ممنون ازاستارتر تاپیک
موافقم ،البته داشتن سواد آکادمیک و یا حتی خوندن نوشتن معمولی هم کمکی نمیکنه ، چون متاسفانه ملت انگار یه جورایی رفتن تو خلسه ،یا ب تعبیر من قفلن!!!
وقتی به یه نظر یا عقیده ای میرسن حالا میتونه اعتقادی، اجتماعی ،روابط شخصی وووو باشه
دیگه ول کنش نیستن ،وقتی هم بهشون میگی این کارت،برخوردت،رفتارت ،و.... تو مناسب نیست به خودش میگیره و مسأله و قضیه رو شخصیش میکنه ،این توهم بهش دست میده که حتما با من مشکل داره ،لابد از من خوشش نمیاد ،میخواد منو تو جمع ضایع کنه ،میخواد سوادش رو به رخم بکشه و از این دست توهمات
خب حالا چاره چیه ،من به شخصه زمان زیادیه ک از این دست توصیه ها و به تعبیر خودم مشاوره ها رو گذاشتم کنار ،حتی دیگه کتاب و فیلم به کسی معرفی نمیکنم ، چون چندین بار پیگیری کردم و فهمیدم ک اصلا دنبالش نرفتن و یه جورایی تشنه نبودن ،میخوام تشنه بودن رو بازش کنم ،داشتم با یکی از دوستام تو تلگرام چت میکردم ،یه عکس از کتاب ادبیات دبیرستانش فرستاد،گفت همه کتاب هام رو دارم و این درس از کتاب رو خیلی دوست دارم ،خوندم ،نثر عالی ای بود ،یه قسمتی از کتاب هبوط در کویر از علی شریعتی بود ،وقتی خوندمش حالم عوض شد، رفتم کل کتاب حدود900 صفحه ایشو دانلود کردم ،این میشه تشنه بودن،اینجا قضیه کتاب بود ،حرفم اینه تشنه یادگرفتن باشیم
تا حالا بار ها این اتفاق افتاده ک توی ی سریال خارجی یا یه مستند یه اسم ،کلمه ،یه آیین بومی ،یه کشور و ... رو دیدم و گوگلش کردم و مقاله و فیلم دربارش خوندم ،بیشتر اطلاعاتی ک دارم هم به این خاطره
مثلاً یه بار داشتم یه فیلم هندی میدیدم ،توش ی دختر هندی میره تو پاکستان و ...،اونجا تو فیلم من دیدم عه دختره همینجور رفته تو خیابون با تیپ هندی ،پیش خودم گفتم مگه پاکستان مسلمون نیستن،چرا ملت گیر بهش ندادم ک ححابت کو و ....خخخخ ،خلاصه این شد موضوع گوگل من،بعد فهمیدم حجاب اجباری نیست ،تو همین حین ،کاشف ب عمل اومد پاکستان دیوار مرزی با افغانستان کشیده ،منم پیش خودم گفتم ایرانم باید یه دیوار یا خندق خفنی بکشه تو مرزش تا اینقدر راحت میان و ....،بعد تو همین بحث امنیت و اینا بودم ک موضع گوگلم رفت تو جریان و تاریخچه هسته ای شدن پاکستان و،بعدشم یادم افتاد تو ی فیلمی پاکستانی ها مدل خیلی باحالی واسه تولد پیامبر شادی میکنن،پیگیر شدم فهمیدم اسمش قوالیه ،بعد تو اهنگاشون دیدم هی میگن شهباز قلندر ،امارشو در آوردم دیدم یارو اونجا مقبره و حرم بزرگ داره ،و شیعیان تو سال روز مرگش سینه میزنند ،سنی ها میرقصند و ....
همش از اون دختر مو باز هندی شروع شد
نمیخوام تو این توهم برید ک دارم خودستایی میکنم ،اکه دوست دارید برید هم مشکلی نیست ،فقط زیاد توش نمونید واسه پوستتون خوب نیست :دی
چه جالب الان مادرم انگاری بهش الهام شده گفت چرا تو دوروبرمون یه آدم خیلی دانا نیست و قدیما خیلی بیشتر بودن اینجور آدم ها !!(البته فکر کنم چون داشت تو رادیو درباره موفقیت صحبت میکرد این به ذهنش رسید )
بهش گفتم ،مادر من ،شما فکر کن خودت یه آدم خیلی خیلی دانایی بودی ،خب دوست داشتی همه رو راهنمایی و کمک کنی درسته،خب وقتی به آدم های سطح پایین ترس از خودت مشاوره بدی ،اکثرا گوش نمیدن و یا به چشم اینکه داری سوادت رو به رخشون میکشی میبیننت، خب تو هم بیخیال شون میشی و سعی میکنی کمتر باهاشون در ارتباط باشی و یا کمتر وارد بحث بشی باهاشون ،و بیشتر با کسایی ک از خودت بالاتر و داناتر هستی همنشینی میکنی ک خودت رو ارتقا بدی
گفتم این جور آدم ها کم نشدن ،خوشبختانه هنوز منقرض نشدن ،ولی گوش شنوایی چون برای حرفاشون نیست ،اونا هم سکوت رو ترجیح میدن
میخواستم چاره کار رو بگم ،مثل همیشه رفتم تو حاشیه
من این کارو میکنم ،همیشه یه راه در رو واسه خودم میزارم ،یعنی تو هر عقیده ای ک دارم ،اکه یه نظر متفاوتی میشنوم و میبینم ،همون ابتدا ردش نمیکنم ،یکم دربارش فکر میکنم ،اگه منطقی بود ،واسش وقت میزارم و دربارش تحقیق میکنم ،اگه دیدم آره من تو اشتباه بودم ،بیشتر تحقیق میکنم و فقط با شنیدن اون نظر متفاوت و حتی به خاطر کسی ک اون رو ازش شنیدم این کارو نمیکنم ،
بعدش اون نظر جدید میشه ،نظر من و عقیده من ،به نظرم نباید روی مسائل اعتقادی و اخلاقی و تقریبا
بیشتر(نه همه) مسائل تعصب بی جا داشت ،تعصب چشم آدم رو میبنده به روی حقایق و عقیده های متفاوت و باعث میشه قفل بمونی
یه توصیه دیگه ،رادیو گوش بدید
