ثانیه های خاکستری...

شاعر سایت

کاربر بیش فعال
حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران
می‌خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته
باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران
می‌خواستم
می‌خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم

1000024883.jpg
 

شاعر سایت

کاربر بیش فعال
تنهایی خوب چیزی ست
این را بعد ها می فهمی
در یک صبح خاکستری
وقتی شعاع نور تابیده از پنجره
جای خالی کنارت را روشن کرد
تازه می فهمی
بودن هایی هست
هزار بار سردتر از نبودن
همچون سردابه ای تاریک
و تو چه بسیار روزها
که با یک چراغ نفتی کوچک از بالای پله ها ترسیده و منتظر این پا آن پا کردی تنهایی خوب چیزی بود اگر با سلاح آدمهای اشتباهی به جنگش نمی رفتی و امنیت بی غرض آغوشش را باور می کردی و صبر می کردیIMG_20250313_173039.jpg
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
«ناگهانی آدم نمی‌داند این غم از کجا آمده و به دلش چسبیده. فقط دلش می‌گیرد.»
_محمود دولت‌آبادی.
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و بعد، برای غریبیِ گریه‌هایم گریستم. اشک‌هایم همواره با من بودند، اما هیچ‌کس صدای آن‌ها را نشنید. در تنهایی، دردهایم را فریاد زدم، اما تنها سکوت پاسخ داد.
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه جا نوشته بود«هیچ اتفاقی فراموش نمی‌شه. بالاخره یه روز، تو یه خیابون یا وسط یه آهنگ یا موقع خوندن یه کتاب یا دیدن یه فیلم، یهو همه چیز یادت میاد.»
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی از آدما
خاطرشون یه جور عجیبی دوست داشتنیه
گرم ، دلنشین و به یادموندنی
دقیقا مثل یه آهنگ قدیمی که
وقتی به آخر می رسه
دوباره میزنی عقب تا از اول گوش کنی!
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشہ‌‌‌‌ اونی‌ کہ‌‌‌‌ روحت‌ رونوازش‌ میکنہ‌‌‌‌ مهمہ‌‌‌‌
‌اونایی‌ کہ‌‌‌‌ جسمت‌ رو نوازش‌ میکنن‌ فقط دارن ‌مصرفت‌ میکنن
حقیقتا عاشق‌ واقعی‌ کسیہ‌‌‌‌ کہ‌‌‌‌
قبل‌ ازلمس‌ جسمت‌ عاشق‌ روحت‌ شده‌ باشہ‌‌‌‌.
 
بالا