تولدت مبارک مریمییییییییییییییییییییی یییییییییییییی

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ممنون عزيزم.:gol::gol:

آره خوندمش!منم با اون كلي گريه كردم!:cry:

لطف داري عزيزم.ممنون.:gol:




بازم تولدت مبارك!:gol::gol::gol:
فرگل......
مودب پور همینجوره... اولش حسابی ادمو میخندونه در واقع از خنده اشک ادمو در میاره...اخرش از غصه اشک ادمو در میاره....

ممنون خانوم گل

 

fargol_2408

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرگل......
مودب پور همینجوره... اولش حسابی ادمو میخندونه در واقع از خنده اشک ادمو در میاره...اخرش از غصه اشک ادمو در میاره....

ممنون خانوم گل

در واقع همه رماناش يكيه!شخصيتاش عوض ميشه!:Dولي در كل با نمكه!


:gol::gol::gol:
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
موافقم خیلی قشنگن ولی یلدا و یاسمین از همشون بهتره ولی پریچهر از همشون بیچاره تر بود :cry:
من هنوز به اونا نرسیدم.... تازه شروع کردم به خوندن کتاباش... محمود رفته هفت هشتا از رماناش رو خریده..... نهایتا هر دو روز یکیشو تمام میکرد... اما من یکی دو هفته پیش پیرچهر(فرگلللل:cry:...پریچهرررر:cry:) رو تمام کردم... جدیدا هم گندم رو گرفتم به دست....سر حوصله تو فرصتای بیکاری میخونمش...
 

عطر بارون

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:
گندم رو خوندی؟ دارم میخونمش(البته وقفه بینش خیلی زیاده)....وقتی کتاب به دستمه این شکلیم:w15: :biggrin:
اره... خوب مینویسه....
گندمو اره خوندم خیلی بد بود دلم برای پسره سوخت :cry:
من هنوز به اونا نرسیدم.... تازه شروع کردم به خوندن کتاباش... محمود رفته هفت هشتا از رماناش رو خریده..... نهایتا هر دو روز یکیشو تمام میکرد... اما من یکی دو هفته پیش پیرچهر(فرگلللل:cry:...پریچهرررر:cry:) رو تمام کردم... جدیدا هم گندم رو گرفتم به دست....سر حوصله تو فرصتای بیکاری میخونمش...
فرگل کجاش شبیهه پریچهره؟؟؟:surprised:

بعد گندم یاسمین و یلدارو بخون

راستی میتونم یه سوال شخصی بپرسم؟:redface::redface::redface:
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:gol:

گندمو اره خوندم خیلی بد بود دلم برای پسره سوخت :cry:

فرگل کجاش شبیهه پریچهره؟؟؟:surprised:

بعد گندم یاسمین و یلدارو بخون

راستی میتونم یه سوال شخصی بپرسم؟:redface::redface::redface:

منظورم شخصیتای پریچهر بود... فرگل و پریچهر...:smile:
چشم....
بفرما گلم....:gol:
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چرا من یادم رفته اینا رو جواب بدم؟:w12:

الههههههي پس محمود هم مثل ما سرش بي كلاه مونده....:biggrin:
:D:D:w38:
:biggrin: :biggrin: :biggrin:

سایه جون محمود رفته ولی گرفتار درس و دانشگاه و امتحان و خرید عروسی و جهاز و ..... هست:D
دقیقا...:w16::w16::D
چه جشن تولدي.....

فكر كنم محمودخان دست
پيش گرفته
و حالا حالا ها نميخواد مريم جون رو به ما بده....

احتمالا هفت شب و هفت روز واسش ميخواد جشن تولد بگيره...

بچه ها بريد هفته ديگه بيايد...
ببخشییییییییییید...به موقع نرسیدم... یعنی خبر نداشتم از اینجا....:redface:
دو سه روز بود که محمود رفته بود....:love:
درگیر بودم...:redface:
 

Similar threads

بالا