناهت خداوند و خورشيد و ماه
وفاداری زن
جدایی نخواهم زکاووس گفت/اگر چه ورا کوه باشد نهفت
چو کاووس را بند باید کشید/مرا بی گنه سر بباید برید
استدلالات فکورانه و مغرورانه
چرا روز جنگش نکردند بند /که جامش زره بود و تختش سمند
اکنون با در دست داشتن این دانسته ها به نقد ظاهر و نقد باطن کتاب و کلام حکیم فردوسی می پردازیم.
نقد ظاهر
جلد کتاب دارای نقاشی های رزمی استکه نشان از محتوای حماسی کتاب دارد.
صفحه آرایی : از بالا تا پایین صفه 4 ستون شعر نوشته شده و فاقد تصویر می باشد.
فصل بندی و فهرست: بر اساس تقدم و تاخر تاریخی وقایع در سه جلد مرتب شده است. هر دفتر یا جلو با آغاز پادشاهی یک سلسله ی مهم یا یک رویداد سرنوشت ساز آغاز می شود.
قطع کتاب: در قطع وزیری می باشد.
نقد باطن
نوع نگاه فردوسی هم می تواند محافظه کارانه باشد، هم انتقادی و هم سنتی
دید محافظه کارانه به عقیده ی بنده بازتاب تاثیر مذهب در وی است. مثلا در داستان همای چهرآزاد دختر بهمن که به همسری او در می آید، این ازدواج را برسم و آئین پهلوی معرفی می کند و نشان می دهد خود اینگونه پیوند را موجه نمی داند؛ وی هر جا کاری را خلاف شرع می دیده متذکر می شده. سیاوش یکی از
دلایلی که برای دوری از سودابه بر می شمارد، اهریمنی بودن این کار و بر خلاف دین بودن است. نیز زمانی که می خواهد از ازدواجی صحبت کند، درباره ی حضور موبد تاکید می کند.
دید انتقادی در ماجرای سیاوش و سودابه که سیاوش دوستی با سودابه را خیانت به پدر معرفی می کند یا زمانی که فرنگیس بدلیل رفتار ناشایست پدرش با همسر، به پدر انقاد می کند و از او می خواهد بی گناهی را مجازات نکند و یا رستم در ماجرای مرگ سیاوش به کاووس شاه انتقاد و اعتراض می کند. و یا در داستان گردیه و برادرش بهرام، گردیه نسبت به درخواست نابجا و بی سرانجام برادرش برای پادشاهی انتقاد می کند.
هر گاه رد پای سنت در زبان فردوسی دیده می شود، انعکاس افکار جامعه است. مثلا مهراب کابلی که از نسل ضحاک عرب نژاد است، از نکشتن دختر خود هنگام تولد ابراز پشیمانی می کند، دختر داشتن را ننگ می داند و نشانه ی بد اقبالی. این دید خود فردوسی نیست و دید مهراب است.
سخن فردوسی کاملا رنگ و بوی وطنی و ملی دارد :
دریغ است ایران که ویران شود/کنام پلنگان و شیران شود
یا چو ایران نباشد تن من مباد...
ولی اینها به این معنی نیست که او یک آپارتای یا یک ناسیونالیست افراطی بوده زیرا که همواره ایرانیان در شعر او با غیر ایرانیان و زنان غیر ایرانی رابطه داشته اند و بسا پهلوانان و شاهان ایرانی که همسر غیر ایرانی انتخاب کرده اند و این زنان به تناسب حسن هایشان مورد لطف و تمجید این حکیم بزرگوار قرار گرفته اند.
ویژگی های زنِ خوب:
زن خوب در شاهنامه از زبان خود فردوسی در داستان بیژن و منیژه، شیرین همسر خسروپرویز و همسر کسری، در مجموع اینگونه بیان می شود و مورد تائید و ستایش قرار می گیرد:
« پارسا، بلند بالا، خردمند، دانشمند، افزونی دهنده ی مال شوهر، صاحب نظر، باحیا، سخن گفتن به نرمی و ظرافت، زائیدن پسر نیکو، پوشیده بودن موی سر، شرم و آزرم داشتن و ماهروی بودن.»
نسبت دادن صفاتی مانند سخن چینی و بی فایی به زنان ریشه در افکار سنتی و عمومی جامعه دارد ( درست و غلط بودن آن را باید با استناد به خود شاهنامه ثابت کردو تاریخ بدست آورد.) که در شعر حکیم توس انعکاس پیدا کرده.
نتیجه گیری:
محمدرضا قنبري شاهنامه‌پژوه در نشست «سيماي زن در شاهنامه فردوسي» گفت: نگاه او به زنان جنسیتی نیست، بلکه شخصیتی است. يعني آنجايي كه از شخصيت قصه ناستودگي، پليدي و زشتي مي‌بيند فردوسي زبان به شكِوه مي‌گشايد حال مي‌خواهد سودابه، سياوش، رستم و يا تهمينه باشد. بررسي سيماي زن در شاهنامه تنها با توجه به وضعيت زنان در فرهنگ و ادب ايران امکان‌پذير خواهد بود زيرا ديدگاه شاعران، وضعيت حاكم بر جامعه را مطرح مي‌كند. (منبع: سایت ایبنا )
فکر، عمل، آزادی، حقوق و وجود انسانی و ظاهر زنانه هر کدام دارای مصداق هایی مثبت در شاهنامه هستند و به طور یقین – آنچنان که شایسته ی مجموعه روایتی است که آیینه وار، منعکس کننده ی رویدادهای دوران خود است- نقیض آنرا هم می توان یافت. اما نقیض این صفت ها کمتر در شاهنامه به چشم می خورد.
در مجموع زنان در شاهنامه نقش فعال و اساسی دارند. در برخی وقایع تاثیر شگرفی بر جای می گذارند. صفات تدبیر، شجاعت، فداکاری و مادری در آنها ستوده شده؛ اما آنچه بیشتر از همه توجه فردوسی را به خود جلب کرده، برخورداری از صفات جنگاوری و دلاوری در زنان است.
برای درک سیمای زن در شاهنامه فردوسی باید بر تفکرات حاکم بر جامعه ی آن روز نظر داشته باشیم زیرا زن به دو گونه مطرح می شود:1- بر اساس رفتار و گفتار و پندار خودش در جایگاه و رتبه ی خویش 2- پندار ها و گفتار های شخصیت های داستان که در این مورد باید دلیل این گفتار ها را بنا به شرایط و فرهنگ گوینده دریابیم.
 

محمدیان

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای خدااا یه تاپیک دیگه :( ، آخه چرا وقتی یه چیزی توی اینترنت می بینید میارید اینجا تاپیک میزنید؟؟؟

این همه کتاب از اول ابتدایی تا الان که دانشجو هستید خوندید خوب دو تا کتاب هم روش ، بد نیست اول چهار تا کتاب تو این زمینه مطالعه کنید بعد تاپیک بزنید!


ممنون از danielo که اطلاعاتی درباره فردوسی و شاهنامه گذاشته بودند فرصت نشد همه رو بخونم ولی همین قدر هم خیلی استفاده کردم ;)
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا متاسف ام...خونم به جوش اومد وقتی مطلباتونو خوندم آقا یا خانم آیهان!!!!:mad::mad:مطالبتون واقعا به دور از مطالعه و و اقعیت و تاریخ باشکوه ایران بود!!!فکر نمیکردم که اینجوری فکر میکنین!!!:surprised:
مرسی danielo گرامی:gol:...پاینده باد جوانان دوستدار وطن...:gol:
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیشکش به فردوسی پاکزاد

پیشکش به فردوسی پاکزاد

جهان آفرین تا جهان آفرید -- چو فردوسی توسی نآمد پدید
به تخت ادب برنشستی چو شاه -- نهادی به سر افسر هور و ماه
به پ‍یش اندرش شاعران بنده وار -- ستاینده ی آن خداوندگار
مگر نوسرایان تیره پرست -- چو مه نور تابد گریزند پست
چو ژاژ و چو یاوه از ایشان بزاد -- نباشد همی شعرشان راه داد
چو فردوسی ساز سخن برزدی -- سراسر کجا شاعران دم زدی
چو سیمرغ: فردوسی، آنان چو: باز -- که یارد سراید چو شهنامه باز
ز گفتار فردوسی پاکزاد -- دگربار فرهنگ ایران بزاد...
امید عطایی فرد
 

IMDB

عضو جدید
کاربر ممتاز

ayhann

اخراجی موقت
دیگه مطمئن شدم پان ترک نیستی، دروغ گفتن بلد نیستین اخه، لااقل سر حرفت میموندیو پست نمیزدی، اونور یه چی میگی اینور یه چی دیگه

من گفتم تایپیک نمیدم نه اینکه پست ندم.
ولی آخه نتونستم پست ندم.خندم گرفته بود.
تو خندت بگیره میتونی جلوشو بیگیری؟
 

heleya

عضو جدید
میدونین بعد نگین شما شروع کردینا خودتون دارین جنگ جهانی سوم رو رامیندازین پسرا یه نقطه ضعف بزرگ دارن هر وقت تونستن اونو برطرف کنن اون وقت میتونن با خانمها رقابت کنن اونم اینه که وقتی یه دختر از کنارشون رد میشه دست ودلشون نلرزه وخودشون رو کنترل کنن
 

Similar threads

بالا