ثانیه های خاکستری...

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهآدمی تنهاتر از آن است که سکوتش می‌گوید
...

گاه
تنهایی تنهاتر از آن است که دیده شود .


"محمدعلی بهمنی"
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
لحظاتم بی تو تلخ میگذرد
اما میدانم
لحظاتت با من تلخ میگذرد
پس تلخی نبودنت را
تحمل میکنم
بغضم را تحمل ولی
نترس
نمیگذارم
با حضورم
تلخ شود
لحظاتت
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باید فراموشت کنم
چندیست تمرین میکنم
من می توانم! می شود!
آرام تلقین میکنم.
حالم، نه، اصلآ خوب نیست...
تا بعد بهتر می شود!!
فکری برای ِ این دل ِ تنهای ِ
غمگین میکنم.
من می پذیرم رفته ای،
و بر نمی گردی همین!
خود را برای ِ درک این، صد بار تحسین میکنم.
کم کم ز یادم می روی،
این روزگار و رسم اوست!
این جمله را با تلخی اش
صد بار تضمین میکنم.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو کیستی؟

هان؟

یادم آمد...

...

تو همانی که روزی با پاهایت آمدی

و نماندی و رفتی!!!

و من...

من همانم

که روزی با دلم آمدم و ماندم

 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلــــــــــــــم ؛

براي تمـــام حـرفــ هايي کــه نميــزنـي ...

تنــــــگ است ... !!!
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تــَمآم هوآ رآ بو مـی کشم
چشم مـی دوزم
زل مـی زنم…
انگشتم رآ بر لبآטּ زمیـن می گذآرم:
” هــــیس…
!مـی خوآهم رد نفس هآیش بـه گوش برسد…!”
امآ…!
گوشم درد مـےگیرد از ایـטּ همـﮧ بـے صدآیـی
دل تنگـی هآیم را مچالـه مـی کنم و
پرت مـی کنم سمت آسمان!
دلوآپس تو مـے شوم کـﮧ کجآی قصـه مان سکوت کرده ایـی
کـه تو را نمـی شنوم...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه به درد دل این آن گوش می دهم
ولی هیچ كس به دردهای دل من توجهی ندارد
همیشه سنگ صبور دیگران بودم
اما هیچ كس سنگ صبور من نشد
همشیه دیگران را می خندانم
ولی هیچ كس از گریه های پنهانی من خبر ندارد
هرگز نخواستم بگذارم كسی گریه كند
ولی هیچ كس حتی از من نپرسید چرا گریه می كنم
همیشه دیگران را به زندگی امیدوار كرده ام
همیشه گل امید را به این و آن هدیه كرده ام
اما كسی نفهمید كه من خود به زندگی امیدی ندارم
هرگز نگذاشتم كه دوستانم در كنار من احساس تنهایی كنند
اما هیچ كس ندانست كه من چقدر تنهایم
خدا را همیشه در ذهن این و آن زنده می كردم
ولی دست خدا از زندگی خودم همیشه دور بود
كسی از من نپرسید كه چرا در اوج جوانی
موهای سرم سفید شده
یا چرا پیچ و خم زندگی در این سن كم
در پیشانی من نمایان شده
برای صدای دل عزیزانم احترام خاصی قایل بودم
اما كسی صدای بلند شكستن دل مرا نشنید
هرگز نخواستم از غصه هایم برایشان بگویم
اما همیشه گوش شنوای غمهای دیگران بودم
دل پر درد من دیگر به این چیزها عادت كرده
به فریادهای خاموش
به آرام آرام شكستن
به گریه های شب هنگام
در زیر نور ماه
به تنها رفتن در راه
می گویند خرافات است اینكه هر كس طالعی دارد
ولی چه خرافات قشنگی است
من خرافات را دوست دارم چون زندگی ام با آن گره خورده
طالع من همین است
كه تنها بیایم و تنها بمانم و تنها بمیرم
من این طالع را دوست دارم
چون منحصرد به فرد است
این طالع در انحصار من است
از آن من است
اگر سرنوشت هر انسانی در دستان خودش است
این من هستم كه اسیر دستان سرنوشت شوم خودم هستم
من این سرنوشت را دوست دارم
كاش دیگران بدانند كه من
این گونه هستم
این گونه می مانم
و این گونه می میرم....

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اولین عشق کسی بودن شاید ،
خیلی خوب باشد ..
اما ؛
آخرین عشق کسی بودن ماورای
تصور است !!


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی که

به جای بمان

میگویی هر طور راحتی

بوی خیانت میدهی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میتـرسیدم از آن دختـــرکِ شلـــوغ ُو پـرهیـاهــو

زنــی تنهـا و شکستـه بـا سیگـاری در دست

باقـی بمانــَد !

کـــــــــه مانـــــد
...!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کمی دلم بچگی میخواهد
یا شاید هم شیطنت
تا حسابی با
شیطنت هایم
دیوانه کنم کسی را که
برایم مهم هست
انوقت
او بگوید
اگر دستم بهت نرسد
باید حس جالبی باشد
دوست دارم تجربه اش کنم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لا به لای کـودکی هـایـم ...
تـو مـعـلـّم املاء می شـدی..
من عـمـداً..
عـشـق را بـا "الـف" می نـوشـتـم ..
و تـو هـمـیـشـه...
بـه جای "زیـر الـف" ، "روی اسمم" خـط کشـید ی. .

 

maryam-25

عضو جدید
فاصله ها را

که وجب میکنـــــــــــــم

دستانم کم می اورند

حساب روز های نبودنت

از دستم خارج شده

رفیــــــــــــق دستانت را قرض میدهی

برای

وجب کردن جای خالیش؟؟؟؟
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مــــــن دیگر به روزهای اولم برگشتم...

به همان روزهای تـــــنـــــهــــــایــــــی...

امــــــــــــــــــــــــــا...

تنهایی قــــبــــل از آمدنت کجا و تنهایی بـــــعــــد از رفتنت کجا.........
 

زهره ه

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوز هم دلم تنگ می شود


برای محض حرف زدنت



و برای تکیه کلامهایت



که نمی دانستی



فقط کلام تو نبود



من هم به آنها


تکیه داده بودم . . .
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدونی درد اونجاست
که هر چی گریه کنی
اروم نشی
هر چی بیشتر میباری
انگار هیچ ارامشی در کار نیست
تنها مجبوری خودت به زور ارو کنی
تا کسی
نفهمه گریه کردنت
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من تمنا كردم
كه تو با من باشي
تو به من گفتي
هرگز هرگز
پاسخي سخت و درشت
و مرا غصه اين هرگز كشت
 

pari-20a

عضو جدید


دلمان خوش است که مینویسیم

و دیگــران می خـواننــد

و عــده ای می گـوینــد

آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند

و بعضــی مـی خنــدنـد

دلمــان خـوش اســت

به لــذت هــای کــوتـاه

به دروغ هــایی که از راســت

بـودن قشنــگ تـرند

به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند

یـا کســی عاشقمــان شــود

با شــاخه گلی دل می بنــدیـم

دلمــان خـوش می شــود

به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی

و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود

چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم

و چــه ســــاده می شـکــنیم

همــــه چیـــز را ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم را که مرور میکنم


تمام آن از آن توست

فقط نقطه ای از آن خودم…

روی آن نقطه هم

میخ میکوبم…


و قاب عکس تو را می اویزم…




 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر شبي فانوس ِ نفسهاي من خاموش شد،
اگر به حجله آشنايي،
در حوالي خيابان خاطره برخوردي
و عده اي به تو گفتند،
كبوترت در حسرت پر كشيدن پرپر زد!
تو حرفشان را باور نكن!
تمام اين سالها كنار ِ من بودي!
كنار دلتنگي ِ دفاترم!
در گلدان چيني ِ اتاقم!
در دلم...
تو با من نبودي و من با تو بودم!
مگر نه كه با هم بودن،
همين علاقه ساده سرودن فاصله است؟
من هم هر شب،
شعرهاي نو سروده باران و بسه را
براي تو خواندم!
هر شب، شب بخيري به تو گفتم
و جواب ِ تو را،
از آنسوي سكوت ِ خوابهايم شنيدم!
تازه همين عكس ِ طاقچه نشين ِ تو،
همصحبت ِ تمام ِ دقايق تنهايي ِ من بود!
فرقي نداشت كه فاصله دستهامان
چند فانوس ِ ستاره باشد،
پس دلواپس انزواي اين روزهاي من نشو،
اگر به حجله اي خيس
در حوالي خيابان خاطره برخوردي.........
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نـــــیآزی به دـآد و فـــــریآد نیستـ!

بغـــــضِ لعنتیِ من
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این روزهــــــآ بــــآ[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
عـــزیزمـُ جــــآنمـ ه
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif]ــ[/FONT]م می شکـــند

[/FONT]

[/FONT]
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
بادی که گندم زارو عاشق کرد...

تو مثل یک نسیم گذرا از زندگی من رد شدی اما من همچنان از مواجهه با تو در نوسانم... مثل خوشه های گندم... بی قرار و زرد...
امروز بهار شروع شد... اول ربیع الاوله ولی...
این زمستونم به یاد تو می مونم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پٌر مى كنم پياله ها را

يكى پَس از ديگرى...

سَر مى كشم شرابِ خيالت را

مَست مى شَوَم...مَست!

فِكرَش را بكٌن

اگر دَر كِنارَم بودى

مَست كه نه

ديوانه ات مى شدم...ديوانه!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صدا میكنم " تــــــــــــو " را...

این " جانی " كه میگویی

جانم را میگیرد...!

نزن این حرف ها را

دل من جنبه ندارد

موقعی كه نیستی....

دمار از روزگارم در می آورد..
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چــه لــَحظـه ے دردآوریــه ...

اون لـَحــظه کـه میپـُرسـه خوبــے ؟

پـَنـج خـَط تـایپ میکـُنے ولــے بجـاے
" Enter "

هــَمـه روپـاکـــ میکـُنـے ومینـِویسـے خوبـَم ... تـوچــطورے ؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …
 
بالا