ثانیه های خاکستری...

شاعر سایت

کاربر بیش فعال
حقیقت دارد
تو را دوست دارم
در این باران
می‌خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته
باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران
می‌خواستم
می‌خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم

1000024883.jpg
 

شاعر سایت

کاربر بیش فعال
تنهایی خوب چیزی ست
این را بعد ها می فهمی
در یک صبح خاکستری
وقتی شعاع نور تابیده از پنجره
جای خالی کنارت را روشن کرد
تازه می فهمی
بودن هایی هست
هزار بار سردتر از نبودن
همچون سردابه ای تاریک
و تو چه بسیار روزها
که با یک چراغ نفتی کوچک از بالای پله ها ترسیده و منتظر این پا آن پا کردی تنهایی خوب چیزی بود اگر با سلاح آدمهای اشتباهی به جنگش نمی رفتی و امنیت بی غرض آغوشش را باور می کردی و صبر می کردیIMG_20250313_173039.jpg
 

ALIREZA.F.1988

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشہ‌‌‌‌ اونی‌ کہ‌‌‌‌ روحت‌ رونوازش‌ میکنہ‌‌‌‌ مهمہ‌‌‌‌
‌اونایی‌ کہ‌‌‌‌ جسمت‌ رو نوازش‌ میکنن‌ فقط دارن ‌مصرفت‌ میکنن
حقیقتا عاشق‌ واقعی‌ کسیہ‌‌‌‌ کہ‌‌‌‌
قبل‌ ازلمس‌ جسمت‌ عاشق‌ روحت‌ شده‌ باشہ‌‌‌‌.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
امروز فیلمی میدیم برام جالب بود، شرایطش زیاد دیده بودم.
دختر به پسر ابراز علاقه کرد و پسر عملا ردش کرد. یکی از همکارهای مرد به دختر توجه نشون میده و پسر داستان تازه متوجه میشه نسبت به دختر حس داره.
چند نفرتون، این داستان شنیدید، دیدید، یا تجربه کردید؟!

نمیتونم درک کنم، چرا پسرها تا زمانی که بهشون ابراز علاقه میشه طرف براشون عادی هست، اما همین که پسر دیگه ای به دختر توجه نشون میده، تازه اگر دختر با اون پسر با احترام رفتار کنه، پسر اولیه بهش برمیخوره و توقع داره دختر بهش وفادار باشه!؟!!

اما پسرهای جامعه یادشون رفته، دخترها در چه محیطی رشد کردند و همینکه اونقدر جسارتش جمع کرده بهت ابراز علاقه کرده، لااقل اگر بهش حسی نداری اونقدر مرد باش و با احساساتش بازی نکن.
حیف که تو جامعه مرد کم شده اما نامرد زیاد
 
بالا