سبک!!!اینقدر خودتون رو سبک نکنید بابا
خوب اون خوشحال باشه که به دین کامل و جالب اسلام پیوسته شما چرا تو پوست خود نمی گنجید
...
سبک!!!
نمی فهمم چرا با اینکه خوشحال بشیم یکی مسلمان شده ما سبک میشیم!؟
علاوه بر این، هرکس بر اساس اعتقادات و نفکراتش از چیزی خوشحال یا ناراحت یا بی تفاوت است، حالا ما بر اساس تفکرمون خوشحال شدیم یکی مسلمان شده، where is the problem?
حالا شما چرا ناراحتید ؟؟؟پس یه ماموران آمار تو همه کشورها بزارین تا هرکی مسمان شد زود خبرشو بهتون بده تا شاد بشین
سالی ماهی یه نفر تو دنیا تغییر دین میده مسلمون میشه شما خبرشو همه جا میزنین
خوش باشید
حالا شما چرا ناراحتید ؟؟؟
خوشا به سعادت ما که خیلی وقت پیش بودمگه شما خودتون مسلمون نيستيد؟![]()
ناراحتی دیگهچرا سعی دارید به من تلقین کنید که ناراحتم!!!!!!!!!
اینقدر خودتون رو سبک نکنید بابا
خوب اون خوشحال باشه که به دین کامل و جالب اسلام پیوسته شما چرا تو پوست خود نمی گنجید
...
راستی بهتره که بگردیم تو دنیا هر کی مسلمان شد یه تابلو فرش گران قیمت بهش بدیم
از بیت المال چه بخشندگیهایی می کنن
کجایی علی مرتضی که ببینی حکومت اسلامی به کجا رسیده؟
راستی بهتره که بگردیم تو دنیا هر کی مسلمان شد یه تابلو فرش گران قیمت بهش بدیم
از بیت المال چه بخشندگیهایی می کنن
کجایی علی مرتضی که ببینی حکومت اسلامی به کجا رسیده؟
امام با هربذ اکبر که عالم زرتشتیان بود سخنی کوتاه گفت و او نیز از جواب عاجز شد. سپس فرمود:« هر کس سؤالی دارد، بپرسد.»
عمران صائبی که از علمای زبردست بود، گفت: «من با افراد زیادی در کوفه و بصره بحث کردهام ولی کسی نتوانسته به من ثابت کند که این جهان خدای واحدی دارد. شما برای من ثابت کنید.»
امام با او به مباحثه پرداخت و آنقدر درباره وجود خداوند و صفاتش صحبت کردند که سرانجام عمران گفت:« شهادت می دهم که الله همان گونه است که شما وصف کردید و او را یگانه شمردید؛ و شهادت می دهم که محمد بنده اوست که به دین حق و هدایت از جانب او مبعوث شد.» سپس خود را به خاک انداخت و سجده کرد و مسلمان شد. سایر حضار که دیدند عمران با اینکه در مباحثه بسیار قوی بود، مسلمان شده، جرات نکردند چیزی بگویند و همگی از مجلس خارج شدند.
عمران پس از مسلمان شدن
حسن بن محمد نوفلی در ادامه روایت میگوید: آن شب امام (ع) عمران را برای شام دعوت کرد. سپس یک دست لباس و یک مرکب با 10 هزار درهم به عمران هدیه کرد و او را سرپرست صدقات بلخ قرار داد. مأمون هم 10 هزار درهم و فضل بن سهل نیز پول زیادی به او بخشیدند. از آن پس عمران در دفاع از اسلام با علمای ادیان دیگر بحث میکرد و آنها را شکست میداد.
فک کردی چرا سرزنشش میکنند؟ چون اونا میدونن که زیا کاری خوب نیست.حالا یه سوال!
فرقی بین
کسی که به دینی می گراید و هدیه ای از جانب متدین به اون دین می گیره تا محبتی بینشون ایجاد بشه و از غم ناشی از پشت کردن به خانواده و دوستان پیشین و همچنین به جون خریدن سرزنش های اونا ، کمی دور بشه،
و
کسی که پول می گیره تا کشورش رو نابود کنه. حاضره زد کشورش رو بزنه تا پول بگیره
وجود نداره؟
فک کردی چرا سرزنشش میکنند؟ چون اونا میدونن که زیا کاری خوب نیست.
فک کنم شرط ادامه همکاری باهاش این بوده![]()
من نمی دونم آیین شما چیه. اما اگر کسی به دین یا گروه شماها بپیونده واقعا شما خوشحال نمی شین؟
البته من شنیدم که خوشحال نمی شین. اما می خوام ببینم حرف درستیه یا نه؟
چرا باید از این واقعه خوشحال بشم که برخی نسبت به هم کیشان خودشون هم تعلق خاطر ندارند و حضور و عدم حضورشون براشون اهمیتی نداره؟شنیدن کی بود مانند دیدن؟
اگه با این دلت خوش میشه که بدونی من خوشحال نمیشم فرض کن که آره درسته
برو خوش باش
چرا باید از این واقعه خوشحال بشم که برخی نسبت به هم کیشان خودشون هم تعلق خاطر ندارند و حضور و عدم حضورشون براشون اهمیتی نداره؟![]()
عزیزم شمایید که گیردادید به من که...
کاش فضا آزاد باشه تا ماهم خودمون حق انتخاب در دینمون رو داشته باشیم
مثل اینکه بعضی دوستان بجای گسترش اسلام ، منتظر محدود شدن آن هستند!گرفتن ماهي راحت است
و نگه داشتن آن مشكل
واي بر كساني كه ادعاي مسلماني دارن و تازه مسلمانها گوي سبقت از آنها ربوده اند
(خدا را شكر كه رسواي عالمم و بالاتر از سياهي هم ديده ام كه سفيد است!)